کلمه جو
صفحه اصلی

dormitory


معنی : خوابگاه، شبانه روزی
معانی دیگر : خوابگاهی، (به ویژه در مدرسه و دانشگاه) خوابگاه، اتاق خوابگاه، ساختمان خوابگاه، (انگلیس) حومه ای که مردم آن در شهر کار می کنند (نام کامل آن: dormitory suburb)، شبانه روزی مثل سربازخانه، مدرسه وغیره

انگلیسی به فارسی

خوابگاه، شبانه‌روزی (مثل سربازخانه، مدرسه وغیره)


خوابگاه، شبانه روزی


انگلیسی به انگلیسی

• living quarters for residents of an institution (i.e. university, etc.)
a dormitory is a large bedroom where several people sleep, for example in a boarding school or hostel.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] خوابگاه

مترادف و متضاد

خوابگاه (اسم)
chamber, bed, doss, dormitory, dorm, bedroom, bedchamber, cubicle, bunk, cabin

شبانه روزی (اسم)
dormitory, hostel, hostelry

living quarters


Synonyms: bedroom, dorm, dorm room, sleeping quarters


جملات نمونه

1. dormitory life
زندگی خوابگاهی،زندگی در خوابگاه

2. a dormitory row
خیابان خوابگاه های دانشجویی

3. the students room together in the dormitory
دانشجویان با هم در خوابگاه زندگی می کنند.

4. the money earmarked for the building of a dormitory
پولی که برای ساختن خوابگاه تخصیص داده شده است

5. He was reading a math textbook in the dormitory.
[ترجمه ب گنج جو] مشغول خوندن جزوه ی ریاضی بود، تو خوابگاه.
[ترجمه ترگمان]او کتاب درسی ریاضی را در خوابگاه می خواند
[ترجمه گوگل]او کتاب خواندن ریاضی را در خوابگاه خواند

6. Your dormitory is no better than ours.
[ترجمه ب گنج جو] خوابگاه ما که وضعش خرابه، مال شما از مال ما هم بدتر.
[ترجمه ترگمان]خوابگاه شما بهتر از مال ما نیست
[ترجمه گوگل]خوابگاه شما بهتر از ما نیست

7. She lived in a college dormitory.
[ترجمه ELT STUDENT] او در خوابگاه دانشگاه زندگی کرد
[ترجمه ب گنج جو] برا مدتی تو خوابگاه دانشکده شون ساکن شد.
[ترجمه ترگمان]او در خوابگاه کالج زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]او در خوابگاه دانشگاهی زندگی کرد

8. The students have barricaded themselves into their dormitory building.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان خود را در ساختمان خوابگاه خود محبوس کرده اند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان خود را به ساختمان خوابگاه خود سرکوب کرده اند

9. The beds in the dormitory pull down from the wall and have hard plastic mattresses.
[ترجمه ترگمان]رختخواب در خوابگاه از دیوار پایین می اید و تشک پلاستیکی سفت و سختی بیرون می کشد
[ترجمه گوگل]تخت خواب در خوابگاه از دیوار برداشته شده و دارای تشک های سخت پلاستیکی است

10. Dormitory centres Within the catchment area of a burgh; basic services available; some growth potential and encouragement to industry.
[ترجمه ترگمان]مراکز dormitory در حوزه آبریز of؛ خدمات پایه موجود؛ برخی پتانسیل رشد و تشویق به صنعت
[ترجمه گوگل]مراکز خوابگاه در حوضه آبریز؛ خدمات اساسی در دسترس است برخی از پتانسیل رشد و تشویق صنعت

11. Soldiers sleep four or six to a dormitory, with lockable doors and private bathrooms.
[ترجمه ترگمان]سربازان چهار یا شش تا به یک خوابگاه می خوابند و درها و حمام های خصوصی دارند
[ترجمه گوگل]سربازان چهار یا شش به خوابگاه، با درهای قفل شده و حمام خصوصی می خوابند

12. Their sordid dormitory was attacked by hooligans.
[ترجمه ترگمان]خوابگاه حقیر آن ها توسط hooligans مورد حمله قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]خوابگاه خویشاوندی آنها توسط حامیان مورد حمله قرار گرفت

13. He would lie abed in the darkened dormitory, sensing a sloshing sea of human and mutant existence surrounding him.
[ترجمه ترگمان]در خوابگاه تاریک، در بس تر تاریک دراز کشیده بود و دریای sloshing را در اطرافش حس می کرد
[ترجمه گوگل]او در خوابگاه تاریکی فرو می ریزد، و دریا را در معرض دید انسان و جهش قرار می دهد

14. Some had nowhere to live apart from crowded dormitory rooms, even after getting married.
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها حتی بعد از ازدواج با هم از اتاق های خوابگاه خارج نشده بودند
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها حتی از پس از ازدواج نمی توانستند به جز اتاق های شلوغ خوابگاه زندگی کنند

dormitory life

زندگی خوابگاهی، زندگی در خوابگاه


پیشنهاد کاربران

خوابگاه

آسایشگاه ( در مورد کارکنان شیفتی )

به معنی خوابگاه دانشجویی در دانشگاه یا خوابگاه دانش آموزی مدارس شبانه

خوابگاه های دانشجویی

به معنی آسایشگاه هم می تونه باشه.
مثال: the seniors live in the dormitory.
سالمندان در آسایشگاه زندگی می کنند.


کلمات دیگر: