کلمه جو
صفحه اصلی

isthmus


معنی : باریکه، برزخ، تنگه خالی
معانی دیگر : (جغرافی: باریکه زمینی که دو خشکی را به هم وصل می کند) برزخ، باریکه (میان دو دریا)، باریک زمین، (کالبدشناسی - جانورشناسی : باریکه ای از بافت که دو بخش بزرگتر اندام را به هم وصل می کند - مجرای باریک میان دو حفره ی بزرگتر) تنگه، تنگراه، پل راه، برز

انگلیسی به فارسی

(جغرافی: باریکه زمینی که دو خشکی را به هم وصل می‌کند) برزخ، باریکه (میان دو دریا)، باریک زمین


(کالبدشناسی - جانورشناسی : باریکه‌ای از بافت که دو بخش بزرگتر اندام را به هم وصل می‌کند - مجرای باریک میان دو حفره‌ی بزرگتر) تنگه، تنگراه، پل راه


ساقه، برزخ، باریکه، تنگه خالی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: isthmi, isthmuses
مشتقات: isthmoid (adj.)
(1) تعریف: a narrow strip of land connecting two larger land masses and bordered on its long sides by water.

(2) تعریف: a similar connection between bodily parts, organs, or cavities.

• narrow strip of land bordered by water on both sides; (anatomy) fauces
an isthmus is a narrow area of land connecting two larger areas; a technical term.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] برزخ - تنگه باریک
[زمین شناسی] تنگه خالی، برزخ، باریکهباریکه ای از خشکی که دو سرزمین اصلی را به یکدیگر مربوط یا دو دریا را از هم جدا نماید . مانند برزخ پاناما میان آمریکای شمالی و جنوبی و برزخ سویز میان دریای مدیترانه و سرخ

مترادف و متضاد

باریکه (اسم)
slip, slice, tab, track, belt, strip, isthmus, berm, listel, slab, stripe

برزخ (اسم)
isthmus, transition, limbo

تنگه خالی (اسم)
isthmus

جملات نمونه

1. the isthmus of panama joins north and south america
برزخ پاناما امریکای شمالی را به امریکای جنوبی وصل می کند.

2. the isthmus of the fallopian tubes
تنگراه لوله های فالوپ

3. the isthmus of the thyroid
پل راه غده ی تیروئید

4. He walked on, crossed the isthmus, and passed the entrance to the docks.
[ترجمه ترگمان]راه افتاد، از تنگه عبور کرد و از ورودی اسکله عبور کرد
[ترجمه گوگل]او راه می رفت، از جاده عبور کرد، و ورودی را به اسکله ها گذراند

5. Picked a catena from the summit to the isthmus on the east side.
[ترجمه ترگمان]از قله در طرف شرق a را انتخاب کرد
[ترجمه گوگل]یک کتنا از قله به سمت ساحلی در سمت شرق انتخاب شده است

6. An isthmus is defined as a narrow, ribbon-shaped communication between two root canals that contains pulp tissues.
[ترجمه ترگمان]یک isthmus به عنوان یک ارتباط باریک و نواری شکل بین دو کانال ریشه تعریف می شود که حاوی بافت پالپ است
[ترجمه گوگل]یک ساقه به عنوان یک ارتباط باریک و به شکل روبان بین دو کانال ریشه ای که حاوی بافت های خمیر است، تعریف می شود

7. The location and treatment of the canal isthmus may be a prerequisite to successful surgical endodontics.
[ترجمه ترگمان]محل و رفتار کانال مجرای سرریز ممکن است پیش نیاز موفقیت جراحی موفقیت آمیز باشد
[ترجمه گوگل]محل و درمان زخم کانال ممکن است یک پیش شرط برای اندودنتیکس موفق جراحی باشد

8. In which part of the world is the Isthmus located?
[ترجمه ترگمان]در کدام بخش از جهان قرار دارد؟
[ترجمه گوگل]در کدام قسمت از جهان، Isthmus واقع شده است؟

9. When he crossed the Isthmus of Panama in 15 he discovered how narrow it was. Only 80. 5 km of land separated the Atlantic from the Pacific!
[ترجمه ترگمان]هنگامی که در ۱۵ سالگی از کانال پاناما عبور کرد، کشف کرد که چقدر باریک است فقط ۸۰ سال ۵ کیلومتر زمین اقیانوس اطلس را از اقیانوس آرام جدا می کند!
[ترجمه گوگل]هنگامی که او در 15 ماه از پاناما عبور کرد، کشف کرد که چقدر محدود است فقط 80 5 کیلومتر از اقیانوس اطلس جدا شده از اقیانوس آرام!

10. Conclusion: Sagittal reconstruction can completely display the isthmus of vertebral arch and the features of spondylolysis in detail.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: بازسازی sagittal می تواند به طور کامل the قوس و مشخصه های of را به طور کامل نمایش دهد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: بازسازی ساگیتال می تواند به طور کامل به جزئیات قوس مهره و ویژگی های اسپوندیولیز اشاره کند

11. The ablation target site was the isthmus between tricuspid valve annulus and inferior vana cava.
[ترجمه ترگمان]محل هدف ablation بین دریچه سه لختی تاج و ورید اجوف پایینی قرار داشت
[ترجمه گوگل]محل هدف تخلیه ناحیه بین قوس tricuspid valve و cava violet است

12. Isthmus in these two carats in the House, the west by the Andaman Sea.
[ترجمه ترگمان]با این دو قیراط در خانه و غرب بوسیله دریای آندامان صحبت می کند
[ترجمه گوگل]پرتقال در این دو قیر در خانه، غرب توسط دریای اندام

13. The north and south of the island are linked by a narrow isthmus.
[ترجمه ترگمان]شمال و جنوب جزیره توسط یک isthmus باریک به هم متصل شده اند
[ترجمه گوگل]شمال و جنوب جزیره با یک ناحیه باریک ارتباط دارد

14. North America is connected with South America by the Isthmus of Panama.
[ترجمه ترگمان]آمریکای شمالی با کمک پاناما به آمریکای جنوبی متصل شده است
[ترجمه گوگل]آمریکای شمالی با سواحل جنوب غربی پاناما ارتباط دارد

The isthmus of Panama joins North and South America.

برزخ پاناما امریکای شمالی را به امریکای جنوبی وصل می‌کند.


the isthmus of the thyroid

پل راه غده‌ی تیروئید


the isthmus of the fallopian tubes

تنگراه لوله‌های فالوپ


پیشنهاد کاربران

تنگه ( در آناتومی )


کلمات دیگر: