کلمه جو
صفحه اصلی

well balanced


متوازن، معقول، عاقل، سالم، سلیم، موزون، باقرینه

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: properly maintained or regulated; evenly proportioned, as a diet.

(2) تعریف: mentally stable or healthy; sane.
متضاد: neurotic

• someone who is well-balanced is sensible and does not have emotional or psychological problems.
something that is well-balanced is designed to be acceptable to people with different opinions or attitudes, because it is fair and sensible.

جملات نمونه

1. The report was accurate and well balanced.
[ترجمه ترگمان]این گزارش دقیق و متعادل بود
[ترجمه گوگل]این گزارش دقیق و متعادل بود

2. The team was not well balanced.
[ترجمه ترگمان]تیم به خوبی متعادل نبود
[ترجمه گوگل]تیم خوب تعادل نداشت

3. The forehand stroke should be fluid and well balanced.
[ترجمه ترگمان]سکته forehand باید سیال و متعادل باشد
[ترجمه گوگل]سکته پیشانی باید مایع و متعادل باشد

4. You need to be very well balanced to cope with the stress of a job like that.
[ترجمه ترگمان]شما باید برای مقابله با استرس شغلی مثل این، بسیار متعادل به نظر برسید
[ترجمه گوگل]شما باید برای مقابله با استرس شغلی از آن بسیار متعادل برخوردار باشید

5. This book is a well balanced biography.
[ترجمه ترگمان]این کتاب یک زندگینامه متعادل است
[ترجمه گوگل]این کتاب بیوگرافی خوبی است

6. His response was well balanced.
[ترجمه ترگمان]واکنش او به خوبی متعادل بود
[ترجمه گوگل]پاسخ او متعادل بود

7. Extremely well balanced and fast off-shore.
[ترجمه ترگمان]به شدت متعادل و با سرعت از ساحل دور شوید
[ترجمه گوگل]فوق العاده متعادل و سریع در ساحل

8. Laura Lee's article was well balanced and gave sound advice on a variety of ways forward.
[ترجمه ترگمان]مقاله لورا لی به خوبی متعادل شده بود و توصیه هایی در مورد روش های مختلف ارائه می داد
[ترجمه گوگل]مقاله لورا لی به خوبی متعادل شده و توصیه های صحیح در مورد راه های مختلف به جلو ارائه می دهد

9. The solo quartet was not always well balanced, but individually the two female voices were particularly striking.
[ترجمه ترگمان]کوارتت زهی همیشه به خوبی متعادل نبود، اما به طور جداگانه این دو صدای زنانه به طور خاص قابل توجه بودند
[ترجمه گوگل]کوارتت انفرادی همیشه به خوبی متعادل نبود، اما به طور جداگانه دو صدای زنانه به ویژه قابل توجه بود

10. Make sure they are well balanced and will not slip off.
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که آن ها به خوبی متعادل شده و از آن خارج نشوند
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که آنها به خوبی متعادل هستند و از بین نمی روند

11. Heredity, in Rose's case, had never been well balanced by environment.
[ترجمه ترگمان]در مورد رز، وراثت توسط محیط به خوبی متعادل نشده بود
[ترجمه گوگل]وراث در مورد رز، هرگز با محیط زیست به خوبی تعادل نداشت

12. The yacht tracked accurately and was well balanced on all points.
[ترجمه ترگمان]قایق با دقت ردیابی شده بود و در تمام نقاط تعادل خوبی داشت
[ترجمه گوگل]قایق بادبانی دقیق ردیابی شد و در تمام نقاط به خوبی متعادل بود

13. This product split is regarded as well balanced, mirroring the demand for replacement windows in the market.
[ترجمه ترگمان]این شکاف محصول به خوبی متوازن در نظر گرفته می شود و نیاز به جایگزینی پنجره های یدکی در بازار را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این تقسیم بندی محصول به خوبی تعادل را در نظر گرفته و تقاضای پنجره های جایگزینی را در بازار نشان می دهد

14. Try to achieve a well balanced follow-through position as it's a good indication that you are in control of your swing.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید به یک روش پی گیری متعادل دست پیدا کنید چون نشانه خوبی است که کنترل خود را در دست دارید
[ترجمه گوگل]سعی کنید به یک موقعیت متعادل پیروی کنید، زیرا این نشانگر خوبی است که شما در کنترل نوسان هستید

15. Each part of the production system is now well balanced and the new computer controlled lines have improved quality.
[ترجمه ترگمان]هر بخش از سیستم تولید اکنون به خوبی متعادل شده و خطوط جدید کنترل کامپیوتر کیفیت را بهبود بخشیده است
[ترجمه گوگل]هر بخشی از سیستم تولید در حال حاضر به خوبی متعادل است و خطوط کنترل شده با کامپیوتر جدید کیفیت را بهبود می بخشد

پیشنهاد کاربران

Your life is well balanced

عاقل

خوب و متعادل

متعادل

موزون بودن

سنجیده، مناسب، متعارف


کلمات دیگر: