کلمه جو
صفحه اصلی

dissimilation


معنی : بی شباهتی، عدم تشابه، کاتابولیسم
معانی دیگر : ناهمگن سازی، متفاوت سازی، ناسانی، دگرسانی، (زبان شناسی) دگرسازی، ناهمگونی

انگلیسی به فارسی

بی‌شباهتی، عدم تشابه، کاتابولیسم


انگلیسی به انگلیسی

• omission of two like sounds in a word (phonetics)

دیکشنری تخصصی

[خاک شناسی] رهاشدگی

مترادف و متضاد

بی شباهتی (اسم)
disparity, dissimilation, dissimilitude

عدم تشابه (اسم)
dissimilation, dissimilitude, dissidence

کاتابولیسم (اسم)
dissimilation

جملات نمونه

1. The dissimilation consumption directly results in personal life signalization phenomenon, which is mainly showed as lower happiness and value nihilism.
[ترجمه ترگمان]مصرف dissimilation به طور مستقیم منجر به پدیده زندگی فردی می شود که عمدتا به عنوان شادی کم تر و پوچی ارزش نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]مصرف تقسیم به طور مستقیم منجر به پدیده سیگنالینگ زندگی شخصی می شود، که عمدتا نشان دهنده شادی پایین و ارزش نیهیلیسم است

2. We are being told how to do poor dissimilation, but this poor dissimilation is not big.
[ترجمه ترگمان]به ما گفته می شود که چگونه dissimilation فقیر را انجام دهیم، اما این dissimilation فقیر بزرگ نیست
[ترجمه گوگل]ما به ما گفته می شود که چطور فساد ضعیف را انجام می دهیم، اما این تقلید ضعیف بزرگ نیست

3. The freedom dissimilation refers to the situation that people often can not achieve the ideal freedom and have not the free condition when they pursue freedom.
[ترجمه ترگمان]آزادی بیان به موقعیتی اشاره دارد که مردم اغلب نمی توانند به آزادی ایده آل دست یابند و در صورتی که آزادی را دنبال کنند، شرایط آزاد را ندارند
[ترجمه گوگل]فروپاشی آزادی به وضعیتی اطلاق می شود که مردم اغلب نمی توانند به آزادی ایده آل دست یابند و در صورت آزادی در شرایط آزاد قرار نگیرند

4. About dissimilation image of body and black badinage .
[ترجمه ترگمان]در مورد تصویر dissimilation از شوخی و شوخی سیاه
[ترجمه گوگل]درباره تصویر غرقابی بدن و سیاه چاله

5. Capitalist private ownership engenders human dissimilation to object, which makes money become the regnant power of society.
[ترجمه ترگمان]مالکیت خصوصی Capitalist dissimilation انسانی را به جسم بوجود می آورد که باعث می شود پول تبدیل به قدرت regnant جامعه شود
[ترجمه گوگل]مالکیت خصوصی سرمایه داری باعث انسداد انسانی می شود که باعث می شود پول تبدیل به قدرت عظیم جامعه شود

6. Abnormal administrative ethics is a dissimilation phenomenon of administrative power.
[ترجمه ترگمان]اخلاق اداری غیر عادی پدیده dissimilation قدرت اجرایی است
[ترجمه گوگل]اخلاق اداری غیر عادی یک پدیده متضاد قدرت اداری است

7. The dissimilation labor theory of Marx is had 2 heavy features and 2 serious effect.
[ترجمه ترگمان]نظریه نیروی کار dissimilation دارای ۲ ویژگی سنگین و ۲ اثر جدی است
[ترجمه گوگل]تئوری کاردینگی مارکس دارای 2 ویژگی سنگین و 2 اثر جدی است

8. Gutmain idea:About dissimilation image of body and black badinage. About counterwork.
[ترجمه ترگمان]ایده Gutmain: در مورد تصویر dissimilation از شوخی و شوخی سیاه درباره counterwork
[ترجمه گوگل]ایده Gutmain: درباره تصویر غرقابی بدن و سیاه چاله درباره counterwork

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

10. The dominance expression of poor dissimilation is sluggish degrades, recessive expression is to denude change.
[ترجمه ترگمان]عبارت سلطه of ضعیف در حال تنزل است، بیان مغلوب برای تغییر denude است
[ترجمه گوگل]بیان غلبه بر فقدان ضعیف ضعیف است، بیان انقباضی این است که تغییرات را انکار کند

11. The old French marbre became the English marble by dissimilation.
[ترجمه ترگمان]The فرانسوی با dissimilation به سنگ مرمر انگلیسی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]سنگ مرمر قدیمی فرانسوی به وسیلۀ انحلال به سنگ مرمر انگلیسی تبدیل شد

12. It is a machine after all by person absorb, be still a person by machine dissimilation?
[ترجمه ترگمان]این یک ماشین است که بعد از آن همه توسط شخص جذب می شود، باز هم می تواند یک انسان با ماشین dissimilation باشد؟
[ترجمه گوگل]این یک دستگاه است که پس از همه جذب فرد می شود، هنوز هم فرد توسط ماشین مجددا؟

13. It essentially originated from the American culture value, and its entitative character is embodied in the dissimilation of the two diplomatic traditions called idealism and realism.
[ترجمه ترگمان]این موضوع اساسا برگرفته از ارزش فرهنگ آمریکایی است، و شخصیت entitative در the از دو سنت دیپلماتیک به نام ایده آلیسم و رئالیسم تجسم یافته است
[ترجمه گوگل]این اساسا از ارزش فرهنگی آمریکایی منشا گرفته شده است و شخصیت حقوقی آن در تقسیم دو سنت دیپلماتیک به نام ایده آلیسم و ​​واقع گرایی به چشم می خورد

14. Then job - shop scheduling could be solved by conducting convergence and dissimilation of Mind Evolutionary Computation.
[ترجمه ترگمان]سپس برنامه ریزی شغلی کارگاهی می تواند با اجرای هم گرایی و dissimilation محاسبات تکاملی ذهن حل شود
[ترجمه گوگل]سپس برنامه ریزی شغل - فروشگاه را می توان با انجام همگرایی و تقسیم محاسبات تکاملی ذهن حل کرد

15. The view of the painting withers away is the result of own dissimilation when modernism movement development to an extremeness.
[ترجمه ترگمان]مشاهده پژمرده شدن نقاشی ناشی از dissimilation در زمانی است که جنبش مدرنیسم تا یک extremeness رشد می کند
[ترجمه گوگل]دیدگاه نقاشی از بین می رود، نتیجه انحصار خود است، زمانی که توسعه جنبش مدرنیسم به شدت بی نظیر است


کلمات دیگر: