کلمه جو
صفحه اصلی

incommensurable


معنی : گنگ، سنجش ناپذیر
معانی دیگر : غیرقابل مقایسه، قیاس ناپذیر، ناهمسنجگر، (ریاضی) اندازه ناپذیر، بخش ناپذیر، نامتوافق، متناق­

انگلیسی به فارسی

سنجش ناپذیر، گنگ، متناقض


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: incommensurably (adv.), incommensurability (n.)
• : تعریف: lacking a common standard of measurement or comparison.

• having no common standard of measurement; not commensurable; cannot be compared, incomparable

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] بی مقیاس مشترک، نامتوافق، اندازه نگرفتنی، اندازه ناپذیر، بخش ناپذیر

مترادف و متضاد

گنگ (صفت)
dumb, mute, unvocal, whist, speechless, surd, inexpressive, incommensurable, tongueless, voiceless

سنجش ناپذیر (صفت)
incommensurable

جملات نمونه

1. an incommensurable magnitude
کمیت اندازه ناپذیر،کمیت قیاس ناپذیر

2. his statements are incommensurable with truth
اظهارات او ارزش همسنجی با واقعیت را ندارند.

3. Train and human life are incommensurable.
[ترجمه ترگمان]زندگی و زندگی انسانی قیاس ناپذیر است
[ترجمه گوگل]آموزش و زندگی انسانی ناسازگار است

4. The symmetry characters of quasiperiodic crystals and incommensurable phases were discussed.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های تقارن کریستال های quasiperiodic و فازه ای قیاس پذیر مورد بحث قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]شخصیت های تقاربی از بلورهای نیمه هادی و فاز های نامساعد مورد بحث قرار گرفتند

5. The two types of science are incommensurable.
[ترجمه ترگمان]دو نوع علم incommensurable هستند
[ترجمه گوگل]دو نوع علم بی اندازه است

6. One that is incommensurable.
[ترجمه ترگمان]چیزی که قیاس ناپذیر است
[ترجمه گوگل]یکی است که بی اندازه است

7. Based on Kuhn's theory of incommensurability of science paradigm, this article claims that technology paradigm is incommensurable accordingly.
[ترجمه ترگمان]براساس نظریه کوهن از پارادایم علم، این مقاله ادعا می کند که پارادایم فن آوری بر این اساس سنجش ناپذیر است
[ترجمه گوگل]بر اساس نظریه کوهن در مورد عدم سازگاری پارادایم علمی، این مقاله ادعا می کند که پارادایم تکنولوژی بر این اساس بی اندازه است

8. The part which nature has in any work of man, is indefinite and incommensurable.
[ترجمه ترگمان]قسمتی که طبیعت در هر کار انسانی دارد نامحدود و قیاس ناپذیر است
[ترجمه گوگل]بخشی که طبیعت در هر کار انسان دارد، نامحدود و نامساعد است

9. We may adhere to the conception of incommensurability, at the same time we could understand the incommensurable theories.
[ترجمه ترگمان]ما ممکن است به مفهوم of پایبند باشیم، در عین حال می توانیم نظریه های قیاس ناپذیر را درک کنیم
[ترجمه گوگل]ما ممکن است به مفهوم عدم سازگاری پایبند باشیم، در عین حال ما می توانیم نظریه های غیر قابل اندازه گیری را درک کنیم

10. At this point, Thomas Kuhn denies that Qunine's translation-pamphlet could resolve the obstacles of communicability and comparability between incommensurable theories.
[ترجمه ترگمان]در این نقطه، توماس کوهن این موضوع را انکار می کند که pamphlet Qunine می تواند موانع of و مقایسه بین نظریه های قیاس ناپذیر را حل کند
[ترجمه گوگل]در این لحظه، توماس کوهن انکار می کند که ترجمه نامه قونین می تواند موانع ارتباطات و مقایسه بین نظریه های نامتجانس را حل کند

His statements are incommensurable with truth.

اظهارات او ارزش هم‌سنجی با واقعیت را ندارند.


an incommensurable magnitude

کمیت اندازه‌ناپذیر، کمیت قیاس‌ناپذیر



کلمات دیگر: