راه رفتن در اطراف
walk around
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• stroll, take a walk, wander about
جملات نمونه
1. We took a brief walk around the old quarter.
[ترجمه ترگمان]با قدم های کوتاه اطراف محله قدیمی راه رفتیم
[ترجمه گوگل]ما در طول سه ماهه گذشته پیاده روی کردیم
[ترجمه گوگل]ما در طول سه ماهه گذشته پیاده روی کردیم
2. I went out and had a walk around.
[ترجمه ترگمان]بیرون رفتم و یه قدم زدم
[ترجمه گوگل]من رفتم و پیاده روی کردم
[ترجمه گوگل]من رفتم و پیاده روی کردم
3. Don't walk around outside in your bare feet.
[ترجمه ترگمان]بیرون در پای لخت تو راه نرو
[ترجمه گوگل]در پاهای خود را بیرون نزنید
[ترجمه گوگل]در پاهای خود را بیرون نزنید
4. She likes to walk around in bare feet .
[ترجمه ترگمان]اون دوست داره با پای برهنه قدم بزنه
[ترجمه گوگل]او دوست دارد در اطراف پاهای برهنه راه برود
[ترجمه گوگل]او دوست دارد در اطراف پاهای برهنه راه برود
5. James took his habitual morning walk around the garden.
[ترجمه ترگمان]جیمز صبح معمولی خود را در باغ گردش داد
[ترجمه گوگل]جیمز پیاده روی معمولی خود را در اطراف باغ انجام داد
[ترجمه گوگل]جیمز پیاده روی معمولی خود را در اطراف باغ انجام داد
6. She used to walk around with her nose in the air.
[ترجمه ترگمان]با بینی اش در هوا گردش می کرد
[ترجمه گوگل]او با استفاده از بینی خود در هوا به راهش ادامه داد
[ترجمه گوگل]او با استفاده از بینی خود در هوا به راهش ادامه داد
7. I managed to walk around unchallenged for 10 minutes before an alert nurse spotted me.
[ترجمه ترگمان]۱۰ دقیقه قبل از اینکه یک پرستار هوشیار مرا ببیند، توانستم حدود ۱۰ دقیقه راه بروم
[ترجمه گوگل]من توانستم 10 دقیقه قبل از اینکه پرستار هشدار مرا متوجه شدم بدون هیچ مشکلی راه بروم
[ترجمه گوگل]من توانستم 10 دقیقه قبل از اینکه پرستار هشدار مرا متوجه شدم بدون هیچ مشکلی راه بروم
8. We went for a walk around the hospital grounds.
[ترجمه ترگمان]به گردش در محوطه بیمارستان رفتیم
[ترجمه گوگل]ما برای پیاده روی در محل های بیمارستان رفتیم
[ترجمه گوگل]ما برای پیاده روی در محل های بیمارستان رفتیم
9. I had a little walk around to calm my nerves.
[ترجمه ترگمان]کمی قدم زدم تا اعصابم را آرام کنم
[ترجمه گوگل]من کمی پیاده روی کردم تا اعصابم را آرام کنم
[ترجمه گوگل]من کمی پیاده روی کردم تا اعصابم را آرام کنم
10. I took a walk around the block.
[ترجمه ترگمان] دور خیابون قدم زدم
[ترجمه گوگل]من پیاده روی بلوک کردم
[ترجمه گوگل]من پیاده روی بلوک کردم
11. I dropped a glass earlier, so don't walk around in bare feet .
[ترجمه ترگمان]یک شیشه جلو انداختم، پس با پای برهنه راه نرو
[ترجمه گوگل]یک شیشه پیش از آن افتادم، بنابراین در پاهای پا به پا نباشید
[ترجمه گوگل]یک شیشه پیش از آن افتادم، بنابراین در پاهای پا به پا نباشید
12. She took the dog for a walk around the block.
[ترجمه ترگمان] اون سگ رو با خودش برد تو خیابون
[ترجمه گوگل]او سگ را برای پیاده روی در اطراف بلوک برد
[ترجمه گوگل]او سگ را برای پیاده روی در اطراف بلوک برد
13. All I've done since seems to be walk around and knock on doors.
[ترجمه ترگمان]تنها کاری که از آن زمان کردم این بود که بروم و در را بزنم
[ترجمه گوگل]همه چیزهایی که من انجام دادم، به نظر می رسد که در اطراف راه می اندازند و در درب می کشند
[ترجمه گوگل]همه چیزهایی که من انجام دادم، به نظر می رسد که در اطراف راه می اندازند و در درب می کشند
14. Even though I only have to walk around the dancers, he's taking no chances.
[ترجمه ترگمان]حتی با وجود اینکه من فقط باید اطراف رقاص ها راه برم، اون هیچ شانسی نداره
[ترجمه گوگل]هرچند من فقط باید رقصنده باشم، او شانس ندارد
[ترجمه گوگل]هرچند من فقط باید رقصنده باشم، او شانس ندارد
پیشنهاد کاربران
to move around walking; to pace around
دور شدن از اطرافِ. . .
دور شدن از نزدیکیِ. . .
to tour something or some place on foot
to move around walking
to move around walking
( در صنعت تعمیر و نگهداری ) نوعی بازرسی پیش از عملیات ( پرواز هواپیما، حرکت اتومیبل در جاده و . . . ) که توسط تیم فنی - تعمیر و نگهداری انجام میشود.
( برای صنعت هواپیمایی ) بازرسی پیش از پرواز.
( برای صنعت هواپیمایی ) بازرسی پیش از پرواز.
- راه رفتن یا قدم زدن بدون داشتن هدفی خاص، پرسه زدن
مثال: We were walking around in the garden
- داشتن رفتار یا خصوصیت خاص، بخصوص زمانی که احمقانه به نظر برسد
مثال: I can’t walk around with my hair like this
?You’re not walking around in that hat
- راه رفتن یا قدم زدن در اطراف چیزی
مثال: We were walking around in the garden
- داشتن رفتار یا خصوصیت خاص، بخصوص زمانی که احمقانه به نظر برسد
مثال: I can’t walk around with my hair like this
?You’re not walking around in that hat
- راه رفتن یا قدم زدن در اطراف چیزی
پرسه زدن
بی هدف راه رفتن و قدم زدن در جایی
بی هدف راه رفتن و قدم زدن در جایی
رفتار کردن
چرخیدن:
We walked around the town
شهر رو چرخیدیم.
We walked around the town
شهر رو چرخیدیم.
دور زدن در جایی یا حول جایی را گویند.
مثلا در یک مرکز تاریخ مثل کاخ دور زدن
و یا
حول هواپیما دور زدن ( برای بازرسیهای پیش از پرواز که توسط خلبان یا کادر فنی انجام میشود ) .
مثلا در یک مرکز تاریخ مثل کاخ دور زدن
و یا
حول هواپیما دور زدن ( برای بازرسیهای پیش از پرواز که توسط خلبان یا کادر فنی انجام میشود ) .
قدم زنان به جایی رفتن
you can walk around here and . . . . .
تو می تونی قدم زنان بیای اینجا و . . . .
you can walk around here and . . . . .
تو می تونی قدم زنان بیای اینجا و . . . .
چرخ زدن
گردش/راه رفتن در اطراف
Walk aruond with. . . .
پز دادن با چیزی. . . .
پز دادن با چیزی. . . .
پرسه زدن
یه نگاهی به دور و اطراف انداختن و برانداز کردن
یه نگاهی به دور و اطراف انداختن و برانداز کردن
قدم زدن
کلمات دیگر: