کلمه جو
صفحه اصلی

inconceivable


معنی : باور نکردنی، غیر ممکن، تصور نکردنی، غیر قابل ادراک
معانی دیگر : غیرقابل تصور، فهم ناپذیر، نااندیشیدنی

انگلیسی به فارسی

تصور نکردنی، غیر قابل ادراک، باور نکردنی


غیر قابل تصور است، غیر ممکن، تصور نکردنی، باور نکردنی، غیر قابل ادراک


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: inconceivably (adv.), inconceivability (n.), inconceivableness (n.)
(1) تعریف: incapable of being imagined or understood; unthinkable.
مترادف: unimaginable, unthinkable
متضاد: conceivable
مشابه: impossible, out of the question

(2) تعریف: difficult to believe or find credible.
مترادف: incredible, unbelievable
مشابه: doubtful, far-fetched, impossible, suspect

• hard to comprehend, unthinkable, difficult to imagine; unbelievable
if you describe something as inconceivable, you think it cannot possibly happen or be true.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] غیر قابل فهم، غیر قابل تصور

مترادف و متضاد

باور نکردنی (صفت)
discreditable, incredible, unbelievable, inconceivable

غیر ممکن (صفت)
impossible, inconceivable

تصور نکردنی (صفت)
inconceivable

غیر قابل ادراک (صفت)
inconceivable

beyond reason, belief


Synonyms: extraordinary, fantastic, imcomprehensible, implausible, impossible, improbable, incogitable, incredible, insupposable, mind-boggling, phony, rare, reachy, staggering, strange, thin, unbelievable, unconvincing, unheard-of, unimaginable, unknowable, unlikely, unsubstantial, unthinkable, weak, won’t fly, won’t wash


Antonyms: believable, conceivable, fathomable, imaginable, reasonable


جملات نمونه

1. color is inconceivable to those born blind
برای کسانی که کور به دنیا آمده اند رنگ قابل ادراک نیست.

2. It's almost inconceivable that a handicapped girl is very independent and lives all alone.
[ترجمه ترگمان]بعید است که یک دختر معلول بسیار مستقل باشد و تنها زندگی کند
[ترجمه گوگل]تقریبا غیر قابل تصور است که یک دختر معلول بسیار مستقل است و تنها به تنهایی زندگی می کند

3. She found the idea quite inconceivable.
[ترجمه ترگمان]کاملا باور نکردنی بود
[ترجمه گوگل]او این ایده را کاملا غیر قابل تصور یافت

4. Colour is inconceivable to people born blind.
[ترجمه ترگمان]رنگ برای افرادی که کور به دنیا می آیند غیرقابل تصور است
[ترجمه گوگل]رنگ برای افراد متولد کور غیر قابل تصور است

5. The idea that they might not win was inconceivable to them.
[ترجمه ترگمان]این فکر که ممکن است آن ها پیروز شوند، غیرقابل تصور بود
[ترجمه گوگل]ایده که آنها ممکن است برنده شوند، غیر قابل تصور بود

6. It is inconceivable that the minister was not aware of the problem.
[ترجمه ترگمان]غیرقابل تصور است که وزیر از مشکل آگاه نباشد
[ترجمه گوگل]این غیر قابل تصور است که وزیر از مشکل آگاه نبود

7. It would be inconceivable for her to change her mind.
[ترجمه ترگمان]برای او غیرقابل تصور بود که نظرش را عوض کند
[ترجمه گوگل]برای او تغییر ذهن او غیر قابل تصور خواهد بود

8. It was inconceivable to me that Toby could have been my attacker.
[ترجمه ترگمان]برای من غیرقابل درک بود که تو \"توبی\" مهاجم من بوده
[ترجمه گوگل]برای من غیر قابل تصور بود که توبی می تواند مهاجم من باشد

9. He can't go on holiday alone; it's inconceivable.
[ترجمه ترگمان]به تنهایی نمی تواند به تعطیلات برود؛ غیرقابل تصور است
[ترجمه گوگل]او نمی تواند تنها به تعطیلات برود این غیر قابل تصور است

10. This sort of work would have been inconceivable before the advent of microprocessors.
[ترجمه ترگمان]این نوع کار قبل از ظهور of غیرقابل تصور خواهد بود
[ترجمه گوگل]این نوع کار قبل از ظهور میکروپروسسورها غیر قابل تصور بود

11. It once seemed inconceivable to everyone that men should travel to the moon.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که همه مردان باید به ماه بروند
[ترجمه گوگل]این یک بار به نظر می رسید غیر قابل تصور است که همه مردان باید به ماه سفر کنند

12. Then the inconceivable happened-I lost my job.
[ترجمه ترگمان]پس این اتفاق غیر ممکن افتاد - من شغلم رو از دست دادم
[ترجمه گوگل]سپس غیر قابل تصور اتفاق افتاد - کار من را از دست دادم

13. It is inconceivable that a man in such a powerful position could act so unwisely.
[ترجمه ترگمان]باور کردنی نیست که مردی در چنین موقعیت قدرتمندی بتواند چنین عملی را انجام دهد
[ترجمه گوگل]غیر قابل تصور است که یک مرد در چنین موقعیتی قدرتمند می تواند چنین ناخوشایندی داشته باشد

14. The thought of leaving her family was inconceivable to her.
[ترجمه ترگمان]فکر رفتن به خانواده اش غیرقابل تصور بود
[ترجمه گوگل]فکر ترک خانواده اش برای او غیر قابل تصور بود

Color is inconceivable to those born blind.

برای کسانی که کور به دنیا آمده‌اند، رنگ قابل ادراک نیست.



کلمات دیگر: