کلمه جو
صفحه اصلی

walk off


1- رفتن (از محلی)، جیم شدن 2- (با پیاده روی) از دست دادن

انگلیسی به انگلیسی

• go away, leave, depart

جملات نمونه

1. I'm going out to walk off this headache.
[ترجمه ترگمان]می خواهم از این سردرد بیرون بروم
[ترجمه گوگل]من قصد دارم از این سردرد بیرون بروم

2. She threatened to walk off the film set because of the conditions.
[ترجمه ترگمان]او تهدید کرد که به دلیل شرایط از صحنه خارج خواهد شد
[ترجمه گوگل]او به دلیل شرایط تهدید کرد که از مجموعه فیلم برود

3. She stood and watched them walk off down the road.
[ترجمه ترگمان]ایستاد و به آن ها نگاه کرد که از جاده خارج می شدند
[ترجمه گوگل]او ایستاده بود و تماشا می کرد آنها را از جاده بیرون بکشد

4. Let's go to the park and walk off all that lunch.
[ترجمه الی] بیا برویم پارک پیاده روی تا ناهارمان هضم شود.
[ترجمه ترگمان]بیا بریم پارک و اون همه ناهار رو پیاده بریم
[ترجمه گوگل]بیایید به پارک برویم و تمام آن ناهار را بچرخان

5. Don't just walk off when I'm trying to talk to you!
[ترجمه الی] وقتی دارم سعی می کنم باهات صحبت کنم راهت را نکش و برو!
[ترجمه ترگمان]وقتی دارم سعی می کنم با تو حرف بزنم پیاده نشو
[ترجمه گوگل]وقتی سعی می کنم با شما صحبت کنم، فقط راه بروم

6. We started to walk off but were called back by the police officer.
[ترجمه ترگمان]ما شروع به قدم زدن کردیم اما با پلیس تماس گرفتیم
[ترجمه گوگل]ما شروع به راهپیمایی کردیم اما افسر پلیس آن را اعلام کرد

7. He is determined to walk off some of his fat this week.
[ترجمه Yeganeh] او قصد دارد ک این هفته از شر مقداری از چربی هایش خلاص شود
[ترجمه ترگمان]او مصمم است که این هفته از یکی از fat پیاده شود
[ترجمه گوگل]او مصمم است که در این هفته برخی از چربیهایش را بپوشاند

8. Lottery winners can walk off with a cool £1million.
[ترجمه ترگمان]برندگان لاتاری می توانند با یک میلیون پوند باحال (۱ میلیون پوند)راه بروند
[ترجمه گوگل]برندهای قرعه کشی می توانند با 1 میلیون پوند خنک شوند

9. We went out for a while to walk off some of our dinner.
[ترجمه ترگمان]یه مدتی رفتیم بیرون تا بریم شام بخوریم
[ترجمه گوگل]ما برای مدتی بیرون رفتیم تا بخشی از شام ما را پیاده کنیم

10. Without new contracts, mine workers will walk off their jobs Thursday.
[ترجمه ترگمان]بدون قراردادهای جدید، کارگران معدن روز پنجشنبه شغل خود را پیاده خواهند کرد
[ترجمه گوگل]بدون قرارداد جدید، کارگران معدن روز پنج شنبه از کار خود خسته خواهند شد

11. I call people back when they walk off without their change.
[ترجمه ترگمان]من به مردم زنگ می زنم وقتی که اونا بدون تغییر راه میرن
[ترجمه گوگل]وقتی مردم بدون تغییرشان میروند، مردم را صدا می زنند

12. And then, with one last handshake, they walk off in opposite directions, each one accompanied by his own thoughts.
[ترجمه ترگمان]و بعد با یک دست دادن آخرین آن ها، در جهت مخالف حرکت می کنند، هر یک با افکار خودش همراه است
[ترجمه گوگل]و سپس، با یک دست آخر، آنها در جهت مخالف حرکت می کنند، هر یک با افکار خود همراه است

13. The sergeant was tempted to walk off but did not.
[ترجمه ترگمان]گروهبان وسوسه شد که پیاده برود، اما این کار را نکرد
[ترجمه گوگل]سربازی وسوسه شد که راه برود اما این کار را نکرد

14. Maybe she'd win the pools or walk off with first prize in the national lottery!
[ترجمه ترگمان]شاید در آبگیرها بازی کرده باشند یا با جایزه اول در بخت آزمایی ملی راه بروند!
[ترجمه گوگل]شاید او می توانست در استخر ها برنده شود و یا با جایزه اول در قرعه کشی ملی راه برود!

15. Only a few minutes walk off main shopping centre, sea front, Conference Centre, cinemas and theatre.
[ترجمه ترگمان]تنها چند دقیقه از مرکز خرید اصلی، جبهه دریا، مرکز کنفرانس، سینما و تئاتر فاصله دارد
[ترجمه گوگل]فقط چند دقیقه از مرکز اصلی خرید، جبهه دریا، مرکز کنفرانس، سینما و تئاتر می گذرد

پیشنهاد کاربران

Leave er go on strike

راه رفتن و دور شدن از کسی بخاطر عصبانیت یا برای خلاص شدن از مریضی یا به دلیل ناراحتی از دست کسی
کمی شبیه قهر کردن و دور شدن
معنی دوم : جیم شدن یعنی بدون اطلاع دادن ولش کنی بری


A kind of hidden scape from people or place or something


And we use it as verb


جیم زدن
فلنگ را بستن

کسی را با رفتن از پیشش قال گذاشتن
غیب زدن کسی

Walk off somewhere
to leave a place because you are angry or unhappy about something: She threatened to walk off the film set because of the conditions. He refused to discuss it and just walked off in a huff
Cambridge Dictionary@

1
TRANSITIVE to get rid of a bad feeling or condition by going for a walk
He went to the beach to try to walk off his hangover
2
INTRANSITIVE to leave somewhere, usually without telling people that you are going to leave
Don’t walk off yet, I haven’t finished my story!
Macmillan Dictionary@

walk off phrasal verb
1 to leave someone by walking away from them, especially in a rude or angry way
Don’t just walk off when I’m trying to talk to you!
2 walk something ↔ off if you walk off an illness or unpleasant feeling, you go for a walk to make it go away
Let’s go out – maybe I can walk this headache off.
walk off dinner/a meal etc ( =go for a walk so that your stomach feels less full )
3 walk off ( the/your etc job ) American English to stop working as a protest
Without new contracts, mine workers will walk off their jobs Thursday
Longman Dictionary@

She stood and watched them walk off down the road
Oxford Dictionary@

جیم زدن
?? What did you think when i walked off
?? What did you think when i ran away


کلمات دیگر: