کلمه جو
صفحه اصلی

exploder

انگلیسی به فارسی

انفجار


انگلیسی به انگلیسی

• something which explodes; something which causes an explosion

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] دستگاه انفجار

جملات نمونه

1. We attach importance to innovate and exploder new products and insist on the management tenet of "mutual benefit, time, quality".
[ترجمه ترگمان]ما برای نوآوری و انفجار محصولات جدید اهمیت قائل هستیم و بر اصول مدیریت \"سود متقابل، زمان، کیفیت\" تاکید می کنیم
[ترجمه گوگل]ما اهمیت نوآوری و تولید محصولات جدید را به خود اختصاص می دهیم و اصرار بر مدرک مدیریت سود، زمان، کیفیت متقابل

2. Our company also produces exploder Magetic Separator for mining, magnet material for cellar with good performance, among which, magnet set is the first developed by our company in china.
[ترجمه ترگمان]شرکت ما همچنین exploder magetic را برای استخراج معدن، متریال مغناطیسی برای زیر زمین با عملکرد خوب تولید می کند، که در بین آن ها، magnet اولین بار توسط شرکت ما در چین ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]شرکت ما همچنین تولید کننده جداساز Magetic جداساز برای مواد معدنی، مواد مغناطیسی برای انبار با عملکرد خوب است، که در آن، مجموعه مغناطیسی برای اولین بار توسط شرکت ما در چین توسعه یافته است

3. Chaohu lake region is one of the heartland of AnHui province in economy and culture. It is important to the stratagem of "exploder west" in our country.
[ترجمه ترگمان]منطقه دریاچه ای Chaohu یکی از مناطق مرکزی استان AnHui در اقتصاد و فرهنگ است این کار برای استفاده از \"منفجر کننده\" در کشور ما حائز اهمیت است
[ترجمه گوگل]منطقه دریاچه Chaohu یکی از حوزه های اصلی استان آنهویی در اقتصاد و فرهنگ است این مهم است که در 'کشور منفجر کننده' در کشور ما مبارزه کنیم

4. Products exploder of the enterprise should be guided by the markets, which means the designs should adapt and serve the markets. Eventually the enterprise can explore and occupy the markets.
[ترجمه ترگمان]منفجر کننده محصولات شرکت باید توسط بازارها هدایت شود که به این معنی است که طرح ها باید منطبق شوند و به بازارها خدمت کنند در نهایت شرکت می تواند بازارها را کاوش و اشغال کند
[ترجمه گوگل]محصولات انفجاری سازمانی باید از طریق بازار هدایت شوند، به این معنی که طرح ها باید با بازار سازگار شوند و به بازار عرضه شوند در نهایت این شرکت می تواند بازارهای را اشاعه و اکتشاف کند

5. In a YouTube video posted recently he explained: 'We add reaction enhancer and put it in the exploder to produce the artificial meat. '
[ترجمه ترگمان]در یک ویدیوی یوتیوب که اخیرا منتشر شد، او توضیح داد: ما واکنش را اضافه می کنیم و آن را در دستگاه منفجر کننده برای تولید گوشت مصنوعی قرار می دهیم
[ترجمه گوگل]در ویدیوی یوتیوب که اخیرا منتشر شد، او توضیح داد: 'ما افزودنی واکنش را افزایش می دهیم و آن را در انفجار برای تولید گوشت مصنوعی قرار می دهیم '

6. After the explosive is being found by the explosive removing robot, it is necessary to let the explosive be carried to the exploder disposal pot to carry out detonation.
[ترجمه ترگمان]پس از این که مواد منفجره توسط روبات انتقال مواد منفجره یافت می شود، لازم است که مواد منفجره به وسیله انفجار دستگاه منفجر کننده حمل شود تا به انفجار برسد
[ترجمه گوگل]پس از آنکه انفجار توسط ربات انهدام انفجاری یافت می شود، لازم است که مواد منفجره را به وسیله انفجار منفجر شود تا انفجار انجام شود

7. Mr Newmark has been called a "newspaper killer" and "the exploder of journalism", among other things.
[ترجمه ترگمان]آقای newmark به عنوان \"قاتل روزنامه\" و \"انفجار روزنامه نگاری\" در میان چیزهای دیگر خوانده شده است
[ترجمه گوگل]آقای نیومارک از جمله چیزهای دیگر به نام 'قاتل روزنامه' و 'انفجار روزنامه نگاری' نامیده شده است

8. The criminal main body of crimes of hijacking gun, ammunition and exploder includes those who have been 14 to 16 full year of life.
[ترجمه ترگمان]بخش اصلی جنایات حمل اسلحه، مهمات و انفجار، شامل افرادی است که ۱۴ تا ۱۶ سال کامل زندگی داشته اند
[ترجمه گوگل]جنایتکاران اصلی جنایات اسلحه، مهمات و انفجار ربوده شده شامل کسانی هستند که 14 تا 16 سال عمر داشته اند

9. The article describes the designing project of this system and builds every kind of models in each of exploder phases.
[ترجمه ترگمان]این مقاله طرح طراحی این سیستم را توصیف می کند و هر نوع مدل را در هر کدام از فازه ای منفجر کننده می سازد
[ترجمه گوگل]این مقاله پروژه طراحی این سیستم را توصیف می کند و هر نوع مدل را در هر مرحله از انفجار ایجاد می کند

10. The article discusses the necessity of digital management of exploder warehouse.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله به ضرورت مدیریت دیجیتالی دستگاه انفجار پرداخته شده است
[ترجمه گوگل]این مقاله ضرورت مدیریت دیجیتال انبار انفجاری را مورد بحث قرار می دهد

11. China's Department of aviation and spaceflight is striving to research, exploder, and generalize HLA .
[ترجمه ترگمان]اداره هوانوردی و پروازهای فضایی چین در حال تلاش برای تحقیق، انفجار انفجار و تعمیم آن است
[ترجمه گوگل]گروه هوانوردی و پرواز فضایی چین در حال تلاش برای تحقیق، انفجار و تعمیم HLA است

12. In order to guarantee pilot when popping does not occur exhausted outside, in the powder charge the flash which lights, the canopy frame already by the small exploder blast out.
[ترجمه ترگمان]به منظور تضمین آزمایشی که در خارج از آن، در بیرون، در داخل پودر، نور فلاش، نور فلاش، قاب خیمه که از قبل توسط منفجر کننده کوچک منفجر می شود، رخ نمی دهد
[ترجمه گوگل]به منظور تضمین خلبان هنگامی که ظاهر شدن در خارج ظاهر نمی شود، در فضای خالی پودر، فلاش که چراغ، فضای کابین در حال حاضر توسط انفجار کوچک انفجار

13. Firstly, the demand analyses in the initial days of exploder were discussed in this part.
[ترجمه ترگمان]در درجه اول، تجزیه و تحلیل تقاضا در روزه ای اولیه انفجار در این بخش مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اولا، تجزیه و تحلیل تقاضا در روزهای اول انفجار در این بخش مورد بحث قرار گرفت

14. For the optical characteristics of the control signal, the rhythm of the regulator Exploder.
[ترجمه ترگمان]برای ویژگی های نوری سیگنال کنترل، ریتم of exploder
[ترجمه گوگل]برای ویژگی های نوری سیگنال کنترل، ریتم رگولاتور Exploder


کلمات دیگر: