کلمه جو
صفحه اصلی

incompatibility


معنی : نا سازگاری
معانی دیگر : نا سازگاری

انگلیسی به فارسی

نا سازگاری


انگلیسی به انگلیسی

• incongruity; lack of harmony or suitability, incompatibility; inconsistency; opposition

دیکشنری تخصصی

[نساجی] اصطلاحی در مورد عدم هم آهنگی یک رنگ با رنگ دیگر در حمام رنگرزی و یا چاپ
[ریاضیات] ناسازگاری

مترادف و متضاد

نا سازگاری (اسم)
antipathy, aversion, conflict, inconvenience, discord, contrariness, disagreement, incompatibility, repugnance, incongruity, inconsistency, incoherence, inconsistence, variance, incongruence, contrariety, insalubrity, intransigence

variance


Synonyms: conflict, discordance, animosity, disagreement, opposition


جملات نمونه

1. their incompatibility was obvious
ناسازگاری آنها آشکار بود.

2. The disastrous merger demonstrated the incompatibility of the two companies.
[ترجمه ترگمان]این ادغام فاجعه بار ناسازگاری دو شرکت را نشان داد
[ترجمه گوگل]ادغام فاجعه آمیز ناسازگاری دو شرکت را نشان داد

3. Critics of the new machine point to its incompatibility with other products on the market.
[ترجمه ترگمان]منتقدان ماشین جدید به ناسازگاری آن با محصولات دیگر در بازار اشاره می کنند
[ترجمه گوگل]منتقدان دستگاه جدید ناسازگار با سایر محصولات موجود در بازار است

4. Incompatibility between the mother's and the baby's blood groups may cause jaundice.
[ترجمه ترگمان]incompatibility بین مادر و گروه خونی بچه ممکنه باعث یرقان بشه
[ترجمه گوگل]ناسازگاری بین گروه خون مادر و نوزاد ممکن است باعث ایجاد زردی شود

5. An incompatibility problem prevents the two pieces of software from being used together.
[ترجمه ترگمان]یک مشکل ناسازگاری مانع از استفاده دو تکه از نرم افزار می شود
[ترجمه گوگل]یک مشکل ناسازگاری مانع استفاده از دو بخش نرم افزاری می شود

6. Incompatibility between systems has been a major problem for video users.
[ترجمه ترگمان]؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟
[ترجمه گوگل]عدم سازگاری بین سیستم ها یک مشکل عمده برای کاربران ویدئویی بوده است

7. Racial incompatibility in Yucatan had reached a crisis in 184
[ترجمه ترگمان]ناسازگاری نژادی در یوکاتان در سال ۱۸۴ به یک بحران رسید
[ترجمه گوگل]ناسازگاری نژادی در یوکاتان در سال 184 به یک بحران رسیده است

8. Furthermore, he saw incompatibility in Britain spending large sums on atomic weapons whilst accepting Marshall Aid.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، او دید ناسازگاری در بریتانیا با خرج کردن مبالغ هنگفت برای سلاح های اتمی در حالی که کمک مارشال را قبول می کند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، او ناسازگاری را در بریتانیا به عهده گرفت که مخارج زیادی را برای سلاح های اتمی در حالی که پذیرش کمک مارشال بود، پرداخت

9. The more drugs, the greater the chance for incompatibility and adverse reactions.
[ترجمه ترگمان]هر چه مواد مخدر بیشتر باشد، شانس ناسازگاری و واکنش های منفی بیشتر خواهد بود
[ترجمه گوگل]بیشتر داروها، بیشتر شانس ناسازگاری و واکنش های جانبی هستند

10. Psychoanalysis's incompatibility with many aspects of feminism has led contemporary western feminists to be selective in their use of it.
[ترجمه ترگمان]ناسازگاری روان کاوی با بسیاری از جنبه های فمینیسم باعث شده است که feminists غربی معاصر در استفاده از آن انتخابی شوند
[ترجمه گوگل]ناسازگاری روانکاوی با جنبه های بسیاری از فمینیسم باعث شده است که فمینیست های معاصر غربی در استفاده از آن انتخاب شوند

11. It was an era that demonstrated the incompatibility of labour and government as bedfellows.
[ترجمه ترگمان]این دوره ای بود که ناسازگاری کار و حکومت را به صورت شراکتی نشان داد
[ترجمه گوگل]این عصر بود که ناسازگاری کار و دولت را به عنوان مهاجرین نشان داد

12. Both incompatibility and parthenogenesis microorganisms alter host chromosome behaviour during early mitotic divisions of the egg.
[ترجمه ترگمان]هم ناسازگاری و هم microorganisms parthenogenesis، رفتار کروموزوم میزبان را در طول بخش های اولیه مشخص تخم تغییر می دهند
[ترجمه گوگل]هر دو ناسازگاری و میکروارگانیسم های پاتختنژنز باعث تغییر رفتار کروموزوم میزبان در تقسیمات میکروبی اولیه تخمک می شوند

13. But because of incompatibility problems she was unable to pull the wagons under the automatic loader.
[ترجمه ترگمان]اما به علت مشکلات ناسازگاری، نمی توانست ارابه هایی را که در زیر بار اتوماتیک قرار داشت، بکشد
[ترجمه گوگل]اما به علت مشکلات ناسازگاری، او قادر به کشیدن واگن ها در لودر خودکار نبود

14. There seemed to be no incompatibility between building a welfare state at home and discharging the responsibilities of a great power abroad.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که هیچ ناسازگاری بین ایجاد یک وضعیت رفاهی در خانه و تخلیه مسئولیت های یک قدرت بزرگ در خارج وجود ندارد
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد ناسازگاری بین ایجاد یک دولت رفاه در خانه و رعایت مسئولیتهای یک قدرت بزرگ در خارج از کشور وجود ندارد

15. In the meantime, I further elucidated the compatibility, incompatibility and contravariance of the mathematical concept.
[ترجمه ترگمان]در این میان، من سازگاری، ناسازگاری و contravariance مفهوم ریاضی را توضیح دادم
[ترجمه گوگل]در عین حال، من بیشتر توضیح داد سازگاری، ناسازگاری و contravariance مفهوم ریاضی

پیشنهاد کاربران

منافات

ناهمسانی

سوسن گوش
کنایه از عدم سازگاری و موافقت باشد مطلقا همچون آب و آتش

ناسازگاری
عدم تفاهم
( وقتی آب دو نفر توی یه جوب نمیره و با هم نمی سازن )


کلمات دیگر: