کلمه جو
صفحه اصلی

well meaning


دارای حسن نیت، نیکخواه، خیرخواه، خوش نیت، ناشی از قصد خوب

انگلیسی به فارسی

خوش نیت، ناشی از قصد خوب


انگلیسی به انگلیسی

• someone who is well-meaning tries to be helpful or kind, but is unsuccessful or causes unfortunate results.

صفت ( adjective )
مشتقات: well-meant (adj.)
• : تعریف: impelled by good or kindly intentions, but often tactless or ineffectual.

جملات نمونه

1. a well-meaning man
یک مرد خوش نیت

2. Any decision taken by them now, however well meant, could complicate the peace process.
[ترجمه ترگمان]هر چند تصمیم گرفته شده توسط آن ها اکنون می تواند روند صلح را پیچیده کند
[ترجمه گوگل]هر گونه تصمیمی که از طرف آنها گرفته شده است، هرچند به معنای واقعی آن، می تواند روند صلح را پیچیده کند

3. She preached economy as the best means of solving the crisis.
[ترجمه ترگمان]او اقتصاد را به عنوان بهترین ابزار حل بحران تبلیغ کرد
[ترجمه گوگل]او اقتصاد را به عنوان بهترین راه حل برای حل بحران مورد قبول قرار داد

4. Some people believe that work is a better means of order and discipline than chain and castigation.
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم بر این باورند که کار ابزار بهتری برای نظم و انضباط است تا زنجیره و انتقاد
[ترجمه گوگل]بعضی افراد معتقدند که کار ابزار بهتر و نظم بیشتر نسبت به زنجیر و ترس است

5. The best means we should resort to is to build a long dam along the river.
[ترجمه ترگمان]بهترین وسیله ای که باید به آن متوسل شویم ساخت سد بلند در امتداد رودخانه است
[ترجمه گوگل]بهترین راه حل این است که سد بلند را در امتداد رودخانه بسازیم

6. Next, find out the best means of getting there.
[ترجمه ترگمان] بعدی، بهترین راه ورود به اونجا رو پیدا کن
[ترجمه گوگل]بعد، بهترین روش برای رسیدن به آنجا را پیدا کنید

7. Managing well means communicating well.
[ترجمه ترگمان]مدیریت خوب به معنای برقراری ارتباط خوب است
[ترجمه گوگل]مدیریت خوب به معنی برقراری ارتباط خوب است

8. The lawyer is responsible for working with the client to decide the best means to achieve those objectives.
[ترجمه ترگمان]وکیل مسیول کار با مشتری است تا در مورد بهترین ابزار برای رسیدن به این اهداف تصمیم گیری کند
[ترجمه گوگل]وکیل مسئول کار با مشتری است تا بهترین راه حل برای رسیدن به این اهداف را تعیین کند

9. Yet it will strike others as suspicious, if well meaning, sleight-of-hand.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اگر به معنای تردستی باشد، به دیگران هم مشکوک خواهد شد
[ترجمه گوگل]با این حال، به اعتقاد دیگران به عنوان مشکوک، اگر به معنای واقعی کلمه، از دست دادن است

10. It is now suggested that the proposed Royal Infirmary hospital trust offers the best means of taking the plan forward.
[ترجمه ترگمان]اکنون پیشنهاد شده است که اعتماد بیمارستان سلطنتی پیشنهاد شده بهترین وسیله برای انجام این طرح را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]اکنون پیشنهاد شده است که اعتماد بیمارستان بیمارستان سلطنتی ارائه شده بهترین راه برای پیشبرد برنامه را ارائه می دهد

11. For example a potential 000 house settlement between Cambridge and Ely offers the best means to provide more housing.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، یک خانه مسکونی بالقوه بین کمبریج و ایلی بهترین وسیله برای ارائه مسکن بیشتر را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال یک پالایشگاه 000،000 خانه بین کمبریج و الی ارائه می دهد بهترین روش برای ارائه مسکن بیشتر

12. It was thoughtless if well meaning.
[ترجمه ترگمان]خیلی بی دقت بود
[ترجمه گوگل]اگر به معنای خوب بود فکر نکردم

13. To take them off groundwater may well mean we have to subsidize them some more.
[ترجمه ترگمان]بردن آن ها به آب های زیرزمینی ممکن است به این معنا باشد که ما باید مقداری بیشتر به آن ها یارانه پرداخت کنیم
[ترجمه گوگل]به خوبی آنها را از آبهای زیرزمینی دور می کند، به این معنی است که ما باید برخی از آنها را یارانه بگیریم

14. The analogy was well meant, but did not altogether please him.
[ترجمه ترگمان]این مقایسه خوب بود، اما روی هم رفته خوشایند او نبود
[ترجمه گوگل]این قیاس به خوبی به معنی بود، اما به طور کامل او را لطفا

15. So the Giants do have to get better, and history suggests rather strongly that better means not staying the same.
[ترجمه ترگمان]بنابراین تیم Giants هم باید بهتر شود، و تاریخچه نسبتا قویا نشان می دهد که بهتر ماندن به معنای آن نیست
[ترجمه گوگل]بنابراین غول ها باید بهتر شوند، و تاریخ به شدت نشان می دهد که بهتر است بدانیم که در همان حال باقی نمی ماند

پیشنهاد کاربران

خوش نیت ، ناشی از قصد خوب اما منجر به نتیجه خوب نمی شود.
intending to be helpful, but not succeeding


کلمات دیگر: