کلمه جو
صفحه اصلی

waning

انگلیسی به فارسی

کاهش می یابد، کم شدن، رو بکاهش گذاشتن، نقصان یافتن، وارفتن، به آخر رسیدن، خرد شدن


انگلیسی به انگلیسی

• diminishing (moon); declining; ebbing, subsiding, dwindling; approaching the end (of life, a period, etc.)

جملات نمونه

1. waning crescent
هلال ماه رو به کاهش،مهداس کاستگر (ماه در شب های پیش از ماه نو)

2. a waning political party
یک حزب سیاسی در حال افول

3. the waning of colors of a sunset
زایل شدن رنگ های یک غروب آفتاب

4. My enthusiasm for the project was waning.
[ترجمه ترگمان]اشتیاق من برای این پروژه رو به کاهش بود
[ترجمه گوگل]شور و شوق من برای این پروژه کاهش یافت

5. Her enthusiasm for the whole idea was waning rapidly.
[ترجمه ترگمان]شور و شوق او به این فکر به سرعت رو به زوال می رفت
[ترجمه گوگل]شور و شوق او برای کل ایده به سرعت در حال کاهش بود

6. The moon was waning, and each day it rose later.
[ترجمه ترگمان]ماه داشت به زوال می رفت و هر روز از نو اوج می گرفت
[ترجمه گوگل]ماه کاهش یافت و بعد هر روز افزایش یافت

7. Her enthusiasm for the expedition was waning rapidly.
[ترجمه ترگمان]شور و شوق او به این سفر به سرعت رو به زوال می رفت
[ترجمه گوگل]شور و شوق او برای سفر به سرعت در حال کاهش بود

8. By the late Thirties, eugenics was waning.
[ترجمه ترگمان]در اواخر Thirties، eugenics به زوال بود
[ترجمه گوگل]در اواخر دهه سی و هفتاد، نیروی انسانی در حال کاهش بود

9. Public support for the system was waning steadily as accusations of sleaze in high places reached fever pitch.
[ترجمه ترگمان]حمایت عمومی از این سیستم به طور پیوسته رو به کاهش بود، زیرا اتهامات sleaze در مناطق بالا به اوج خود رسیده بود
[ترجمه گوگل]حمایت عمومی از این سیستم به طور پیوسته کاهش می یابد، چرا که اتهامات دروغین در ارتفاع بالا به زمین می رسد

10. Abingdon's trade had been waning for some time, with its fulling mills lying in ruins and unemployment rife by 153
[ترجمه ترگمان]تجارت Abingdon مدتی به پایان رسیده بود، با fulling که به ویرانی و بیکاری ۱۵۳ هزار تن رسیده بود،
[ترجمه گوگل]معامله Abingdon برای مدتی کاهش پیدا کرده است، و کارخانه های پر از آن در خرابه ها و بیکاری 153

11. Price-sensitivity is waxing and brand-loyalty waning.
[ترجمه ترگمان]حساسیت رو به افزایش است و وفاداری به برند رو به کاهش است
[ترجمه گوگل]حساسیت قیمت و مواجه شدن با وفاداری برند است

12. In the waning light of the spring evening, play commences in the second-grade Fathers / Students League.
[ترجمه ترگمان]در روشنایی کمرنگ شب بهاری، نمایشنامه در انجمن پدران و دانشجویان درجه دو شروع می شود
[ترجمه گوگل]در نور کم نور عصر بهار، بازی در گروه دوم / پدران / دانشجویان آغاز می شود

13. Expectations for waning inflation coincide with the anticipation of slower economic growth.
[ترجمه ترگمان]انتظارات برای تورم رو به کاهش همزمان با پیش بینی رشد اقتصادی کندتر است
[ترجمه گوگل]انتظارات برای تورم کاهش می یابد با پیش بینی رشد اقتصادی کندتر

14. But Takeshita, in waning health and power in recent years, died in June.
[ترجمه ترگمان]اما Takeshita، که در سال های اخیر در حال کاهش قدرت و قدرت بود، در ماه ژوئن درگذشت
[ترجمه گوگل]اما Takeshita، در سالهای اخیر در کاهش سلامت و قدرت، در ماه ژوئن جان خود را از دست داد

پیشنهاد کاربران

رو به افول / روبه زوال

● کوچکتر شدن، از حجم چیزی کاسته شدن
به عنوان مثال وقتی ماه کم کم از قرص کامل به حلال تبدیل میشود
● رو به افول نهادن

روبه انحطاط

علامت خطر

خمار شدن، وا رفتگی جسمی

( در ستاره شناسی ) تربیع دوم ( ماه ) ، ماه کاهنده

رده پایین هم معنی میده ، مثلا waning five ینی رده پایین شماره پنج


کلمات دیگر: