معنی : ثابت، تخفیف ناپذیر، سبک نشدنی، استحاله ناپذیر، تبدیل ناپذیر، غیر قابل تعویض
معانی دیگر : دگرگون نشدنی، تغییر ناپذیر، غیر قابل تعوی
incommutable
معنی : ثابت، تخفیف ناپذیر، سبک نشدنی، استحاله ناپذیر، تبدیل ناپذیر، غیر قابل تعویض
معانی دیگر : دگرگون نشدنی، تغییر ناپذیر، غیر قابل تعوی
انگلیسی به فارسی
استحاله ناپذیر، تبدیل ناپذیر، غیر قابل تعویض، ثابت، سبک نشدنی، تخفیف ناپذیر
غیر قابل تعویض، استحاله ناپذیر، تبدیل ناپذیر، ثابت، سبک نشدنی، تخفیف ناپذیر
انگلیسی به انگلیسی
• cannot be exchanged; cannot be changed, immutable
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] غیر جابجایی، تعویض ناپذیر، جابجایی ناپذیر
مترادف و متضاد
ثابت (صفت)
stable, permanent, firm, constant, lasting, true, loyal, fixed, pat, fiducial, immovable, hard and fast, changeless, invariable, inalterable, steady, resolute, indelible, staid, equable, immobile, incommutable, invariant, irremovable, thetic, thetical
تخفیف ناپذیر (صفت)
immitigable, incommutable
سبک نشدنی (صفت)
immitigable, incommutable
استحاله ناپذیر (صفت)
incommutable
تبدیل ناپذیر (صفت)
incommutable
غیر قابل تعویض (صفت)
incommutable, irreplaceable
کلمات دیگر: