کلمه جو
صفحه اصلی

waking

انگلیسی به فارسی

بیدار شدن، از خواب بیدار کردن، شب زندهداری کردن


انگلیسی به انگلیسی

• awake, alert; pertaining to the hours of wakefulness

جملات نمونه

1. my waking hours
ساعات بیداری من

2. the vague borderland between waking and sleep
مرز مبهم مابین بیداری و خواب

3. i did not knock on the door for fear of waking you up
در نزدم تا بیدار نشوی.

4. Sleeping is the best cure for waking troubles.
[ترجمه ترگمان]خوابیدن بهترین درمان برای مشکلات بیدار شدنه
[ترجمه گوگل]خواب بهترین درمان برای مشکلات بیدار شدن است

5. I love waking up and seeing text messages on my phone.
[ترجمه احسان] من عاشق بیدار شدن و دیدن پیام های متنی در تلفنم هستم.
[ترجمه ترگمان]من عاشق بیدار شدن و دیدن پیام اس ام اس ام اس ام اس ام اس ام
[ترجمه گوگل]من عاشق بیدار شدن و دیدن پیام های متنی در تلفن من

6. Why waste precious time dreaming when waking life is so much better?
[ترجمه ترگمان]چرا وقتی که زندگی بیدار شدن خیلی بهتر از آن است؟
[ترجمه گوگل]چرا وقت گرانبها را به خواب می اندازند وقتی که بیداری زندگی بسیار بهتر است؟

7. I love waking up in the morning not knowing what's gonna happen or, who I'm gonna meet, where I'm gonna wind up.
[ترجمه ترگمان]من عاشق بیدار شدن در صبح هستم، نمی دانم چه اتفاقی خواهد افتاد یا چه کسی را ملاقات می کنم، جایی که قرار است به جایی برسم
[ترجمه گوگل]من عاشق بیدار شدن در صبح نمی دانستم چه اتفاقی می افتد یا چه کسی می آید، کجا می روم

8. It was work which consumed most of his waking hours.
[ترجمه ترگمان]این کاری بود که بیشتر ساعات بیداری او را به تحلیل می برد
[ترجمه گوگل]این کار بود که اکثر ساعتهای بیدار شدنش را مصرف می کرد

9. He devoted his waking hours to the single-minded pursuit of his goal.
[ترجمه ترگمان]او ساعات بیداری خود را وقف دنبال کردن هدف خود کرد
[ترجمه گوگل]او ساعتهای بیداری خود را به دنبال هدف خاص خود اختصاص داد

10. He is afraid of waking up late, so he always has an alarm on his bedside table.
[ترجمه ترگمان]او از بیدار شدن تا دیروقت می ترسد، بنابراین او همیشه یک هشدار روی میز کنار تختش دارد
[ترجمه گوگل]او از عقب بیدار شدن می ترسد، بنابراین او همیشه زنگ میز کنار تخت دارد

11. His face haunted her every waking moment!
[ترجمه ترگمان]چهره اش هر لحظه از خواب بیدار می شد!
[ترجمه گوگل]چهره او هر لحظه بیداری را از او دور کرد

12. Is the baby awake yet? Waking is not used in this way.
[ترجمه ترگمان]بچه هنوز بیدار است؟ بیدار شدن در این روش استفاده نمی شود
[ترجمه گوگل]آیا کودک بیدار شده است؟ بیداری در این روش مورد استفاده قرار نمی گیرد

13. She spends all her waking hours caring for her mother.
[ترجمه ترگمان]او تمام ساعات بیداری را صرف مراقبت از مادرش می کند
[ترجمه گوگل]او تمام ساعات بیداری خود را برای مراقبت از مادرش صرف می کند

14. I can't get out of the habit of waking at six in the morning.
[ترجمه ترگمان]از این که صبح ساعت شش صبح بیدار می شوم نمی توانم از خواب بیدار شوم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم از عادت بیدار شدن در شش صبح خارج شوم

پیشنهاد کاربران

بیداری، آگاهی


کلمات دیگر: