معنی : قسمت، قطعه، تخته، واحد، قسمتی از برنامه، تخته میز و پیشخوان مهمانخانه، تخته تخته کردن، تخته پوش کردن
معانی دیگر : الوار، درود، پاسار، گداره، توفال، (حزب) مرام، برنامه، آرمان، تخته کوب کردن، الوار دار کردن، (ماهی یا گوشت و غیره) روی تخته پختن، (عامیانه) محکم قرار دادن، تالاپی انداختن، طقی انداختن، (عامیانه) پول دادن، پرداختن، سلفیدن، رجوع شود به: planking، پایه، نگهدار، اساس