کلمه جو
صفحه اصلی

unavailing


بیهوده، بی فایده، به درد نخور، بی نتیجه

انگلیسی به فارسی

بیفایده،بیهوده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: unavailingly (adv.)
• : تعریف: without effect; futile or unsuccessful.
مشابه: feeble, futile, hopeless, pointless, vain, void

- Their cries for help were unavailing.
[ترجمه ترگمان] فریاد و فریاد آن ها بی فایده بود
[ترجمه گوگل] گریه برای کمک به آنها امکان پذیر نبود

• not availing, vain, futile, useless, ineffectual
if an attempt to do something is unavailing, it does not succeed; a formal word.

مترادف و متضاد

futile


Synonyms: barren, empty, exhausted, fruitless, idle, impractical, ineffective, ineffectual, in vain, on a treadmill, save one’s breath, to no avail, to no effect, to no purpose, trifling, trivial, unproductive, unprofitable, unsuccessful, useless, vain, valueless, worthless


جملات نمونه

1. Diplomatic efforts at peace-making have so far proved unavailing.
[ترجمه ترگمان]تلاش های دیپلماتیک در برقراری صلح تاکنون بی نتیجه مانده اند
[ترجمه گوگل]تلاش های دیپلماتیک در زمینه صلح تا به حال ثابت نشده است

2. He died after a brave but unavailing fight against a terminal illness.
[ترجمه ترگمان]او پس از یک دعوای دلیرانه و بی ثمر در مقابل یک بیماری لاعلاج مرد
[ترجمه گوگل]او پس از یک مبارزه شجاع اما غیر منتظره در برابر بیماری ترمیاش مرد

3. Attempts to reach him by telephone were likewise unavailing.
[ترجمه ترگمان]تلاش برای رسیدن به او با تلفن نیز بی فایده بود
[ترجمه گوگل]تلاش برای رسیدن به او توسط تلفن نیز غیر ممکن بود

4. All our protests were unavailing.
[ترجمه ترگمان]همه اعتراضات ما بی نتیجه ماند
[ترجمه گوگل]تمام تظاهرات ما غیرممکن بود

5. Disconsolate, Soapy ceased his unavailing racket.
[ترجمه ترگمان]disconsolate، Soapy و racket بی فایده او را از دست نداد
[ترجمه گوگل]Disconolate، Soapy راکت خود را غیر فعال کرد

6. Hurstwood heard the details of the weary and unavailing search that evening.
[ترجمه ترگمان]تا آن شب جزئیات آن جستجوی خسته و بی ثمر را شنید
[ترجمه گوگل]هورستود جزئیات شب یابی خسته و ناپیدا را شنید

7. Their efforts were unavailing.
[ترجمه ترگمان]تلاش آن ها بی فایده بود
[ترجمه گوگل]تلاش های آنها امکان پذیر نبود

8. Efforts to reach the people named in the report proved unavailing.
[ترجمه ترگمان]تلاش ها برای رسیدن به افرادی که در این گزارش نام برده شده اند، بی نتیجه مانده اند
[ترجمه گوگل]تلاش برای رسیدن به افرادی که در این گزارش به آن اشاره شد، غیرقابل دسترسی بود

9. Purely national solutions to problems of corporate control are likely, therefore, to be unavailing.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، راه حل های کاملا ملی برای مشکلات کنترل شرکت احتمالا بی نتیجه خواهد بود
[ترجمه گوگل]بنابراین، راه حل های ملی برای حل مشکلات کنترل شرکت، به طور غیرممکن است

10. A law protecting the nesting birds was passed in 1621 which, to judge from its results, was unavailing.
[ترجمه ترگمان]قانونی که از لانه پرندگان محافظت می کرد در سال ۱۶۲۱ تصویب شد و در نتیجه از نتایج آن تبرئه شد
[ترجمه گوگل]قانون حفاظت از پرندگان در حال تظاهرات در سال 1621 به تصویب رسید، که از نتایج آن قضاوت می شد، در دسترس نبود

11. And at least you will not have worn yourself out with unavailing efforts.
[ترجمه ترگمان]اقلا شما خود را خسته نخواهید کرد
[ترجمه گوگل]و حداقل شما خودتان را با تلاش های غیرممکن نکنید

12. Operation was performed 17 days later after invalid anticoagulant treatments and unavailing catheter fragmentation.
[ترجمه ترگمان]این عملیات ۱۷ روز بعد پس از خردایش مجدد anticoagulant و fragmentation های unavailing catheter انجام شد
[ترجمه گوگل]عمل بعد از 17 روز پس از درمان های ضد انعقاد نادرست و عدم قطعیت کاتتر امکان پذیر نبود

پیشنهاد کاربران

ineffective
ineffectual
useless

vain
futile

pointless
unsuccessful



کلمات دیگر: