کلمه جو
صفحه اصلی

unaccommodating

انگلیسی به فارسی

unaccommodating


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of accommodating.

• inconsiderate, not adapting, not accommodating

جملات نمونه

1. But Rhee, self-righteous and unaccommodating of divergent viewpoints, had the biggest ego of them all.
[ترجمه ترگمان]اما ری که خود - و unaccommodating نقطه نظرات واگرا بود، بزرگ ترین شخصیت آن ها را داشت
[ترجمه گوگل]اما Rhee، خود صالح و بی نظیر از دیدگاه های متفاوت، بزرگترین خود را از همه آنها بود

2. The unaccommodating bus driver pulled out while she was banging on the door.
[ترجمه ترگمان]راننده اتوبوس در حالی که داشت در را می کوبید بیرون آمد
[ترجمه گوگل]راننده اتوبوس بی راننده در حالی که در حال غلت زدن بود بیرون زد

3. The unaccommodating bus driver pulled out when she was banging on the door.
[ترجمه ترگمان]راننده اتوبوس وقتی داشت در را می کوبید بیرون آمد
[ترجمه گوگل]راننده اتوبوس بی راننده هنگام خروج از صندوق عقب کشیده شد

4. We sincerely hope at you will not think us unaccommodating.
[ترجمه ترگمان]ما از صمیم قلب امیدوار هستیم که شما به فکر ما نباشید
[ترجمه گوگل]ما صمیمانه امیدوار هستیم که ما به ما ناسزا نمی گیریم

5. As we adITe to our customary practice, we hope those you will not consider us unaccommodating.
[ترجمه ترگمان]همان طور که ما به تمرین معمول خود ادامه می دهیم، امیدواریم که شما ما را لو ندهید
[ترجمه گوگل]همانطور که ما به عمل عرفی ما اعطا می کنیم، امیدواریم کسانی که شما را به ما معرفی نکنند

6. We sincerely hope that you will not think us unaccommodating.
[ترجمه ترگمان]ما از صمیم قلب امیدوار هستیم که شما ما را قانع نکنید
[ترجمه گوگل]ما صمیمانه امیدواریم که شما به ما فکر نکنید

پیشنهاد کاربران

غیر سازگار

معنی unaccommodating میشه غیر سازگار.
Eminem تو آهنگ unaccommodating، یجاش میگه:
. I'm unaccommodating
یعنی من غیر سازگارم


کلمات دیگر: