کلمه جو
صفحه اصلی

superimpose


معنی : روی چیزی قرار گرفتن، اضافه شدن بر
معانی دیگر : روی چیزی قرار دادن، سوار کردن، (روی چیزی) منطبق کردن، روگذار کردن

انگلیسی به فارسی

قرار دادن، روی چیزی قرار گرفتن، اضافه شدن بر


روی چیزی قرار گرفتن، اضافه شدن بر


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: superimposes, superimposing, superimposed
مشتقات: superimposition (n.)
• : تعریف: to set or lay on top of or above something.

- We superimposed a grid on the original map.
[ترجمه ترگمان] ما یه شبکه رو روی نقشه اصلی برداشتیم
[ترجمه گوگل] ما بر روی نقشه اصلی روی شبکه قرار دادیم
- They have tried to superimpose a new culture on the old one.
[ترجمه سهیلا] آنها سعی کردند یک فرهنگ جدید را جایگزین فرهنگ قدیمی کنند.
[ترجمه ترگمان] آن ها سعی کرده اند تا یک فرهنگ جدید را بر روی یک فرهنگ قدیمی ایجاد کنند
[ترجمه گوگل] آنها سعی کرده اند یک فرهنگ جدید را بر روی یک پیر قرار دهند

• place something above or on top of something else; add to; combine in such a way that both images are seen simultaneously (television, film)
if one image is superimposed on another, the first one is on top of the second.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] روی هم گذاشتن، بر هم منطبق کردن
[سینما] چاپ دو تصویر - منطبق - چاپ مضاعف - برهم نمایی - ادغام / انطباق - روی هم نمایی - ترکیب دو تصویر روی هم
[سینما] تصویر مضاعف - جفت هم کردن / روی هم جفت کردن

مترادف و متضاد

روی چیزی قرار گرفتن (فعل)
superimpose

اضافه شدن بر (فعل)
superimpose

جملات نمونه

1. I think you ought to superimpose the great trust of mine on your heart.
[ترجمه سهیلا] من فکر می کنم که تو باید از صمیم قلب به من اعتماد کنی.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که تو باید به اضافه اعتماد به قلب من به قلبت غلبه کنی
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم شما باید اعتماد به نفس خود را در قلب خود قرار دهید

2. You can superimpose the lettering directly onto one of your pictures.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید حروف را مستقیما روی یکی از تابلوهای شما اضافه کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید مستقیما بر روی یکی از تصاویر خود قرار دهید

3. Procul Harum superimpose on the Bach harmonies a vocal whose style derives from soul music.
[ترجمه ترگمان]procul harum superimpose بر روی باخ، vocal را تشکیل می دهد که سبک آن از موسیقی روح مشتق می شود
[ترجمه گوگل]هارم Procul هارمونی باخ را یک آواز می خواند که سبک آن از موسیقی روح است

4. More recent AR systems may superimpose graphics over a cell phone image or project an interactive display on a real world surface.
[ترجمه ترگمان]بیشتر سیستم های AR ممکن است متناظر با یک تصویر تلفن همراه یا پروژه نمایش تعاملی در سطح دنیای واقعی باشند
[ترجمه گوگل]سیستم های AR جدید تر ممکن است گرافیک را بیش از یک تصویر تلفن همراه سوق دهند یا یک صفحه نمایش تعاملی روی یک سطح واقعی دیتا ایجاد کنند

5. Method: Naproxen pellets were developed in coating superimpose, the preparation and the quality were evaluated.
[ترجمه ترگمان]روش: pellets Naproxen در superimpose پوششی، آماده سازی و کیفیت مورد ارزیابی قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]روش گلوله ناپروکسن در پوشش پوشش داده شد، آماده سازی و کیفیت مورد ارزیابی قرار گرفت

6. Using two projectors, we can superimpose one film image on the other.
[ترجمه ترگمان]ما با استفاده از دو projectors می توانیم یک تصویر فیلم را از طرف دیگر ایجاد کنیم
[ترجمه گوگل]با استفاده از دو پروژکتور، می توان یک تصویر فیلم را از طرف دیگر قرار داد

7. To superimpose this life I was born into and grow out of.
[ترجمه ترگمان]برای اضافه بر این زندگی که در آن متولد شدم و از آن بیرون امدم
[ترجمه گوگل]برای تحمیل این زندگی به من متولد شده و از آن رشد می کنم

8. Westerners should not superimpose its value judgement on China.
[ترجمه ترگمان]غربی ها نباید قضاوت گران قیمتی خود را بر چین تحمیل کنند
[ترجمه گوگل]غربی ها نباید قضاوت ارزش خود را بر چین تحمیل کنند

9. I did not see the number received, he superimpose number to me.
[ترجمه ترگمان]من شماره ای که دریافت کرده بودم را ندیدم، تعداد زیادی از آن ها را به من داد
[ترجمه گوگل]من عدد دریافتی را نمی بینم، او عدد را به من اضافه می کند

10. Who is he, I wonder, as I struggle to superimpose a young face on his middle-aged features.
[ترجمه ترگمان]نمی دانم چه کسی است، در حالی که برای superimpose چهره جوان در چهره middle تقلا می کنم
[ترجمه گوگل]او، من تعجب می کنم، به عنوان مبارزه برای قرار دادن یک چهره جوان در ویژگی های میانسال خود

11. The helical axes have significantly different directions in the two structures, and it is not possible to superimpose the helices.
[ترجمه ترگمان]در این دو ساختار، axes مارپیچی به طور قابل توجهی جهت های مختلفی دارند، و ممکن نیست که the مارپیچ باشد
[ترجمه گوگل]محورهای مارپیچی مسیرهای قابل توجهی در دو ساختار دارند و امکان ناپدید شدن Helices وجود ندارد

12. Its only feature was a scattering of red shale; as a reaction I began to superimpose pictures.
[ترجمه ترگمان]تنها ویژگی آن یک تفرق از سنگ red قرمز بود؛ به عنوان یک واکنش، من شروع به تصاویر superimpose کردم
[ترجمه گوگل]تنها ویژگی آن پراکندگی شیل سرخ بود؛ به عنوان یک واکنش من شروع به قرار دادن تصاویر

13. The Helmholtz integral formula shows that the acoustic pressure in an enclosed space can be treated as superimpose result of contribution of all boundary elements that act as sound sources.
[ترجمه ترگمان]فرمول انتگرال هلمهولتز نشان می دهد که فشار صوتی در یک فضای سرپوشیده می تواند نتیجه کمک همه عناصر مرزی باشد که به عنوان منابع صدا عمل می کنند
[ترجمه گوگل]فرمول انتگرال Helmholtz نشان می دهد که فشار آکوستیک در یک فضای محصور می تواند به عنوان نتیجه حاصل از سهم تمام عناصر مرزی که به عنوان منابع صوتی عمل می کنند، رفتار شود

habits which have been superimposed on other habits

عاداتی که بر عادات دیگر منطبق شده‌اند


پیشنهاد کاربران

تلفیق کردن


کلمات دیگر: