کلمه جو
صفحه اصلی

foresight


معنی : پیش بینی، بصیرت، دوراندیشی، مال اندیشی
معانی دیگر : آینده نگری، احتیاط، پایان بینی

انگلیسی به فارسی

پیش بینی، دور اندیشی، مال اندیشی، بصیرت


آینده نگری، پیش بینی، دوراندیشی، بصیرت، مال اندیشی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: foresighted (adj.), foresightedly (adv.), foresightedness (n.)
(1) تعریف: concern and provision for future needs and eventualities; prudence.
متضاد: hindsight
مشابه: precaution, providence, prudence

(2) تعریف: the act or power of seeing into the future, or the knowledge gained thereby; prescience; foreknowledge.
مشابه: prophecy, vision

• ability to see into the future; knowledge gained through such an ability; care for the future, prudence, precaution
foresight is the ability to see what is likely to happen, which is shown in the action that someone takes.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] دید به پیش - دید جلو

مترادف و متضاد

پیش بینی (اسم)
anticipation, forecast, foresight, prognosis, prospect, prognoses, expectancy, expectance, caution, augury, prognostication, precaution, prevision, look-ahead, prefiguration

بصیرت (اسم)
knowledge, intuition, insight, vision, foresight, discernment, discretion, clairvoyance, ken

دوراندیشی (اسم)
foresight, forethought

مال اندیشی (اسم)
foresight, prognosis, prognoses, perspective, forethought, providence

mental preparedness


Synonyms: anticipation, canniness, care, carefulness, caution, circumspection, clairvoyance, discernment, discreetness, discretion, economy, far-sightedness, foreknowledge, forethought, insight, long-sightedness, perception, precaution, precognition, preconception, premeditation, premonition, prenotion, prescience, prospect, providence, provision, prudence, sagacity


Antonyms: hindsight, ignorance, thoughtlessness


جملات نمونه

1. he had enough foresight to save for his old age
این مال اندیشی را داشت که برای ایام پیری خود پول ذخیره کند.

2. He had had the foresight to bring in the washing before the rain started.
[ترجمه ترگمان]پیش از شروع باران، پیش از شروع باران، پیش بینی کرده بود
[ترجمه گوگل]او پیش بینی کرده بود قبل از باران شروع به شستن کند

3. Purpose supposes foresight.
[ترجمه ترگمان]از دور به نظر می آید
[ترجمه گوگل]هدف پیش بینی را پیش بینی می کند

4. He was later criticised for his lack of foresight.
[ترجمه ترگمان]او بعدها بخاطر فقدان پیش بینی مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه گوگل]او بعدها برای عدم پیش بینی او مورد انتقاد قرار گرفت

5. They had the foresight to invest in new technology.
[ترجمه ترگمان]آن ها این پیش بینی را داشتند که در فن آوری جدید سرمایه گذاری کنند
[ترجمه گوگل]آنها پیش بینی کرده بودند که در تکنولوژی جدید سرمایه گذاری کنند

6. The government's policies show a remarkable lack of foresight.
[ترجمه ترگمان]سیاست های دولت فقدان پیش بینی قابل توجه را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]سیاست های دولت نشان دهنده کمبود قابل توجه پیش بینی است

7. The couple had the foresight to plan their retirement wisely.
[ترجمه ترگمان]این دو نفر هم پیش بینی کرده بودند که retirement را عاقلانه انتخاب کنند
[ترجمه گوگل]زوج پیش بینی کرده بودند که بازنشستگی خود را عاقلانه برنامه ریزی کنند

8. She'd had the foresight to sell her apartment just before house prices came down.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه قیمت خانه برسد، او پیش بینی کرده بود که آپارتمانش را بفروشد
[ترجمه گوگل]او پیش بینی کرد فروش آپارتمان خود را درست قبل از اینکه قیمت خانه پایین آمد

9. If you had had more foresight, you would have saved yourself a lot of trouble.
[ترجمه ترگمان]اگر پیش بینی بیشتری کرده بودی، خودت را از دردسر نجات می دادی
[ترجمه گوگل]اگر پیش بینی های بیشتری داشتید، می توانستید بسیاری از مشکلات خود را نجات دهید

10. It required a statesman's foresight and sagacity to make the decision.
[ترجمه ترگمان]این کار مستلزم پیش بینی یک سیاست مدار و زیرکی بود تا این تصمیم را بگیرد
[ترجمه گوگل]برای پیش بینی و تحریک دولتنشین تصمیم گیری لازم بود

11. She had had the foresight to prepare herself financially in case of an accident.
[ترجمه ترگمان]او پیش بینی کرده بود که در صورت تصادف خود را از نظر مالی آماده کند
[ترجمه گوگل]او پیش بینی کرده بود که خود را در صورت تصادف آماده کند

12. Others, perhaps with greater foresight, wanted the strike to be continued until they had created an acceptable alternative political structure.
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر، شاید با پیش بینی بیشتر، خواهان ادامه اعتصاب تا زمان ایجاد یک ساختار سیاسی جایگزین قابل قبول بودند
[ترجمه گوگل]دیگران، شاید با چشم انداز وسیع تر، می خواستند تا اعتصاب ادامه پیدا کنند تا زمانی که یک ساختار قانونی قابل قبول سیاسی ایجاد کنند

13. With foresight, the whole labor movement today could have been like the Machinists and the Pilots.
[ترجمه ترگمان]با پیش بینی، کل جنبش کارگری امروز می توانست مانند the و the باشد
[ترجمه گوگل]با پیش بینی، تمام جنبش کارگری امروز می تواند مانند ماشین کارگران و خلبانان باشد

14. Countless small examples show the authorities' lack of foresight.
[ترجمه ترگمان]مثال های بسیار کوچک، عدم پیش بینی را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]بی شمار نمونه های کوچکی نشان می دهد که فقدان پیش بینی مقامات

15. I tried never to let my foresight influence my action, but how can I tell?
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت سعی نکردم که به foresight نفوذ کنم، اما چطور می توانم بگویم؟
[ترجمه گوگل]هرگز سعی نکردم پیش بینی خود را بر نفوذ من عمل کنم، اما چگونه می توانم بگویم؟

He had enough foresight to save for his old age.

او به‌اندازه‌ی کافی دوراندیشی داشت که برای ایام پیری خود پول ذخیره کند.


پیشنهاد کاربران

قرائت جلو ( نقشه برداری )

قرائت جلو ( عمران )

پیش بینی

[نقشه برداری] قرائت جلو

آینده نگاری

foresight ( آینده پژوهی )
واژه مصوب: آینده نگاری
تعریف: فرایندی نظام مند و مشارکتی که در آن استنباط های مختلف را دربارۀ آینده گرد می آورند و از آن طریق چشم اندازی میان مدت یا بلندمدت را با هدف اتخاذ تصمیم های روزآمد و مهیا کردن اقدام های مشترک پی می ریزند


کلمات دیگر: