کلمه جو
صفحه اصلی

chambers

انگلیسی به فارسی

اتاق ها، اتاق، تالار، حجره، اتاق خواب، خوابگاه، خان، فشنگ خوریاخزانه، دفترکار، اپارتمان، در اطاق قرار دادن، جا دادن


انگلیسی به انگلیسی

• room wherein a judge can privately talk with lawyers or hear cases not taken to court; (british) suite of rooms used by attorneys

دیکشنری تخصصی

[خاک شناسی] حفره ها

جملات نمونه

1. The underground chambers stretch the length of a football pitch.
[ترجمه ترگمان]حفره های زیر زمینی، طول یک زمین فوتبال را کشش می دهند
[ترجمه گوگل]اتاق های زیرزمینی طول زمین فوتبال را دراز می کنند

2. Millions died in the gas chambers in the war.
[ترجمه ترگمان]میلیون ها نفر در اتاق های گاز در جنگ کشته شدند
[ترجمه گوگل]میلیون ها نفر در اتاق های گاز در جنگ جان سپردند

3. His Majesty requests your presence in the royal chambers.
[ترجمه ترگمان]اعلی حضرت در اتاق های سلطنتی حضور شما را طلب می کند
[ترجمه گوگل]اعلیحضرت از حضور شما در اتاق سلطنتی درخواست می کند

4. The human heart has four chambers.
[ترجمه امیرراستی] قلب انسان چهار حفره دارد
[ترجمه ترگمان]قلب انسان چهار اتاق دارد
[ترجمه گوگل]قلب انسان دارای چهار اتاق است

5. There are two chambers in the British parliament - the House of Commons is the lower chamber, and the House of Lords is the upper chamber.
[ترجمه ترگمان]در پارلمان بریتانیا دو اتاق وجود دارد، مجلس عوام مجلس عوام است، و مجلس اعیان مجلس سنا است
[ترجمه گوگل]دو مجلس در پارلمان بریتانیا وجود دارد - مجلس عوام اتاق پایین تر است و مجلس لرد ها مجلل بالایی است

6. The tomb was honeycombed with passages and chambers.
[ترجمه ترگمان]مقبره مملو از راهروهای و اتاق ها بود
[ترجمه گوگل]آرامگاه با عابران و اتاق ها لانه زنبوری بود

7. John Chambers, 3 has been appointed commercial manager responsible for all estimating and purchasing activities.
[ترجمه ترگمان]جان چمبرز ۳، به عنوان مدیر بازرگانی مسیول تمام فعالیت های خرید و خرید منصوب شده است
[ترجمه گوگل]جان چمبرز، 3 مدیر مالی تجاری برای همه فعالیت های تخمین و خرید را منصوب کرده است

8. Chambers hoped to reconcile those readers with religious qualms to the general idea of transmutation.
[ترجمه ترگمان]چمبرز امیدوار بود که این خوانندگان را با نگرانی های مذهبی در برابر ایده کلی تغییر شکل، تطبیق دهد
[ترجمه گوگل]چامبرز امیدوار بود که این خوانندگان را با دغدغه مذهبی به ایده عمومی انتقال تبدیل سازد

9. The hearing was in chambers and judgment was delivered in open court.
[ترجمه ترگمان]جلسه دادرسی در دادگاه ها بود و قضاوت در دادگاه علنی ایراد شد
[ترجمه گوگل]دادرسی در محوطه بود و قضاوت در دادگاه عمومی به اجرا گذاشته شد

10. The next chamber or chambers generally hold the main media, aimed at biological filtration.
[ترجمه ترگمان]اتاق یا اتاق های کناری به طور کلی رسانه اصلی را با هدف تصفیه زیستی حفظ می کنند
[ترجمه گوگل]اتاق یا اتاق های بعدی معمولا رسانه های اصلی را با هدف فیلتر کردن بیولوژیکی حفظ می کنند

11. Stoats generally construct their own small-diameter breeding chambers underground but I have known a stoat to be evicted from burrows by ferrets.
[ترجمه ترگمان]عموما Stoats به طور کلی اتاق های پرورش کوچک خود را زیر زمین می سازند، اما من یک stoat را می شناسم که بوسیله سمور از پناه گاه بیرون رانده می شوند
[ترجمه گوگل]Stoats به طور کلی اتاق های پرورش دهی کوچک خود را در زیر زمین ساخت، اما من یک stoat را به عنوان خوانده شده از nurse ها توسط ferrets اخراج شده است

12. They floated, their internal air chambers were dry, and they retained their strength.
[ترجمه ترگمان]در هوا شناور بودند، اتاق های داخلی شان خشک شده بودند و نیروی خود را حفظ کرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها شناور شدند، اتاق های داخلی داخل آن خشک بودند و قدرت خود را حفظ کردند

13. Their abdomen contains two chambers, one on each side.
[ترجمه ترگمان]شکم آن ها شامل دو اتاقک است، یکی در هر طرف
[ترجمه گوگل]شکم آنها حاوی دو اتاق است، یک در هر طرف

14. The licence enables Chambers coaches to stop to pick up and set down passengers at several towns along the way.
[ترجمه ترگمان]این مجوز کالسکه ها را قادر می سازد تا توقف کنند و مسافران را در چندین شهر در طول مسیر پیاده کنند
[ترجمه گوگل]این گواهینامه مربیان Chambers را قادر می سازد تا مسافران را در چند شهر در طول مسیر برداشت و راه اندازی کنند

پیشنهاد کاربران

تالار یا اتاقی از قصر و کاخ سلطنتی که بعنوان اتاق شخصی هر فرد اختیار می شود.

دفتر کار قاضی، اتاق خصوصیِ قاضی


کلمات دیگر: