کلمه جو
صفحه اصلی

grouped


معنی : گروه بندی شده
معانی دیگر : گروه بندی شده

انگلیسی به فارسی

گروه بندی شده


انگلیسی به انگلیسی

• assembled, gathered; divided into groups; classified, sorted

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] گروه بندی شده
[آمار] گروهبندی شده

مترادف و متضاد

گروه بندی شده (صفت)
grouped

جملات نمونه

1. they were grouped into three kinds
آنها درسه نوع دسته بندی شده بودند.

2. He grouped students according to ability.
[ترجمه ترگمان]او دانش آموزان را با توجه به توانایی گروه بندی می کرد
[ترجمه گوگل]او دانش آموزان را با توجه به توانایی گروه بندی کرد

3. The police grouped about the demonstrators.
[ترجمه ترگمان]پلیس در اطراف تظاهرکنندگان جمع شده بود
[ترجمه گوگل]پلیس در مورد تظاهرکنندگان گروه بندی کرد

4. The family grouped together for the photograph.
[ترجمه ترگمان]خانواده برای گرفتن عکس گرد هم جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]این خانواده برای عکاسی دسته بندی شده اند

5. The children grouped about their teacher whenever she took them out on a trip.
[ترجمه ترگمان]بچه ها هر وقت آن ها را در یک سفر می گذاشتند در مورد معلم خود جمع می شدند
[ترجمه گوگل]کودکان در مورد معلم خود هر وقت آنها را در یک سفر گذراند، گروه بندی شدند

6. We've grouped the questions under three headings.
[ترجمه ترگمان]ما سوالات را تحت سه عنوان گروه بندی کردیم
[ترجمه گوگل]ما سوالات را در سه بخش دسته بندی کرده ایم

7. The data can be grouped under four heads.
[ترجمه ترگمان]داده ها می توانند زیر چهار سر گروه بندی شوند
[ترجمه گوگل]داده ها را می توان تحت چهار سر گروه بندی کرد

8. We all grouped around the tree for a photograph.
[ترجمه ترگمان]همه ما در اطراف درخت برای یک عکس جمع شدیم
[ترجمه گوگل]همه ما در اطراف درخت برای یک عکس دسته بندی شده

9. These stories can be loosely grouped into three types.
[ترجمه ترگمان]این داستان ها می توانند به طور آزاد در سه نوع گروه بندی شوند
[ترجمه گوگل]این داستان ها به سه دسته تقسیم می شوند:

10. Works in the exhibition are grouped thematically.
[ترجمه ترگمان]آثار در این نمایشگاه به صورت گروهی گروه بندی می شوند
[ترجمه گوگل]آثار نمایشگاه به لحاظ تئوری گروه بندی می شوند

11. Different flowers can be grouped together to make a colourful display.
[ترجمه ترگمان]گل های مختلف را می توان با هم جمع کرد تا نمایش رنگی ایجاد کند
[ترجمه گوگل]گل های مختلف را می توان با هم گروه بندی کرد تا صفحه نمایش رنگی ایجاد شود

12. The children were grouped by age.
[ترجمه ترگمان]کودکان زیر گروه سنی قرار داشتند
[ترجمه گوگل]کودکان با سن گروه بندی شدند

13. We all grouped together round the bride for a family photograph.
[ترجمه ترگمان]همه ما برای یک عکس خانوادگی دور عروس جمع شدیم
[ترجمه گوگل]همه ما عروس را برای یک عکس خانوادگی کنار هم قرار دادیم

14. Contestants were grouped according to age and ability.
[ترجمه ترگمان]Contestants براساس سن و توانایی گروه بندی شدند
[ترجمه گوگل]شرکت کنندگان براساس سن و توانایی گروه بندی شدند

15. Most of the houses were grouped around the church.
[ترجمه ترگمان]بیشتر خانه ها دور کلیسا جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]بسیاری از خانه ها در اطراف کلیسا گروه بندی شدند

پیشنهاد کاربران

دسته بندی شده

( معمولا با within ) دسته بندی/ گروه بندی/ طبقه بندی شده.


کلمات دیگر: