کلمه جو
صفحه اصلی

lorry


معنی : کامیون، بارکش، ماشین باری
معانی دیگر : واگن مسطح و بی دیواره، واگن باری

انگلیسی به فارسی

کامیون، ماشین باری، واگن باری (واگن مسطح و بی دیواره)


کامیون، بارکش، ماشین باری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: lorries
(1) تعریف: a low, sideless wagon drawn by horses.

(2) تعریف: a flat, sideless railroad car.

(3) تعریف: (chiefly British) any of a number of large vehicles used for transporting freight or other loads; truck.

• motor truck (british); sideless wagon that is pulled by horses
a lorry is a large motor vehicle which is used to transport goods by road.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کامیون

مترادف و متضاد

کامیون (اسم)
camion, truck, lorry

بارکش (اسم)
transport, truck, lorry, wagon, waggon, freighter, tractor

ماشین باری (اسم)
lorry

جملات نمونه

1. an articulated lorry is made in two sections which are joined together by a bar
کامیون دو قطعه،از دو بخش که توسط میله ای به هم وصل شده اند تشکیل شده است.

2. A lorry shed its load on the motorway.
[ترجمه ترگمان]یک کامیون بار خود را بر روی جاده ریخت
[ترجمه گوگل]یک کامیون بار خود را بر روی بزرگراه بار می اندازد

3. A tragedy was narrowly averted when a lorry crashed into a crowded restaurant.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که یک کامیون در یک رستوران شلوغ تصادف کرد، یک تراژدی از بین رفت
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک کامیون در یک رستوران شلوغ سقوط کرد، تراژدی به شدت جلوگیری شد

4. The car rammed against/into the lorry.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل به کامیون برخورد کرد
[ترجمه گوگل]این ماشین در برابر کامیون رانندگی می کند

5. The lorry chugged up the hill.
[ترجمه ترگمان]ماشین باری از تپه سرازیر شد
[ترجمه گوگل]کامیون به تپه افتاد

6. They were pinioned against the wall by the lorry.
[ترجمه ترگمان]آن ها با کامیون به دیوار بستند
[ترجمه گوگل]آنها توسط کامیون در برابر دیوار نصب شده بودند

7. As the lorry went past, I got an eyeful of grit.
[ترجمه ترگمان]وقتی که این ماشین باری از کنار من رد شد، من یک رگه شن از شن گرفتم
[ترجمه گوگل]همانطور که کامیون گذشته بود، من از گودال چشم پوشی کردم

8. A passing lorry covered us in mud from head to foot.
[ترجمه ترگمان]یک ماشین باری که از آن عبور کرده بود، ما را در گل و لای در گل انداخته بود
[ترجمه گوگل]یک کامیون گذرا ما را در گلدان از سر تا پای ما پوشانده است

9. Striking lorry drivers agreed to lift their blockades of main roads.
[ترجمه ترگمان]رانندگان کامیون با اعتصاب کنندگان موافقت کردند که مسدود کردن جاده های اصلی خود را بردارند
[ترجمه گوگل]رانندگان کامیون عظیم موافقت کردند که محاصره جاده های اصلی خود را لغو کنند

10. The second accident involved two cars and a lorry.
[ترجمه ترگمان]دومین حادثه شامل دو اتومبیل و یک کامیون بود
[ترجمه گوگل]حادثه دوم شامل دو اتومبیل و یک کامیون بود

11. The lorry veered out of control, overturned and smashed into a wall.
[ترجمه ترگمان]کامیون از کنترل خارج شد، واژگون شد و به دیوار خورد
[ترجمه گوگل]این کامیون از کنترل خارج شد و به دیوار فرو ریخت

12. The lorry driver pulled into the side of the road and got out for a cup of tea.
[ترجمه ترگمان]راننده کامیون در کنار جاده ایستاد و برای یک فنجان چای بیرون آمد
[ترجمه گوگل]راننده کامیون در کنار جاده ها کشیده و یک فنجان چای را برداشت

13. The cat got run over by the lorry and squashed.
[ترجمه ترگمان]گربه با ماشین باری و له و له شد
[ترجمه گوگل]گربه با کامیون فرار کرد و خرد شد

14. His bicycle collided with a lorry.
[ترجمه ترگمان]دوچرخه با یک کامیون برخورد کرد
[ترجمه گوگل]دوچرخه خود را با یک کامیون برخورد کرد

His bicycle collided with a lorry

دوچرخه‌اش با یک کامیون برخورد کرد


The lorry had shed its load

کامیون بارش را خالی کرده بود


پیشنهاد کاربران

کامیون، ماشین بار کش

کامیون

ماشین باربری

به معنی کامیون یا هر گونه ماشین سنگین بارکش.
lorry بیشتر در بریتیش استفاده میشه
و truck بیشتر در امریکن.

کامیون باربری


کلمات دیگر: