کلمه جو
صفحه اصلی

homologous


معنی : متشابه، همسان
معانی دیگر : (زیست شناسی - مشابه و ناشی از یک تبار یا اصل) هم ساخت، هم اصل، همتا، (شیمی) همانند، نظیر، هم زنجیره، همرده، (از نظر ساختمان و جا و نهاد همانند هم) هم نهاد (در برابر : ناهم نهاد heterologous)، قرینه، (ایمنی شناسی ـ وابسته به سرم که از گونه ی بخصوصی گرفته شده - وابسته به سرم که برای مبارزه با باکتری واحد به چند گونه جاندار تزریق می شود) جورپیماب

انگلیسی به فارسی

متشابه، همسان


همولوگ، متشابه، همسان


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: corresponding structurally, often because of a common evolutionary origin.

- Horses' forelegs and human arms are homologous.
[ترجمه ترگمان] اسب جلویی و بازوهای انسان متشابه هستند
[ترجمه گوگل] پیشانی اسب ها و سلاح های انسانی همولوگ هستند

• analogous, alike, equal, similar

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] همگون، متجانس، همسان
[ریاضیات] همانند، متشابه، همتا، هومولوگ

مترادف و متضاد

متشابه (صفت)
similar, alike, like, analogous, resembling, homologous, homonymous

همسان (صفت)
similar, homological, homologous

جملات نمونه

1. homologous chromosomes
رنگین تن های همساخت

2. homologous series
ترکیبات همرده

3. the wing of a bat and the foreleg of a mouse are homologous
بال خفاش و دست موش ساختمانی مشابه دارند.

4. These differences help explain why these homologous proteins bind a variety of ligands with different affinities.
[ترجمه ترگمان]این تفاوت ها به توضیح این مساله کمک می کنند که چرا این پروتئین های هومولوگ چندین لیگاند را با وابستگی های مختلف پیوند می دهند
[ترجمه گوگل]این تفاوت ها به توضیح اینکه چرا این پروتئین های همولوگ با لیگاندهای مختلف با وابستگی های متفاوتی ارتباط دارند، کمک می کند

5. Comparing sensation with a wisp of cotton over homologous areas of the lower extremities is effective in revealing such subtle sensory losses.
[ترجمه ترگمان]مقایسه احساس با یک دسته پنبه در مناطق مرطوب انتهای پایینی، در آشکار کردن چنین خسارت های حسی ظریف موثر است
[ترجمه گوگل]مقایسۀ حساسیت با پنبه ی پنبه در ناحیه ی همولوگ در اندام های پایینی در تشخیص چنین زیان های حسی ظریف موثر است

6. Neither method is entirely satisfactory since apparently homologous muscles may change their sites of attachment during evolution and alter their functions.
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام از این روش ها کاملا رضایت بخش نیستند چون بنظر می رسد که ماهیچه ها می توانند محل های اتصال خود را در طول تکامل تغییر دهند و وظایف خود را تغییر دهند
[ترجمه گوگل]هیچ روش کاملا رضایت بخش نیست، زیرا عضلات ظاهرا همولوگ ممکن است در طول تکامل سایت های دلخواه خود را عوض کنند و عملکرد آنها را تغییر دهند

7. This probe also detects additional fragments not homologous to the human probe.
[ترجمه ترگمان]این کاوشگر همچنین قطعات اضافی را شناسایی می کند که با کاوشگر انسان هومولوگ نیستند
[ترجمه گوگل]این پروب همچنین قطعات اضافی را که به پروب انسان همولوگ نیست تشخیص می دهد

8. The mouse DNA sequence encoding TEF-1 was 92% homologous with the corresponding human sequence.
[ترجمه ترگمان]توالی DNA موشی encoding - ۱ با توالی انسانی متناظر، ۹۲ % بود
[ترجمه گوگل]توالی DNA ماشه کدگذاری TEF-1 92٪ با توالی انسانی مربوطه بود

9. Bivalent Describing any pair of homologous chromosomes when they pair up during MEIOSIS.
[ترجمه ترگمان]Bivalent توصیف هر جفت کروموزوم ها را هنگامی که در طول meiosis جفت می شوند توصیف می کند
[ترجمه گوگل]دوطرفه توصیف هر جفت کروموزوم همولوگ مانند زمانی که در طول MEIOSIS جفت می شود

10. Other components are the homologous alkanes, ethane, propane, and higher hydrocarbons.
[ترجمه ترگمان]اجزای دیگر عبارتند از آلکان ها، اتان، پروپان و هیدروکربن های بالاتر
[ترجمه گوگل]سایر اجزای آلکانی همولوگ، اتان، پروپان و هیدروکربن های بالاتر هستند

11. Karyotype and random arrangement of homologous in mitotic metaphase of Silphium perfoliatum L.
[ترجمه ترگمان]آرایش تصادفی و arrangement of در تکنیک metaphase mitotic perfoliatum L
[ترجمه گوگل]ترشح کاریوتیپ و تصادفی هماتولوژی متافاز مایوپاتی Silphium perfoliatum L

12. Having the same alleles at gene locus on homologous chromosomes.
[ترجمه ترگمان]تعداد آلل ها در ژن homologous در کروموزوم ها است
[ترجمه گوگل]داشتن آلل مشابه در ژن locus بر روی کروموزوم همولوگ

13. Retrograde injection with the homologous embolus through the external carotid artery initiated the vascular dementia rats.
[ترجمه ترگمان]تزریق Retrograde با the homologous از طریق سرخرگ carotid خارجی، موش های مبتلا به جنون عروقی را آغاز کرد
[ترجمه گوگل]تزریق رتروگراد با آمبولی همولوگ با استفاده از شریان کاروتید خارجی، موش های دمانس عروقی را آغاز کرد

14. The penis and the clitoris are homologous structures.
[ترجمه ترگمان]The و the ساختارهای مشابهی هستند
[ترجمه گوگل]آلت تناسلی و کلیتوری ساختارهای همولوگ دارند

15. The former are considered to be homologous with the sepals of Ranunculus.
[ترجمه ترگمان]اولی با the of در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]سگ ها به صورت مخلوط با دانه های Ranunculus هستند

The wing of a bat and the foreleg of a mouse are homologous.

بال خفاش و دست موش ساختمانی مشابه دارند.


homologous chromosomes

رنگین‌تن‌های هم‌ساخت


homologous series

ترکیبات هم‌رده


پیشنهاد کاربران

مشابه
مساوی
همسان


کلمات دیگر: