کلمه جو
صفحه اصلی

footpath


معنی : پایه، پیاده رو
معانی دیگر : کوره راه، راه باریک (ویژه ی پیاده ها)، پاراه، پایه ستون، پایه مجسمه

انگلیسی به فارسی

پیاده رو، پایه ستون، پایه مجسمه، پایه


پیاده روی، پیاده رو، پایه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a narrow path for, and often made by, people walking.

- A footpath had been worn along the riverbank.
[ترجمه ترگمان] جاده از کنار رودخانه پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل] یک مسیر پیاده روی در کنار رودخانه انجام شده است

• narrow path for people who are walking on foot
a footpath is a path for people to walk on, especially in the country.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پیاده رو - کوره راه

مترادف و متضاد

پایه (اسم)
base, stand, stock, measure, leg, ground, pile, status, prop, mark, degree, grade, basis, stalk, root, stage, mount, rank, stratum, buttress, stanchion, foundation, bedrock, radix, fulcrum, headstock, outrigger, cantilever, sill, column, pillar, phase, footpath, fundament, groundsel, groundwork, mounting, pediment, principium, thallus

پیاده رو (اسم)
walk, pedestrian, peripatetic, pavement, footer, sidewalk, footpath

pathway


Synonyms: trail, track, walkway, path


جملات نمونه

1. a footpath linked the cottage with the river
راه باریکی کلبه را به رودخانه وصل می کرد.

2. Owners who allow their dogs to foul the footpath will be fined.
[ترجمه ترگمان]مالکان که به سگ های خود اجازه می دهند تا کوره راه را خراب کنند جریمه خواهند شد
[ترجمه گوگل]صاحبان که به سگ های خود اجازه می دهند مسیر پیاده روی را نادیده بگیرند جریمه خواهند شد

3. I hope this is a public footpath and we're not trespassing on someone's land.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم این یه راه عمومی باشه و ما به ملک کسی تجاوز نمی کنیم
[ترجمه گوگل]من امیدوارم این یک مسیر پیاده روی عمومی است و ما در زمین کسی به سر می بریم

4. The footpath runs along the canal.
[ترجمه ترگمان]پیاده رو در امتداد کانال حرکت می کند
[ترجمه گوگل]پیاده رو در امتداد کانال اجرا می شود

5. The monastery is an hour away by footpath.
[ترجمه ترگمان]این صومعه یک ساعت پس از عبور از کوره راه است
[ترجمه گوگل]صومعه یک ساعت به طول پیاده روی است

6. Some seed fell along the footpath, and the birds came and ate it up.
[ترجمه ترگمان]چند دانه در کوره راه افتادند و پرندگان آمدند و خوردند
[ترجمه گوگل]برخی از بذر در امتداد راه پیاده روی سقوط کردند و پرندگان آمدند و آن را خوردند

7. The fence runs the length of the footpath.
[ترجمه ترگمان]حصار، طول کوره راه را طی می کند
[ترجمه گوگل]حصار طول مسیر پیاده رو را اجرا می کند

8. The descent of the footpath starts in easy fashion.
[ترجمه ترگمان]پایین رفتن از کوره راه آسان است
[ترجمه گوگل]سقوط راه رفتن به آرامی شروع می شود

9. We stood on the footpath and waited for a gap in the traffic.
[ترجمه ترگمان]ما در پیاده رو ایستاده بودیم و منتظر یک شکاف در ترافیک بودیم
[ترجمه گوگل]ما در پیاده رو ایستادیم و منتظر یک شکاف در ترافیک بودیم

10. The old footpath skirts around the village.
[ترجمه ترگمان]این کوره راه باریک در اطراف دهکده گسترده شده بود
[ترجمه گوگل]دامن های قدیمی پیاده رو در اطراف روستا

11. We gave chase along the footpath.
[ترجمه ترگمان]از طرف راه به دنبال راه رفتن به راه افتادیم
[ترجمه گوگل]ما در پی پیاده روی دنبال شدیم

12. This is a footpath ; cars are not allowed.
[ترجمه ترگمان]این یک کوره راه است؛ ماشین ها مجاز نیستند
[ترجمه گوگل]این یک مسیر پیاده است؛ اتومبیل ها مجاز نیستند

13. Follow the footpath and you'll eventually hit the road.
[ترجمه ترگمان]از پیاده رو حرکت کنید و در نهایت به جاده برخورد کنید
[ترجمه گوگل]مسیر پیاده رو را دنبال کنید و در نهایت به جاده خواهید رسید

14. Footpath erosion is also a common feature of landscapes that are widely used by walkers.
[ترجمه ترگمان]فرسایش حفره ای یک ویژگی مشترک از مناظر است که به طور گسترده توسط روروئک مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]فرسایش پا نیز یک ویژگی مشترک از مناظر است که به طور گسترده ای توسط واکر استفاده می شود

15. A Cornish Coastal Footpath has been opened to give the public access to walk along the cliffs.
[ترجمه ترگمان]از Coastal ساحلی Cornish برای دادن دسترسی به مردم به راه رفتن در امتداد پرتگاه ها باز شده است
[ترجمه گوگل]یک مسیر صوفی ساحلی کرنلی برای دسترسی عمومی به راه رفتن در امتداد صخره ها باز شده است

A footpath linked the cottage with the river.

راه باریکی کلبه را به رودخانه وصل می‌کرد.


پیشنهاد کاربران

پیاده رو

این کلمرو فقط توو ایرلند استفاده میکنن نه جایه دیگه . به معنی" پیاده رو "

راه پیاده

مسیر عبور عابر پیاده ( بویژه در اطراف شهرها و مناطق کوهستانی - - اونایی که روستا زاده هستن و یا اهل کوهنوردی و زدن به دل کوه و بیابون هستند دقیقا میدونن منظور من چیه )

مترادف این واژه در واقع همون pathway هستش

یعنی مسیری که بواسطه ی رد پای گامهای عابرین قبلی از اون مسیر شکل گرفته و عابرین جدید برای رسیدن به مقصد ( مثلا قله ی کوه و . . . ) اونو دنبال میکنن.

مسیر پاکوب


کلمات دیگر: