کلمه جو
صفحه اصلی

monkey


معنی : میمون، بوزینه، تقلید در اوردن، شیطنت کردن
معانی دیگر : (امریکا - عامیانه - با: with یا around یا around with) دست ور کردن، انگولک کردن، بازی خرکی کردن، (از ریشه ی عربی: میمون)، گپی، خز میمون، آدم میمون صفت، آدم مقلد، (کودک) شیطان، تخس، مایه ی صد من شیر، شر، مقلد، نوادرآر، قوز، (مکانیک) بخش متحرک ماشین و ابزار (مثلا وزنه ای که در دستگاه شمع کوب بالا می رود و ضربه وارد می آورد)، (نادر) تقلید درآوردن، تقلید کردن

انگلیسی به فارسی

بوزینه، میمون، تقلید در آوردن، شیطنت کردن


میمون، بوزینه، تقلید در اوردن، شیطنت کردن


انگلیسی به انگلیسی

• type of agile tree-dwelling mammal of the order primates (not including humanoid apes, lemurs, or humans); mischievous child or person; 500 pounds sterling (british slang)
act like a monkey; imitate a monkey; make mischief, clown around
a monkey is an animal with a long tail which lives in hot countries. monkeys climb trees, and belong to the same family as gorillas and chimpanzees.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کوبه

مترادف و متضاد

میمون (اسم)
anthropoid, monkey, ape, puggy, jackanapes, man-ape

بوزینه (اسم)
monkey, ape, jackanapes, simian

تقلید در اوردن (فعل)
monkey, mock, mime, pantomime

شیطنت کردن (فعل)
monkey

primate


Synonyms: anthropoid, ape, baboon, chimpanzee, gorilla, imp, lemur, monk, orangutan, rascal, scamp, simian


fiddle, tamper with


Synonyms: busybody, butt in, fool, fool around, fool with, horn in, interfere, interlope, intermeddle, make, meddle, mess, play, pry, tinker, trifle


Antonyms: leave alone


جملات نمونه

1. monkey wrench
آچار فرانسه،آچار لوله

2. monkey around
مسخره بازی درآوردن،میمون بازی درآوردن

3. monkey see monkey do
جلو آدم مسخره مسخره بازی درآوردن،جلو میمون میمون بازی درآوردن

4. a monkey house in a zoo
خانه ی میمون ها در باغ وحش

5. don't monkey around with the car, kids!
بچه ها،اتومبیل را انگولک نکنید!

6. the monkey caught hold of the branch and swung dangling there
میمون به شاخه چسبید و در آنجا آویزان ماند و تاب خورد.

7. the monkey hugged her baby
میمون نوزاد خود را در آغوش گرفت.

8. the monkey was trained to manipulate simple devices
به کار بردن ابزار ساده را به میمون آموخته بودند.

9. a monkey on one's back
(خودمانی) 1- اعتیاد 2- هر مسئله یا وسواس ناراحت کننده

10. a male monkey
میمون نر

11. a tame monkey
میمون رام

12. make a monkey out of
مضحکه کردن،اسباب خنده ی دیگران کردن

13. throw a monkey wrench into
چوب لای چرخ گذاشتن،کارشکنی کردن

14. throw a monkey wrench into (something)
چوب لای چرخ گذاشتن،خرابکاری کردن

15. he fiddled and the monkey danced
او ساز می زد و میمون می رقصید.

16. Did you like the bit about the monkey?
[ترجمه ترگمان]از اون میمون کوچولو خوشت اومد؟
[ترجمه گوگل]آیا شما کمی در مورد میمون را دوست داشتید؟

17. Bored out of its mind, the monkey stares out of the cage with unseeing eyes.
[ترجمه ترگمان]میمون از ذهن او خسته شد، میمون با چشم هایی که زیاد به آن توجه نداشت بیرون زل می زند
[ترجمه گوگل]میمون از ذهنش خسته شده، میمون از قفس با چشمان ناشناخته خیره می شود

18. The monkey is hopping on the trees.
[ترجمه Sr] میمون در حال جست و و خیز کردن رو درختان است
[ترجمه سروش نظیری] میمون در حال جست و خیز ( شیطنت ) کردن روی درختان است.
[ترجمه ترگمان]میمون روی درخت ها می پرد
[ترجمه گوگل]میمون روی درختان جهنمی است

19. What's the difference between an ape and a monkey?
[ترجمه ترگمان]فرق بین یک میمون و یک میمون چیست؟
[ترجمه گوگل]تفاوت بین یک مگس و یک میمون چیست؟

20. A monkey has a prehensile tail.
[ترجمه ترگمان]یه میمون دم prehensile داره
[ترجمه گوگل]یک میمون یک دم دارد

21. Nobody is allowed to monkey about with all these precision instruments!
[ترجمه ترگمان]هیچ کس اجازه ندارد که با تمام این ابزارهای دقیق میمون را میمون کند!
[ترجمه گوگل]هیچ کس اجازه ندارد با تمام این ابزار دقیق در مورد میمون صحبت کند!

don't monkey around with the car, kids!

بچه‌ها، اتومبیل را انگولک نکنید!


اصطلاحات

a monkey on one's back

(عامیانه) 1- اعتیاد 2- هر مسئله یا وسواس ناراحت‌کننده


make a monkey out of

مضحکه کردن، اسباب خنده‌ی دیگران کردن


monkey around

مسخره‌بازی درآوردن، میمون‌بازی درآوردن


monkey see monkey do

جلو آدم مسخره مسخره‌بازی درآوردن، جلو میمون میمون‌ازی درآوردن


پیشنهاد کاربران

A funny animal

A funny animal حیوانات بامزه، بازیگوش، شیطون

🐒🐒 میمون

انسان بد قیافه

monkey=میمون


بازیچه دست کردن


کلمات دیگر: