کلمه جو
صفحه اصلی

waffle


(نوعی خاگینه که در ماهیتابه ی مسطح دارای برآمدگی های شطرنجی سرخ می کنند و با شیره می خورند) وافل، (انگلیس) پرت و پلا گفتن، چرت و پرت گفتن، کتره گویی کردن، تردید داشتن، مرددانه حرف زدن، دودل بودن، پرت و پلا، یاوه، (امریکا - سخن یا عمل) مبهم، تردیدآمیز، کلوچه یا نان پخته شده در قالب های دو پارچه اهنی

انگلیسی به فارسی

کلوچه یا نان پخته شده در قالب های دو پارچه آهنی


وفل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a flat batter cake cooked in a hinged iron that leaves a gridlike pattern on the cake.
صفت ( adjective )
مشتقات: waffled (adj.)
• : تعریف: having a surface, shape, or design resembling the grid of a waffle.

- a waffle pattern
[ترجمه ترگمان] یه الگوی وافل
[ترجمه گوگل] الگوی وفل
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: waffles, waffling, waffled
• : تعریف: to speak or write vaguely, indecisively, or evasively.

- The candidate waffled on the controversial issues.
[ترجمه ترگمان] کاندیدای مورد بحث بر روی موضوعات بحث برانگیز تمرکز می کند
[ترجمه گوگل] کاندیدای مورد بحث در مورد مسائل بحث برانگیز
اسم ( noun )
مشتقات: waffling (adj.), waffler (n.), waffling (n.)
• : تعریف: an act or instance of using vague or evasive speech, or such speech itself.

• batter cake prepared in a waffle iron; wafer; vague or nonsensical words
use vague or nonsensical words (in speech or writing)
if you waffle, you talk or write a lot without saying anything clear or important. verb here but can also be used as an uncount noun. e.g. i don't want waffle, i want the real figures.
a waffle is a type of thick pancake.

مترادف و متضاد

waver


Synonyms: change, change one’s mind, equivocate, flip-flop, vacillate, yo-yo


جملات نمونه

1. My wife often tells me I waffle.
[ترجمه امید] همسر من اغلب به من می گوید من پرتوپلا میگم
[ترجمه ترگمان]زنم اغلب بهم میگه که من وافل سفارش دادم
[ترجمه گوگل]همسر من اغلب به من می گوید من وفل

2. Cut the waffle and get to the point.
[ترجمه امید] حاشیه رفتن رو تموم کن و برو سر اصل مطلب
[ترجمه ترگمان] کلوچه رو قطع کن و برو سر اصل مطلب
[ترجمه گوگل]وفل را بریزید و به نقطه برسید

3. He cannot continue to waffle on this issue.
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند این موضوع را ادامه دهد
[ترجمه گوگل]او نمیتواند بر روی این موضوع ادامه دهد

4. The report is just full of waffle.
[ترجمه Rs] این گزارش فقط پر از چرت و پرت است
[ترجمه ترگمان] گزارش فقط پر از کلوچه ست
[ترجمه گوگل]این گزارش فقط پر از وفل است

5. If you want to sound professional-don't waffle.
[ترجمه bahare] اگه میخوای حرفه ای سخنرانی کنی حاشیه نرو
[ترجمه ترگمان] اگه می خوای حرفه ای حرف بزنی، کلوچه نیار
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید حرفه ای حرف نزنید، وافل نیست

6. Stripping away all the waffle, he said that no Conservative government would let Britain be drawn into a European superstate.
[ترجمه ترگمان]او گفت که هیچ دولت محافظه کار اجازه نخواهد داد بریتانیا به اتحادیه اروپا کشیده شود
[ترجمه گوگل]اوباما گفت که هیچ دولتی محافظه کار نباید بریتانیا را به یک حاکمیت اروپایی تبدیل کند

7. Whenever I open my mouth I don't half waffle on.
[ترجمه ترگمان]هر بار که دهانم را باز می کنم، نصف آن را نمی خورم
[ترجمه گوگل]هر گاه من دهانم را باز کنم، نیمه نازک نکنم

8. How that man does waffle on !
[ترجمه ترگمان]این مرد چقدر وافل سفارش داده بود
[ترجمه گوگل]چگونه آن مرد وفل روی آن کار می کند

9. He writes smug, sanctimonious waffle.
[ترجمه ترگمان]اون خودخواه و خرفت می نویسه
[ترجمه گوگل]او می نویسد وفل مقدس، مقدس

10. This should prevent wandering and waffle in your answer.
[ترجمه ترگمان]این باید از سرگردانی و waffle در پاسخ شما جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]این در پاسخ شما نباید سرگردان و وفل باشد

11. Counters get completely covered with waffle irons, toaster ovens and coffee grinders.
[ترجمه ترگمان]counters کاملا پوشیده از آهن کلوچه و یک اجاق نان و قهوه است
[ترجمه گوگل]شمارنده ها به طور کامل با آهن وفل، کوره های توستر و دستگاه های قهوه می پوشند

12. Interviewers dislike candidates who just sit there and waffle instead of answering the questions.
[ترجمه ترگمان]Interviewers از کاندیداهایی نفرت دارند که فقط در آنجا می نشینند و به جای آن به سوالات پاسخ می دهند
[ترجمه گوگل]مصاحبه گران به جای پاسخ دادن به سوالات، کاندیدا هایی را دوست دارند که فقط در آنجا نشسته و وفل را دوست دارند

13. A synthetic fibre with a foam or waffle backing is best.
[ترجمه ترگمان]یک فیبر مصنوعی با a فوم یا waffle بهترین است
[ترجمه گوگل]فیبر مصنوعی با فوم یا وفل پشتیبانی بهتر است

14. Unfortunately F and H's waffle had used up the allotted time.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه آن ها زمان اختصاص داده شده را استفاده کرده بودند
[ترجمه گوگل]متاسفانه وفل F و H از زمان اختصاص داده شده استفاده کرده بود

He got drunk and waffled for hours.

او مست کرد و ساعت‌ها به یاوه‌گویی پرداخت.


He kept waffling and finding excuses not to sign the contract.

او مرتب این دست و آن دست می‌کرد و دنبال بهانه می‌گشت که قرار داد را امضا نکند.


پیشنهاد کاربران

نان بستنی

دری وری گفتن، مزخرف گفتن

شرّ وور، . . . وشعر

wishy - washy

کیک پنجره ایی

این برای خود آبادیس هست و به نظرم خیلی کامل و واضحه

( نوعی خاگینه که در ماهیتابه ی مسطح دارای برآمدگی های شطرنجی سرخ می کنند و با شیره می خورند ) وافل

عکسش هم تو اینترنت هس


۱ - خیلی حرف زدن و پرت و پلا گفتن
- babble
- to talk at length over trivial stuff

۲ - مردد بودن، تردید داشتن، این پا و آن پا کردن
- To be indecisive
- fail to make up one's mind
- hesitate
- dither
- vacillate


کلمات دیگر: