کلمه جو
صفحه اصلی

well nigh


تقریبا، در حدود، قریبا

انگلیسی به فارسی

تقریبا، در حدود، قریبا


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: nearly completely; almost.
مشابه: almost, near, nearly, practically

- His patience was well-nigh exhausted.
[ترجمه ترگمان] صبر و شکیبایی او از فرط خستگی زیاد شده بود
[ترجمه گوگل] صبر او بسیار خسته بود

• almost; close to -
see nigh.

جملات نمونه

1. well-nigh impossible
تقریبا غیر ممکن

2. The ability to express an idea is well nigh as important as the idea itself.
[ترجمه ترگمان]توانایی بیان یک ایده به اندازه خود ایده مهم است
[ترجمه گوگل]توانایی ابراز یک ایده به خوبی به عنوان ایده خود بسیار مهم است

3. It's well nigh impossible to convince him.
[ترجمه ترگمان]تقریبا غیرممکن است که او را متقاعد کنم
[ترجمه گوگل]به خوبی او را غیر ممکن می سازد

4. That has been my stated policy well nigh two thousand years.
[ترجمه ترگمان]این سیاست اعلام شده من نزدیک به دو هزار سال است
[ترجمه گوگل]این سیاست ضمنی من حدود دو هزار سال است

5. Jonathan Balcombe: Pleasure is a private experience, well nigh impossible to prove, though of course scientists don't like the word "prove. "
[ترجمه ترگمان]جاناتان Balcombe: لذت یک تجربه شخصی است، البته تقریبا غیرممکن است که ثابت شود، اگرچه دانشمندان از این کلمه \"اثبات\" خوششان نمی آید
[ترجمه گوگل]Jonathan Balcombe لذت تجربه ای خصوصی است، که بسیار غیرممکن است برای اثبات، البته البته دانشمندان این کلمه را 'اثبات نمی کنند' '

6. Almost and very well nigh saves many a lie.
[ترجمه ترگمان]تقریبا و بسیار نزدیک از آنکه دروغ بسیاری را نجات دهد
[ترجمه گوگل]تقریبا و بسیار خوب، بسیاری از دروغ را ذخیره می کند

7. But knowing is not doing, and many people find it well nigh impossible to kick the habit.
[ترجمه ترگمان]اما می دانم که این کار را انجام نمی دهد، و بسیاری از مردم آن را تقریبا غیر ممکن می دانند که عادت کنند
[ترجمه گوگل]اما دانستن این کار را نمی کند، و بسیاری از مردم آن را به خوبی غیرممکن می بینند تا عادت کنند

8. But as for me, my feet were almost gone ; my steps had well nigh slipped.
[ترجمه ترگمان]اما در مورد من، پاهای من تقریبا از بین رفته بود؛ قدم من نزدیک بود
[ترجمه گوگل]اما به نظر من، پای من تقریبا رفته بود؛ گام های من خیلی خوب بود

9. There will be little left to rob, for the city has been well nigh stripped clean.
[ترجمه ترگمان]برای دزدی، شهر کوچکی وجود خواهد داشت، زیرا شهر تقریبا لخت شده است
[ترجمه گوگل]برای رب گرفتن کمی به سمت چپ حرکت خواهد کرد، زیرا شهر به خوبی پاک شده است

10. Dialect, oriental or occidental, as it came into being, was well nigh inseparable with sophistry.
[ترجمه ترگمان]Dialect، شرقی یا occidental، مانند این که از این سفسطه باز هم جدا نشدنی است
[ترجمه گوگل]زبان، شرقی و یا غربی، همانطور که در حال شکل گیری بود، به خوبی با جدایی ناپذیر بود

11. Right? But he says, "You know what? That is well nigh impossible.
[ترجمه ترگمان]درس ته؟ اما میگه \"میدونی چیه؟\" این تقریبا غیرممکن است
[ترجمه گوگل]درست؟ اما او می گوید: 'می دانید چی؟ این کاملا غیرممکن است

12. Chilly gusts of wind with a taste of rain in them had well nigh dispeopled the streets.
[ترجمه ترگمان]باد سرد و باران با طعم باران در آن ها تقریبا در خیابان ها نفوذ کرده بود
[ترجمه گوگل]سیلاب های گرم و باد با طعم و مزه باران در آنها به خوبی خیابان ها را نابود می کردند

13. Edoras is only ever filmed during the day as it was well nigh impossible to transport all the necessary night-time lighting equipment up to the location.
[ترجمه ترگمان]فقط در طول روز به ادوراس رسید، چون تقریبا نزدیک بود که تمام تجهیزات نورپردازی شبانه لازم را به محل منتقل کند
[ترجمه گوگل]Edoras تنها در طول روز فیلمبرداری می شود، زیرا تمام وسایل لازم برای نورپردازی لازم را تا محل به راحتی حمل می شود

پیشنهاد کاربران

نسبتا، درواقع، نزدیک به


کلمات دیگر: