کلمه جو
صفحه اصلی

synchronism


معنی : انطباق، هم زمانی، ایجاد همزمانی، هم وقتی، همگاهی
معانی دیگر : هم رخدادی، هم هنگامی، مقارنه، همگامی

انگلیسی به فارسی

همگاهی، همزمانی، هم وقتی، ایجاد همزمانی، انطباق


هماهنگی، هم وقتی، انطباق، همگاهی، ایجاد همزمانی، هم زمانی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: synchronistic (adj.), synchronistically (adv.)
(1) تعریف: the condition of happening or existing at the same time; simultaneousness.

(2) تعریف: a usu. tabular and chronological listing that illustrates the simultaneousness of historical persons and events.

• simultaneousness, coincidence, concurrence; study of things or events which take place during the same period of time; arrangement of historic events according to their dates

دیکشنری تخصصی

[شیمی] همزمانی
[سینما] همگاهی - انطباق - همزمانی
[عمران و معماری] همزمانی
[برق و الکترونیک] همزمانی شرایطی که در ان دو یا چند کمیت متغیر دارای سرعت برابر باشند یا در یک لحظه از زمان به مقدار قله ی خود برسند .
[نساجی] تقارن

مترادف و متضاد

انطباق (اسم)
coincidence, adaptation, conformity, synchrony, synchronism, parallax, self-identity

هم زمانی (اسم)
synchrony, synchronism, concurrency, simultaneity, synchronization, isochronism

ایجاد همزمانی (اسم)
synchronism, isochronism

هم وقتی (اسم)
synchronism

همگاهی (اسم)
synchrony, synchronism, synchronization

جملات نمونه

1. I am used in synchronism to turn commonly the place of asynchronous or not tall to performance demand place.
[ترجمه ترگمان]من در synchronism به کار رفتم تا معمولا به طور معمول محلی غیر همزمان را تغییر دهم یا در محل مورد تقاضای عملکرد قرار نگیرد
[ترجمه گوگل]من در هماهنگ سازی استفاده می شود به طور معمول به جای محل نامنظم و یا نه بلند به محل تقاضای عملکرد تبدیل شود

2. Achieved benefit and speed synchronism growth.
[ترجمه ترگمان]Achieved سود و سرعت رشد را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]مزیت به دست آمده و رشد سرعت همگام سازی

3. Text formulation turn out, at synchronism circulate state system heat balance; and analog computation on heat balance condition circulating of air heat power parameter and performance parameter.
[ترجمه ترگمان]فرمول بندی متن، در synchronism، تعادل گرمایی سیستم حالت را به گردش درمی آورد؛ و محاسبات آنالوگ روی شرط تعادل گرمایی در توزیع پارامتر توان حرارتی هوایی و پارامتر عملکرد
[ترجمه گوگل]فرمول بندی متن نتیجه می شود، در synchronism گردش سیستم تعادل حرارتی سیستم دولتی؛ و محاسبه آنالوگ در شرایط تراز گرما در حال گردش از پارامتر قدرت حرارتی هوا و پارامتر عملکرد

4. Contrasting tempos and the restraining influence of synchronism serve to produce effects of scattering and tightening.
[ترجمه ترگمان]مقایسه tempos و نفوذ بازدارنده of به منظور تولید اثرات پراکنش و محکم کردن آن عمل می کند
[ترجمه گوگل]تأثیرات متناوب و هماهنگ کننده در ایجاد تأثیرات پراکندگی و سفت شدن

5. This system haves good reliability, synchronism, open and inter - platform .
[ترجمه ترگمان]این سیستم دارای قابلیت اطمینان خوب، synchronism، باز و inter است
[ترجمه گوگل]این سیستم دارای قابلیت اطمینان، هماهنگی، باز و بین پلت فرم است

6. With accelerating those who enclothe synchronism is sale group recombine and reach the designated position.
[ترجمه ترگمان]با شتاب بخشیدن به کسانی که enclothe synchronism را ترک می کنند، گروه فروش مجدد ترکیب می شوند و به موقعیت تعیین شده می رسند
[ترجمه گوگل]با تسریع در برداشت کسانی که هماهنگی را در بر می گیرند، گروه فروش مجددا ترکیب شده و به موقعیت تعیین شده منتقل می شوند

7. Development of automotive paint should be in synchronism with or in advance of the development of automobile industry is the demands from society and market.
[ترجمه ترگمان]توسعه رنگ خودرو باید با یا پیشرفت صنعت خودرو مطابق با نیازهای جامعه و بازار باشد
[ترجمه گوگل]توسعه رنگ خودرو باید در هماهنگی با یا قبل از توسعه صنعت خودرو خواسته های جامعه و بازار است

8. Motor running high-precisely and avoiding loss of synchronism are both realized.
[ترجمه ترگمان]حرکتی که به طور دقیق اجرا می شود و اجتناب از از دست دادن of هر دو محقق می شوند
[ترجمه گوگل]موتور در حال حرکت دقیق و دوری از عدم هماهنگی هر دو متوجه می شود

9. The math model about synchronism controlling between line scanning rate of CCD and object moving speed in the TDI CCD intersection measuring system is established.
[ترجمه ترگمان]مدل ریاضی مربوط به کنترل synchronism بین سرعت اسکن خطی CCD و سرعت حرکت شی در سیستم اندازه گیری تقاطع TDI CCD تعیین شد
[ترجمه گوگل]مدل ریاضی در مورد همگام سازی کنترل بین سرعت خط اسکن CCD و سرعت حرکت جسم در سیستم اندازه گیری تقاطع CCD TDI ایجاد شده است

10. Three - axis synchronism output algorithm and point - to - point lifting - speed algorithm are discussed.
[ترجمه ترگمان]الگوریتم خروجی synchronism محور و الگوریتم سرعت بخشیدن به نقطه به نقطه مورد بحث قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]الگوریتم خروجی هماهنگی سه محور و الگوریتم سرعت نقطه به نقطه - آسانسور بحث شده است

11. Especially, when GPS receivers were not locked in synchronism for a short time, the system would st ill keep the high positioning accuracy. T hen the reliability of the system has been increased.
[ترجمه ترگمان]به خصوص، زمانی که گیرنده های GPS برای مدت کوتاهی در synchronism قفل نبودند، سیستم دقت موقعیت یابی بالا را حفظ می کرد ثابت شده است که قابلیت اطمینان سیستم افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]به ویژه هنگامی که گیرنده های GPS به مدت زمان کوتاهی در هماهنگی قفل نشوند، سیستم دچار آسیب دیدگی دقت بالا می شود از این رو قابلیت اطمینان سیستم افزایش یافته است

12. Mechanism about the clock skew of synchronism sequential circuit has been presented, based on analyzing the characteristics of programmable resources and sequential circuit in FPGA.
[ترجمه ترگمان]مکانیزم مربوط به انحراف ساعت یک مدار متوالی synchronism بر پایه تحلیل خصوصیات منابع قابل برنامه ریزی و مدار متوالی در FPGA ارایه شده است
[ترجمه گوگل]بر اساس تجزیه و تحلیل ویژگی های منابع برنامه ریزی شده و مدار پیوسته در FPGA، مکانیسم مربوط به مدار رله مدار ترمسی هماهنگ شده است

13. Neotectonism and climate cycle have pene - synchronism. They played an important role in the eco - environment change.
[ترجمه ترگمان]Neotectonism و چرخه آب و هوا، pene - synchronism را به خود اختصاص داده اند آن ها نقش مهمی در تغییر محیط زیست در محیط زیست بازی کردند
[ترجمه گوگل]نئوتکتونیسم و چرخه آب و هوایی هماهنگی پنهان دارند آنها نقش مهمی در تغییر محیط زیست دارند

14. Time make self be with times synchronism.
[ترجمه ترگمان]زمان باعث می شود که زمان به سرعت سپری شود
[ترجمه گوگل]زمان خود را با زمان هماهنگی می سازد

15. This paper presents a convenient yet accurate method for the measurement of acoustic velocity, the method of acausto-optic synchronism.
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک روش مناسب برای اندازه گیری سرعت صوت، روش acausto - چشمی synchronism ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]این مقاله یک روش دقیق و دقیق برای اندازه گیری سرعت آکوستیک، روش هماهنگی آواو اپتیک ارائه می دهد

پیشنهاد کاربران

synchronism ( فیزیک )
واژه مصوب: همگامی
تعریف: وضعیتی که در آن دو یا چند کمیت نوسانی دارای بسامدهای یکسان و اختلاف فاز ثابت باشند


کلمات دیگر: