جریان، جاری شدن، ساطع کردن، بطور کامل افراشتن
streaming
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• if someone has streaming eyes or a streaming nose, their eyes or nose let out a lot of liquid, usually because of an illness.
دیکشنری تخصصی
[کامپیوتر] 1- حرکت دادن پیوسته ی یک نوار. نگاه کنید به stream( تعریف 2) . 2- تحویل صوت یا تصویر در زمان واقعی ( بی درنگ )، بدون انتظار برای دریافت کل فایل و سپس اجرای آن . نگاه کنید به realausio.
جملات نمونه
1. eyes streaming with tears
چشمانی که اشک از آنها سرازیر بود
2. colorful flags were streaming in the breeze
پرچم های رنگارنگ در نسیم به اهتزاز درآمده بودند.
3. Light was streaming in through the open door.
[ترجمه ترگمان]نور از در باز به داخل می تابید
[ترجمه گوگل]نور از طریق درب باز جریان داشت
[ترجمه گوگل]نور از طریق درب باز جریان داشت
4. When she woke, the sun was streaming through the windows.
[ترجمه ترگمان]وقتی بیدار شد، خورشید از پنجره می تابید
[ترجمه گوگل]هنگامی که او از خواب بیدار شد، خورشید از طریق پنجره ها جریان داشت
[ترجمه گوگل]هنگامی که او از خواب بیدار شد، خورشید از طریق پنجره ها جریان داشت
5. The morning light came streaming in through the windows.
[ترجمه ترگمان]نور صبحگاهی از پنجره به داخل می تابید
[ترجمه گوگل]نور صبح از طریق پنجره ها جریان داشت
[ترجمه گوگل]نور صبح از طریق پنجره ها جریان داشت
6. People were streaming out of the station.
[ترجمه ترگمان]مردم از ایستگاه خارج می شدند
[ترجمه گوگل]مردم از ایستگاه جریان داشتند
[ترجمه گوگل]مردم از ایستگاه جریان داشتند
7. Refugees have been streaming into Travnik for months.
[ترجمه ترگمان]پناهندگان ماه ها به Travnik سرازیر شده اند
[ترجمه گوگل]پناهندگان طی ماه ها به Travnik جریان دارند
[ترجمه گوگل]پناهندگان طی ماه ها به Travnik جریان دارند
8. She came in with tears streaming down her face, clutching a wad of tissues.
[ترجمه ترگمان]او با چشمانی پر از اشک به داخل آمد و یک تکه دستمال کاغذی را در دست گرفت
[ترجمه گوگل]او با اشکهایی روبرو شد که صورتش را گرفت، با یک بافت بافتی چسبیده بود
[ترجمه گوگل]او با اشکهایی روبرو شد که صورتش را گرفت، با یک بافت بافتی چسبیده بود
9. I had a streaming cold, so I could not smell properly.
[ترجمه ترگمان]هوا خیلی سرد بود، بنابراین نمی توانستم به خوبی بویش را حس کنم
[ترجمه گوگل]من سرما خورده بودم، بنابراین نمی توانستم بوی درست بدهم
[ترجمه گوگل]من سرما خورده بودم، بنابراین نمی توانستم بوی درست بدهم
10. There were tears streaming down his face.
[ترجمه ترگمان]اشک از صورتش سرازیر شد
[ترجمه گوگل]اشک هایی که از چهره اش می گذشت، وجود داشت
[ترجمه گوگل]اشک هایی که از چهره اش می گذشت، وجود داشت
11. Sunlight came streaming through the window.
[ترجمه ترگمان]نور خورشید از پنجره به بیرون می تابید
[ترجمه گوگل]نور خورشید از طریق پنجره پخش شد
[ترجمه گوگل]نور خورشید از طریق پنجره پخش شد
12. Water came streaming out of the burst pipe.
[ترجمه ترگمان]آب از لوله ترکیده بیرون آمد
[ترجمه گوگل]آب از لوله پشت سرهم عبور کرد
[ترجمه گوگل]آب از لوله پشت سرهم عبور کرد
13. A cold usually starts with a streaming nose and dry throat.
[ترجمه ترگمان]سرما معمولا با بینی جاری و گلوی خشک شروع می شود
[ترجمه گوگل]سرد معمولا با جریان بینی و گلو خشک شروع می شود
[ترجمه گوگل]سرد معمولا با جریان بینی و گلو خشک شروع می شود
14. The workmen were streaming with sweat.
[ترجمه ترگمان]کارگرها از عرق خیس شده بودند
[ترجمه گوگل]کارگران با عرق جریان داشتند
[ترجمه گوگل]کارگران با عرق جریان داشتند
پیشنهاد کاربران
تابیدن نور
به اهتزاز درآمدن
جریان برخط
[ویدیو، فیلم، کلیپ اینترنتی]
نمایشی ، پخشی ، پخش شونده
نمایشی ، پخشی ، پخش شونده
پخش کننده - پلیر
آنلاین تماشا کردن
آنلاین
رسانه سیال
گروه بندی دانش آموزان
پخش جاری
جدای معنای رایج مثل جریان و. . .
معنی کلیپ های اینترنتی و پخش های انلاین و کلیپ های تفریحی و. . میدهد مثلا در جمله زیر :
Streaming has forever changed the infrastructure of the entertainment industry
معنی کلیپ های اینترنتی و پخش های انلاین و کلیپ های تفریحی و. . میدهد مثلا در جمله زیر :
Streaming has forever changed the infrastructure of the entertainment industry
به جریان انداختن
streaming media : به جریان انداختن رسانه
streaming media : به جریان انداختن رسانه
یعنی جاری در باد یا همون در باد چرخیدن مثال برای موهای زنی ک در باد در حرکت است Streaming in the wind
پخش و تماشای برخط
در حال پخش ، در حال اجرا
پخش ( اجرای ) ویدیوهای ضبط شده روی اینترنت، بدون اقدام به ضبط روی کامپیوتر یا تبلت. . .
Live video. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ، . . ، . . . . . . streaming video
ویدیوی ضبط شده در حال پخش روی اینترنت. . . ویدیوی زنده
پخش ( اجرای ) ویدیوهای ضبط شده روی اینترنت، بدون اقدام به ضبط روی کامپیوتر یا تبلت. . .
Live video. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ، . . ، . . . . . . streaming video
ویدیوی ضبط شده در حال پخش روی اینترنت. . . ویدیوی زنده
در آموزش بمعانی� سطح بندی� بچه ها براساس توانایی های یادگیری شان است
پخش زنده
کلمات دیگر: