کلمه جو
صفحه اصلی

supervisory


معنی : وابسته به برنگری، وابسته به نظارت و سرپرستی
معانی دیگر : وابسته به نظارت وسرپرستی، وابسته به برنگری

انگلیسی به فارسی

وابسته به نظارت وسرپرستی، وابسته به برنگری


نظارت، وابسته به برنگری، وابسته به نظارت و سرپرستی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: pertaining to or having supervision.
مشابه: administrative

- He was given supervisory authority over the county.
[ترجمه ترگمان] به او قدرت نظارت بر این استان داده شد
[ترجمه گوگل] او تحت نظارت بر روی شهرستان تأمین شد

• of or pertaining to supervision, managerial, exercising supervision, overseeing
supervisory means concerned with the supervision of people, activities, or places.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] نظارت، سرپرستی

مترادف و متضاد

وابسته به برنگردی (صفت)
supervisory

وابسته به نظارت و سرپرستی (صفت)
supervisory

جملات نمونه

1. She has a supervisory role on the project.
[ترجمه ترگمان]او نقش نظارتی بر روی پروژه دارد
[ترجمه گوگل]او نقش نظارتی در این پروژه دارد

2. He is falling down on the supervisory aspects of his job.
[ترجمه ترگمان]او در حال سقوط بر روی جنبه های نظارتی شغلش است
[ترجمه گوگل]او در جنبه های نظارتی کار خود قرار دارد

3. Supporting documents must be submitted to the supervisory authority.
[ترجمه ترگمان]اسناد حمایت باید به مرجع نظارتی ارسال شوند
[ترجمه گوگل]اسناد حمایتی باید در اختیار نظارتی قرار گیرد

4. Most supervisory boards meet only twice a year.
[ترجمه ترگمان]اغلب هیات های رسیدگی تنها دو بار در سال ملاقات می کنند
[ترجمه گوگل]اکثر شوراهای نظارت تنها دو بار در سال ملاقات می کنند

5. We need to employ more supervisory staff.
[ترجمه ترگمان]ما باید کارکنان نظارتی بیشتری استخدام کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید کارکنان نظارتی بیشتری را استخدام کنیم

6. Woolton told Churchill his supervisory role had largely ceased to function.
[ترجمه ترگمان]Woolton به چرچیل گفت که نقش نظارتی او تا حد زیادی از عملکرد برخوردار است
[ترجمه گوگل]وولتون به چرچیل گفت که نقش نظارتی او تا حدود زیادی متوقف شده است

7. The supervisory authority may forbid the publication of an offer document that is incomplete or requires additional information.
[ترجمه ترگمان]مرجع نظارتی ممکن است انتشار سند پیشنهادی که ناقص است یا نیاز به اطلاعات اضافی دارد را منع کند
[ترجمه گوگل]مقام نظارتی ممنوعیت انتشار یک سند پیشنهاد که ناقص است یا نیاز به اطلاعات اضافی را ممنوع کرده است

8. Second, we establish which recognised supervisory body is responsible for regulating these firms.
[ترجمه ترگمان]دوم، ما تعیین می کنیم که کدام نهاد نظارتی شناخته شده مسئول تنظیم این شرکت ها است
[ترجمه گوگل]دوم، ما تعیین می کنیم که کدام سازمان تأیید شده مسئول تنظیم این شرکت ها است

9. Just keep an avuncular, supervisory eye on them.
[ترجمه ترگمان] فقط مراقب اونا باش
[ترجمه گوگل]فقط یک نظارت بر نظارت بر آنها داشته باشید

10. Equipment and supervisory staff were expensive, he said, and leisure facilities were often the fist victims of cost-saving cutbacks.
[ترجمه ترگمان]او گفت که تجهیزات و کارکنان نظارتی گران بودند و امکانات تفریحی اغلب قربانی کاهش هزینه های صرفه جویی در هزینه ها بودند
[ترجمه گوگل]وی گفت که تجهیزات و کارکنان نظارتی گران بود، و امکانات تفریحی اغلب قربانیان کاهش هزینه های صرفه جویی هستند

11. Advancement to supervisory positions is highly competitive.
[ترجمه ترگمان]پیشرفت در موقعیت های نظارتی بسیار رقابتی است
[ترجمه گوگل]پیشرفت در سمت های نظارتی بسیار رقابتی است

12. I had a supervisory role.
[ترجمه ترگمان]من یه نقش ناظر داشتم
[ترجمه گوگل]من نقش نظارتی داشتم

13. Appraisal has traditionally been seen as most applicable to those in management and supervisory positions.
[ترجمه ترگمان]ارزیابی به طور سنتی به عنوان بیش ترین کاربرد برای افراد در سمت های مدیریت و نظارت دیده شده است
[ترجمه گوگل]ارزیابی به طور سنتی برای کسانی که در موقعیت های مدیریت و نظارتی قرار دارند، بیشتر قابل اجرا است

14. You may need additional training, but the matter of supervisory favoritism lies in your hands.
[ترجمه ترگمان]ممکن است نیاز به آموزش بیشتری داشته باشید، اما اهمیت طرفداری از جانبداری در دستان شما قرار دارد
[ترجمه گوگل]شما ممکن است نیاز به آموزش بیشتر داشته باشید، اما موضوع نگرانی نظارتی در دست شماست

15. The monetary sector now comprises those institutions subject to the Bank's supervisory powers under the 1987 Banking Act.
[ترجمه ترگمان]بخش پولی در حال حاضر شامل آن موسساتی است که تحت قانون بانکداری ۱۹۸۷ در مورد اختیارات نظارتی بانک قرار دارند
[ترجمه گوگل]بخش پولی در حال حاضر شامل آن موسسات تحت نظارت بر بانک تحت قانون قانون بانکداری 1987 است

پیشنهاد کاربران

نظارتی ( صفت ) - در نقش ناظر
مثال :
The professor is in a supervisory role
The plant has been manned by supervisory personnel

کنترلی


کلمات دیگر: