کلمه جو
صفحه اصلی

diddle


معنی : فریفتن، فریب دادن، مغبون کردن
معانی دیگر : (عامیانه) پس و پیش رفتن (به تندی)، لقیدن (مثل هر چیز لق)، جم خوردن (پشت سر هم)، گول زدن، کلاه (سرکسی) گذاشتن، (معمولا با: away) وقت تلف کردن، بیکارگی کردن

انگلیسی به فارسی

فریب دادن، مغبون کردن


انگلیسی به انگلیسی

• cheat, swindle; play with, fool with; dawdle
if you diddle someone, you take money from them dishonestly or unfairly; an informal word.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] تحریف کردن به وسیله داده .

مترادف و متضاد

فریفتن (فعل)
fudge, cheat, hustle, wile, lure, decoy, charm, inveigle, entice, deceive, bewitch, delude, enchant, seduce, skunk, captivate, diddle, tempt, euchre, fob, jilt, mesmerize

فریب دادن (فعل)
fool, cheat, deceive, defraud, jape, mump, delude, hoodwink, hum, bob, humbug, diddle, thimblerig, dissimulate, mislead, fob, short-change

مغبون کردن (فعل)
cheat, deceive, gull, diddle, swindle, thimblerig

جملات نمونه

1. he doesn't diddle his own friends
او سر دوستان خود کلاه نمی گذارد.

2. He has been diddling with the controls on the television set.
[ترجمه ترگمان]او با کنترل های مربوط به مجموعه تلویزیونی درگیر شده است
[ترجمه گوگل]او با کنترل در مجموعه تلویزیونی بیگانه بوده است

3. I've been diddled! Half of these tomatoes are bad!
[ترجمه ترگمان]diddled! نصف این گوجه فرنگی بده
[ترجمه گوگل]من عصبانی شده ام نیمی از این گوجه فرنگی بد است!

4. She has diddled me out of the rent .
[ترجمه ترگمان]مرا از اجاره خانه محروم کرده است
[ترجمه گوگل]او از من اجاره کرده است

5. He diddled me! He said that there were six in a bag, but there were only five.
[ترجمه ترگمان]مرا diddled! اون گفت که ۶ تا تو کیف هستن ولی فقط پنج تا بود
[ترجمه گوگل]او به من زل زد او گفت که در یک کیسه شش وجود دارد، اما تنها پنج نفر وجود دارد

6. They should have finished the work by now if they hadn't spent the afternoon diddling around.
[ترجمه ترگمان]اگر تمام بعدازظهر را صرف بازی کردن نکرده بودند، آن ها باید کار را تمام می کردند
[ترجمه گوگل]اگر تا به حال بعد از ظهر نگذاشته بودید، باید تا به امروز کار را تمام کرده باشند

7. He diddled me out of $ 50 and I can do nothing about it.
[ترجمه ترگمان]اون منو از ۵۰ دلار خرید و من هیچ کاری نمی تونم بکنم
[ترجمه گوگل]او 50 دلار از من درآورد و من نمیتوانم در مورد آن کاری انجام دهم

8. Stop diddling around and do some work!
[ترجمه ترگمان]به این سو و آن سو نروید و کاری انجام دهید!
[ترجمه گوگل]متوقف شدن در اطراف و انجام برخی کارها!

9. I realized the restaurant had diddled me out of $ 3 when I checked the bill.
[ترجمه ترگمان]وقتی صورت حساب را چک کردم، رستوران مرا از سه دلار محروم کرده بود
[ترجمه گوگل]متوجه شدم که رستوران بعد از چک کردن این لایحه، از من 3 دلار هزینه کرد

10. Diddle the switch see if the light comes on.
[ترجمه ترگمان]اگر چراغ روشن باشد چراغ را روشن کنید
[ترجمه گوگل]در صورتی که نور در می آید، سوئیچ را ببینید

11. They've diddled me out of the rent!
[ترجمه ترگمان]مرا از اجاره خانه بیرون کشیده اند!
[ترجمه گوگل]آنها من را از اجاره رها کرده اند!

12. They'll diddle you out of your last penny if you give them the chance.
[ترجمه ترگمان]اگه این فرصت رو بهشون بدی، diddle
[ترجمه گوگل]اگر فرصت شان را به آنها بدهید، آنها را از آخرین پنی خود بیرون می آورید

13. He diddled with the washing machine, but it still wouldn't work.
[ترجمه ترگمان]او با ماشین لباس شویی سر و کار دارد، اما باز هم جواب نمی دهد
[ترجمه گوگل]او با ماشین لباسشویی رفت و آمد کرد اما هنوز کار نمی کند

14. Don't diddle away your time.
[ترجمه ترگمان]وقت تو رو تلف نکن
[ترجمه گوگل]وقت خود را صرف نکن

He doesn't diddle his own friends.

او سر دوستان خود کلاه نمی‌گذارد.


They diddled away the afternoon.

آنان بعدازظهر را به بطالت گذراندند.


پیشنهاد کاربران

فریب خوردن
فریب دادن
فریب

Cheat

لمس کردن


کلمات دیگر: