کلمه جو
صفحه اصلی

implicitly


ضمنا، بطور ضمنی یا اشاره شده

انگلیسی به فارسی

ضمنا، بطور ضمنی، به طور غیر مستقیم


به طور ضمنی


انگلیسی به انگلیسی

• in an implied manner; unconditionally, absolutely

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] ضمنی، به تدریج، تلویحا

مترادف و متضاد

inevitably


Synonyms: inherently, unreservedly, unquestioningly, completely, essentially


جملات نمونه

1. The jury implicitly criticised the government by their verdict.
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه به طور ضمنی از دولت با رای خود انتقاد کرد
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه به طور ضمنی از حکم خود به حکومت انتقاد می کند

2. It reinforces, implicitly or explicitly, the idea that money is all-important.
[ترجمه ترگمان]این کار، به طور ضمنی و صریح، این ایده را تقویت می کند که پول بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]این به طور ضمنی یا صریح، این ایده را که کل پول مهم است، تقویت می کند

3. The spokesman implicitly condemned the United States policy switch.
[ترجمه ترگمان]این سخنگو به طور ضمنی سوئیچ سیاست ایالات متحده را محکوم کرد
[ترجمه گوگل]سخنگوی به طور ضمنی، تغییر سیاست ایالات متحده را محکوم کرد

4. They believed implicitly in their own superiority.
[ترجمه علی جادری] آنها اعتقاد مطلق به برتری خود داشتند .
[ترجمه ترگمان]آن ها به برتری خود به طور ضمنی اعتقاد داشتند
[ترجمه گوگل]آنها به طور ضمنی در برتری خود اعتقاد داشتند

5. She trusts Alan implicitly.
[ترجمه ترگمان]کاملا به الن اعتماد دارد
[ترجمه گوگل]او به طور ضمنی به آلن اعتماد می کند

6. We know that most organizations have poor memories, implicitly inviting newer workers to make the same old mistakes.
[ترجمه ترگمان]ما می دانیم که اغلب سازمان ها حافظه های ضعیف دارند، به طور ضمنی از کارگران جدیدتر استفاده می کنند تا اشتباه ات قدیمی مشابهی را مرتکب شوند
[ترجمه گوگل]ما می دانیم که اکثر سازمان ها خاطرات ضعیفی دارند و به طور ضمنی کارگران جدیدتر را دعوت می کنند تا اشتباهات قدیمی را ارائه دهند

7. The consultant emphasised if she followed his instructions implicitly there was no reason she should not return to full health.
[ترجمه ترگمان]مشاور تاکید کرد که اگر او به طور ضمنی دستورها او را دنبال کند، دلیلی وجود ندارد که او نباید به سلامت کامل بازگردد
[ترجمه گوگل]این مشاور بر این نکته تأکید کرد که اگر به طور ضمنی دستورالعمل های خود را دنبال کند، هیچ دلیلی وجود دارد که او نباید به سلامتی کامل بازگردد

8. Implicitly, unconsciously, subconsciously, the family still grieved the loss of its only daughter.
[ترجمه ترگمان]implicitly، ناخودآگاه، ناخودآگاه، خانواده هنوز از دست دادن دخترش متاسف بودند
[ترجمه گوگل]به طور نامعلومی، ناخودآگاه، ناخودآگاه، خانواده هنوز از دست دادن تنها دخترش ناراحت شده است

9. Mr Smith implicitly recognises the disincentive effect.
[ترجمه ترگمان]آقای اسمیت به طور ضمنی تاثیر disincentive را تشخیص می دهد
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت به طور ضمنی اثر تخریبی را به رسمیت می شناسد

10. Was it not his father who had implicitly argued a case for the moral uprightness of bourgeois culture and bourgeois education?
[ترجمه ترگمان]آیا پدر او نبود که به طور ضمنی یک مورد برای حقیقت اخلاقی فرهنگ بورژوا و آموزش بورژوا را استدلال کرده باشد؟
[ترجمه گوگل]آیا پدرش نبود که به طور ضمنی پرونده را برای صحیح اخلاقی فرهنگ بورژوایی و آموزش بورژوایی مورد بحث قرار داد؟

11. It carried with it, implicitly, the threat of extreme retribution.
[ترجمه ترگمان]این مساله به طور ضمنی، تهدید و تهدید شدید، همراه با آن همراه بود
[ترجمه گوگل]به طور ضمنی با تهدید مجازات شدید همراه بود

12. Which therapists explicitly or implicitly exaggerate the likelihood that they will be able to help their patients make the longed-for changes?
[ترجمه ترگمان]کدام پزشک صریحا یا تلویحا احتمال این که آن ها قادر به کمک به بیماران خود برای ایجاد تغییرات هستند اغراق می کنند؟
[ترجمه گوگل]کدام درمانگرها به صراحت یا به طور ضمنی احتمال این که آنها بتوانند به بیماران خود کمک کنند تغییرات طولانی را تحمل کنند، تجاوز کند؟

13. I trust him implicitly.
[ترجمه ترگمان]من کاملا به او اطمینان دارم
[ترجمه گوگل]من به طور قطعی به او اعتماد دارم

14. Whether they are made implicitly or explicitly, the problem still remains of clarifying their meaning.
[ترجمه ترگمان]این که آیا آن ها به طور ضمنی یا صریح انجام می شوند یا خیر، هنوز مساله هنوز برای روشن کردن معنای آن ها باقی می ماند
[ترجمه گوگل]این که آیا آنها به صورت ضمنی یا صریح ساخته می شوند، مشکل هنوز مشخص است که معنی آنها چیست

پیشنهاد کاربران

به طور غیر مستقیم

بدون شک و شبهه، کاملا، مطلقا

سربسته

The novel implicitly suggests that racism can explain the murder


کلمات دیگر: