کلمه جو
صفحه اصلی

incentive


معنی : انگیزه، مشوق، اتش افروز
معانی دیگر : انگیزان، محرک، فتنه انگیز، موجب

انگلیسی به فارسی

انگیزه، فتنه انگیز، اتش افروز، موجب، مشوق


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: something that motivates one to work or act.
مترادف: enticement, inducement, motivation, stimulant
متضاد: deterrent, disincentive
مشابه: bait, come-on, encouragement, exhortation, goad, impetus, lure, motive, persuasion, premium, reason, spur, stimulus, temptation

- The Army offers various incentives to enlist.
[ترجمه هیچکس] ارتش برای جذب افراد انگیزه های مختلفی فراهم میکند
[ترجمه ترگمان] ارتش انگیزه های مختلفی را برای نامنویسی پیشنهاد می کند
[ترجمه گوگل] ارتش انگیزه های مختلفی برای جذب افراد فراهم می کند
- The competition gave the students an incentive to read more books.
[ترجمه ترگمان] این رقابت به دانش آموزان انگیزه ای برای خواندن کتاب های بیشتر داد
[ترجمه گوگل] این رقابت به دانش آموزان انگیزه ای برای خواندن کتاب های بیشتر داد

(2) تعریف: a sense of ambition that encourages greater effort or productivity.
مترادف: motivation
مشابه: ambition, initiative

- He has shown no incentive in his work.
[ترجمه ترگمان] او هیچ انگیزه ای در کار خود نشان نداده است
[ترجمه گوگل] او در کار خود هیچ انگیزه ای نشان نداده است
صفت ( adjective )
• : تعریف: motivating, as to work or action; stimulating; inciting.

- This is part of the company's incentive plan.
[ترجمه ترگمان] این بخشی از برنامه ابتکار شرکت است
[ترجمه گوگل] این بخشی از طرح مشوق شرکت است

• stimulus, inducement, enticement, encouragement
provocative, stimulating, inciting, encouraging
an incentive is something that encourages you to do something.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] مشوق، پاداش، انگیزه، سائق

مترادف و متضاد

انگیزه (اسم)
cause, motive, stimulant, stimulus, goad, motivation, mover, inducement, incentive, impetus, incitation, propellant, propellent

مشوق (صفت)
incentive, challenging, encouraging, exhorting, impellent

اتش افروز (صفت)
inflammatory, incentive, incendiary, tindery

lure, inducement


Synonyms: allurement, bait, carrot, catalyst, come-on, consideration, determinant, drive, encouragement, enticement, excuse, exhortation, goad, ground, impetus, impulse, incitement, influence, insistence, inspiration, instigation, motivation, motive, persuasion, provocation, purpose, rationale, reason, reason why, spring, spur, stimulant, stimulation, stimulus, temptation, urge, whip


Antonyms: block, hindrance, turn-off


جملات نمونه

1. this policy is an incentive rather than a discouragement to corruption
این سیاست مشوق فساد است نه بازدارنده ی آن.

2. for some people money is a major incentive
برای برخی از مردم،پول انگیزه ی بزرگی است.

3. You get a big salary incentive and free board and lodging too.
[ترجمه ترگمان]شما یک محرک حقوقی بزرگ و همچنین غذا و غذا دریافت می کنید
[ترجمه گوگل]شما مشوق حقوق و دستمزد عالی و محل اقامت نیز دریافت می کنید

4. The most direct financial incentive to prevent rubbish is to charge people by the amount of rubbish they put out.
[ترجمه ترگمان]اصلی ترین محرک مالی برای جلوگیری از زباله ها این است که مردم را با مقدار زباله که از بین می برند، شارژ کند
[ترجمه گوگل]مستقیم ترین انگیزه مالی برای جلوگیری از زباله این است که مردم را با مقدار زباله ای که آنها خرج کرده اند بپردازند

5. As an added incentive, there's a bottle of champagne for the best team.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک انگیزه اضافه، یک بطری شامپاین برای بهترین تیم وجود دارد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک انگیزه اضافه شده، یک بطری شامپاین برای بهترین تیم وجود دارد

6. Neither side would have an incentive to start a war. Ergo, peace would reign.
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام از طرفین انگیزه ای برای شروع جنگ ندارند بنابراین صلح حکمفرما خواهد شد
[ترجمه گوگل]هیچ یک از طرفین انگیزه ای برای آغاز جنگ نخواهند داشت ارگو، صلح سلطنت خواهد کرد

7. The company operates a share incentive scheme for its workers.
[ترجمه ترگمان]شرکت یک طرح مشوق مشترک برای کارگران خود عمل می کند
[ترجمه گوگل]این شرکت یک طرح مشوق سهم برای کارگران خود دارد

8. A little bonus will give the employees an incentive to work harder.
[ترجمه ترگمان]یک پاداش کوچک به کارمندان انگیزه می دهد که سخت تر کار کنند
[ترجمه گوگل]جایزه کوچکی به کارکنان انگیزه ای برای کار سخت تر می دهد

9. The emphasis is on the carrot of incentive rather than the stick of taxes.
[ترجمه ترگمان]تاکید بر روی هویج انگیزه به جای استفاده از عصا است
[ترجمه گوگل]تاکید بر هویج انگیزه به جای چوب مالیات است

10. She had the added incentive of being within reach of the world record.
[ترجمه ترگمان]او انگیزه اضافی برای رسیدن به رکورد جهانی داشت
[ترجمه گوگل]او انگیزه بیشتری برای دسترسی به رکورد جهانی داشت

11. There will be a major incentive among TV channels to keep standards up.
[ترجمه ترگمان]یک انگیزه بزرگ در بین کانال های تلویزیونی وجود خواهد داشت تا استانداردها را حفظ کند
[ترجمه گوگل]در میان کانال های تلویزیونی، یک محرک عمده برای حفظ استانداردها وجود خواهد داشت

12. Bonus payments provide an incentive to work harder.
[ترجمه ترگمان]پرداخت های Bonus انگیزه بیشتری برای کار دارند
[ترجمه گوگل]پرداخت پاداش انگیزه ای برای کار سخت تر است

13. There is an added incentive for you to buy from our catalogue-a free gift with every purchase.
[ترجمه ترگمان]یک انگیزه اضافی برای شما برای خرید از کاتالوگ ما وجود دارد - یک هدیه مجانی با هر خرید
[ترجمه گوگل]یک انگیزه اضافه برای خرید از کاتالوگ ما - یک هدیه رایگان با هر خرید وجود دارد

14. Awards provide an incentive for young people to improve their skills.
[ترجمه ترگمان]این جوایز مشوقی برای جوانان جهت بهبود مهارت هایشان را فراهم می کنند
[ترجمه گوگل]جوایز انگیزه برای جوانان برای بهبود مهارت های خود را فراهم می کنند

For some people money is a major incentive.

برای برخی از مردم، پول انگیزه‌ی بزرگی است.


پیشنهاد کاربران

تشویقی

محرک

( هر نوع ) عامل انگیزشی/تشویقی ( اضافه حقوق/امتیاز فوق العاده/کمک هزینه معاش ) ارائه شده به جهت افزایش فروش/درآمد

تشویقی و انگیزشی

مثال :

I'm looking for some kind of discount or incentive

انگیزه

انگیزه. محرک. تشویق.

انگیزه آفرین

انگیزه بخش

مشوق
انگیزه

انگیزه. مشوش، مزیت

دلیل، سبب، علت، هدف

Motivation

Fiscal incentives will be introduced to encourage the use of cleaner cars
مشوق/محرک/انگیزه های مالی. . . . تا از اتومبیل های پاک تر استفاده بشه

we leverage a Markov decision process ( MDP ) to jointly analyze the incentive of both key blocks and microblocks, showing that the selfish mining revenue of Bitcoin - NG is a little higher than that in Bitcoin only when the selfish miner controls more than 35% of the mining power
تو این متن incentive چه معنی ای میده؟

مشوق، تشویق کننده، برانگیخته کننده، تحریک کننده

stimulus

پاداش

incentive ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: مشوق
تعریف: محرک بیرونی که برانگیزندۀ رفتار موجود زنده است


کلمات دیگر: