کلمه جو
صفحه اصلی

hew


معنی : قطع کردن، بریدن، انداختن
معانی دیگر : (با زدن ضربه) بریدن، (با تبر و غیره) قطع کردن، (با ساطور یا شمشیر) زدن، (با: down) انداختن، (معمولا با: out) کندن، (با: to) پیروی کردن، رعایت کردن، پایبند بودن، منطبق بودن، مخفف: (امریکا) وزارت بهداشت و آموزش و رفاه، انداختن درخت وغیره، ضربت، شقه، ذبح، شکاف یاترک نتیجه ضربه

انگلیسی به فارسی

بریدن، قطع کردن، انداختن (درخت وغیره)، ضربت، شقه، ذبح، شکاف یاترک نتیجه ضربه


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hews, hewing, hewed
(1) تعریف: to cut off or cut down with, or as though with, an ax.
مشابه: chop, hack

- The men are in the woods hewing branches.
[ترجمه ترگمان] مردها در جنگل جست وخیز می کنند
[ترجمه گوگل] مردان در حال جنگیدن هستند

(2) تعریف: to shape by cutting or hacking.
مشابه: chop

- He's hewing logs by the woodshed.
[ترجمه ترگمان] اون توی انبار هیزم کار می کنه
[ترجمه گوگل] او چوبها را بریده بریده است
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: hewer (n.)
(1) تعریف: to cut something with or as if with an ax.
مشابه: hack

- They've been hewing all morning and building up the woodpile.
[ترجمه ترگمان] آن ها تمام صبح را در حال نشستن و ساختن توده هیزم بودند
[ترجمه گوگل] آنها تمام صبح را بیدار کرده و چوب را پوشانده اند

(2) تعریف: to follow or obey strictly (usu. fol. by to).

- They hewed to church doctrine on immortality.
[ترجمه ترگمان] آن ها اصول مذهبی را بر ضد جاودانگی می ساختند
[ترجمه گوگل] آنها به آموزه کلیسا درباره جاودانگی علاقه مند شدند

• cut off, cut down (as with an ax); shape by chopping; carve out; strike, cut
if someone hews a shape out of stone or wood, they cut large pieces out of it roughly; a literary word.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] شقه کردن، شقه، قطع کردن

مترادف و متضاد

قطع کردن (فعل)
ablate, cut off, cut, disconnect, interrupt, intercept, out, rupture, burst, cross, operate, flick, excise, cleave, fell, discontinue, traverse, intermit, exsect, excide, exscind, hew, leave off, put by, retrench, skive, stump, snip off

بریدن (فعل)
chop, truncate, dock, cut off, cut, intercept, carve, rift, slice, flick, amputate, sliver, cut back, haggle, knife, shred, gash, engrave, whittle, incise, shear, mangle, raze, hack, exsect, hew, lancinate, resect, scarp, sever, skive, stump, sunder

انداختن (فعل)
drop, relegate, souse, put, hitch, toss, launch, cast, sling, thrust, lay away, fell, throw, fling, hurl, hurtle, delete, omit, shovel, hew, jaculate

جملات نمونه

If I am elected I'll hew to the Constitution.

اگر برگزیده شوم از قانون اساسی پیروی خواهم کرد.


to hew out one's livelihood

با عرق جبین امرار معاش کردن


1. hew something out
با کار سخت بدست آوردن یا نائل شدن

2. hew to the line
به روش یا خط مشی (بخصوصی) پایبند بودن

3. to hew out one's livelihood
با عرق جبین امرار معاش کردن

4. if i am elected i'll hew to the constitution
اگر برگزیده شوم از قانون اساسی پیروی خواهم کرد.

5. I hewed him on his neck with my left hand,and he released his hands that seized me by the throat.
[ترجمه ترگمان]دست چپم را محکم به گردن او کوبیدم، و او دست هایش را که گلوی مرا گرفته بود رها کرد
[ترجمه گوگل]من با دست چپم او را روی گردنم گذاشتم و دستانم را گشودم که گلویش را گرفتم

6. He hewed a canoe out of a tree trunk.
[ترجمه ترگمان]قایق را از تنه درختی بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او یک قایقرانی را از یک درخت درختی بیرون کشید

7. He hewed his enemy to pieces.
[ترجمه ترگمان]او دشمن خود را تکه پاره کرد
[ترجمه گوگل]او دشمن خود را به قطعه کشاند

8. He hewed a branch from an old tree, and used it as a stick.
[ترجمه ترگمان]شاخه درختی را از درختی جدا می کرد و از آن به عنوان عصا استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]او یک شاخه از یک درخت قدیمی را پرورش داد و از آن به عنوان یک چوب استفاده کرد

9. The walls were hewn from local stone.
[ترجمه ترگمان]دیوارها از سنگ تراشیده شده بود
[ترجمه گوگل]دیوارها از سنگ های محلی کاشته شدند

10. The hunters hewed a path through the jungle.
[ترجمه ترگمان]شکارچیان راهی در میان جنگل ایجاد می کردند
[ترجمه گوگل]شکارچیان یک مسیر را از طریق جنگل می کشند

11. They hewed a path through the forest.
[ترجمه ترگمان]آن ها راهی را در میان جنگل به هم دادند
[ترجمه گوگل]آنها مسیری را از طریق جنگل کردند

12. The monument was hewn out of the side of a mountain.
[ترجمه ترگمان]بنای یادبودی از دامنه کوه تراشیده شده بود
[ترجمه گوگل]این بنای یادبود از طرف یک کوه کاشته شد

13. You must hew to the rules of the game, or it wouldn't be named game.
[ترجمه ترگمان]تو باید قوانین بازی را بسازی، وگرنه اسمش بازی نیست
[ترجمه گوگل]شما باید به قواعد بازی بپردازید یا آن بازی را نامگذاری نکنید

14. He hewed our way through the brambles with his sharp chopper.
[ترجمه ترگمان]با هلی کوپتر تیزش راه خود را در میان بوته های تمشک فرو کرد
[ترجمه گوگل]او با هلی کوپتر تیز خود را از طریق بمبهای پرورش داد

15. The statues were hewn out of solid rock.
[ترجمه ترگمان]مجسمه ها از سنگ جامد ساخته شده بودند
[ترجمه گوگل]مجسمه ها از سنگ جامد کاشته شده اند

His head was hewn off with one blow of the sword.

سرش با یک ضربه‌ی شمشیر قطع شد.


He hewed down the old tree with an axe.

با تبر درخت کهن را انداخت.


The tunnel was hewn out of solid rock.

از میان سنگ یک پارچه تونل را کندند.


Miners were hewing out the coal.

معدن‌چیان زغال‌سنگ را می‌کندند و بیرون می‌آوردند.


اصطلاحات

hew to the line

به روش یا خط مشی (به‌خصوصی) پای‌بند بودن


hew something out

با کار سخت بدست آوردن یا نائل شدن



کلمات دیگر: