کلمه جو
صفحه اصلی

azimuth


معنی : سمت، السمت، نقطه شمال، نقطه جنوب، ازیموت ستاره
معانی دیگر : (مساحی و نجوم - از ریشه ی عربی) سمت، آزیموت، زاویه ی سمت، گوشه ی سمت، چنبر گوشه، قوس افقی در جهت گردش عقربه ی ساعت، سو، قوس افقی در جهت گردش عقربه ساعت واقع بین نقطه ثابتی، دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند

انگلیسی به فارسی

(نجوم) قوس افقی در جهت گردش عقربه ساعت واقع بین نقطه ثابتی، (نجوم) نقطه جنوب، (دریانوردی) نقطه شمال،دایره قائمی که از مرکز جسم عبور می‌کند، ازیموت ستاره، السمت، سمت


Azimuth، سمت، السمت، نقطه شمال، نقطه جنوب، ازیموت ستاره


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: azimuthal (adj.), azimuthally (adv.)
(1) تعریف: an arc measured horizontally and clockwise from a point north, in navigation, or a point south, in astronomy, to another point where a vertical circle intersects the horizon.

(2) تعریف: in gunnery or surveying, the angle of sideways divergence from a standard path or direction, as of a bomb or shell.

• angle of the horizon

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] آزیموت - سمت - زاویه سمت
[برق و الکترونیک] سمت
[زمین شناسی] زاویه سمت، گرا، آزیموت زاویه بین امتداد گسل با یکی از شمال جغرافیایی در جهت چرخش عقربه های ساعت.این زاویه با سه رقم بیان می شود.
[ریاضیات] زاویه ی سمت، سمت، زاویه ی بردار وضع نقطه نسبت به محور مختصات قطبی، زاویه
[خاک شناسی] آزیموت

مترادف و متضاد

سمت (اسم)
post, side, direction, way, route, course, azimuth

السمت (اسم)
azimuth

نقطه شمال (اسم)
azimuth

نقطه جنوب (اسم)
azimuth

ازیموت ستاره (اسم)
azimuth

جملات نمونه

1. A moire fringe unit monitors the horizontal azimuth of the beam as it sweeps so that it does not go out of alignment.
[ترجمه ترگمان]یک واحد حاشیه ای حاشیه ای، سمت افقی پرتو را در حین جاروب کردن، کنترل می کند تا از هم تراز خارج نشود
[ترجمه گوگل]یک ناحیه ی موآر، آئینه ی افقی پرتو را نظارت می کند، زیرا آن را می شکافد تا از هم ترازی خارج نشود

2. Electronic compass get the azimuth information of electropult, and the azimuth, distance and track of object will be displayed on EL display.
[ترجمه ترگمان]قطب نما اطلاعات آزیموت electropult را دریافت می کند، و آزیموت، فاصله و مسیر شی بر روی صفحه نمایش EL نمایش داده خواهد شد
[ترجمه گوگل]قطب نمای الکتریکی اطلاعات آستانه ای از الکتروپولت را دریافت می کند، و زاویه، فاصله و مسیر شی در صفحه نمایش EL نمایش داده می شود

3. A method for error analysis of a wander azimuth inertial navigation system and its processing results were presented in this paper.
[ترجمه ترگمان]روشی برای تحلیل خطای سیستم پیمایش داخلی آزیموت و نتایج پردازش آن در این مقاله ارائه شده است
[ترجمه گوگل]یک روش برای تجزیه و تحلیل خطای سیستم ناوبری inertial azimuth و نتایج پردازش آن در این مقاله ارائه شده است

4. The simulation results show that the azimuth resolution was improved.
[ترجمه ترگمان]نتایج شبیه سازی نشان می دهد که رزولوشن آزیموت بهبود یافته است
[ترجمه گوگل]نتایج شبیه سازی نشان می دهد که رزولوشن آزیموت بهبود یافته است

5. Zero degrees azimuth is usually set toward a heading of true north.
[ترجمه ترگمان]جهت صفر درجه معمولا به سمت سمت راست شمال حرکت می کند
[ترجمه گوگل]Azimuth درجه صفر معمولا به سمت سمت راست شمال واقع شده است

6. Then the azimuth of formation fractures is estimated; and with the joint use of zero offset P wave source VSP data, fast and slow shear wave seismograms are obtained to have fracture density.
[ترجمه ترگمان]سپس the تشکیل شکستگی های شکل تخمین زده می شود؛ و با استفاده مشترک از منبع موج P آفست صفر، داده های VSP، سریع و آهسته موج برشی به دست می آید که چگالی شکستگی دارد
[ترجمه گوگل]سپس Azimuth شکستگی های شکل گیری تخمین زده می شود؛ و با استفاده مشترک از داده های VSP موج صفر جبران خسارت، با توجه به تراکم شکستگی، لرزه نگاری موج برشی سریع و آهسته به دست می آید

7. Mapping a fracture network using wide - azimuth OBC seismic data.
[ترجمه ترگمان]ترسیم یک شبکه شکست با استفاده از داده های لرزه ای wide (azimuth)
[ترجمه گوگل]نقشه برداری یک شبکه شکستگی با استفاده از داده های لرزه ای OBC گسترده

8. The length and azimuth of one side at each junction point is first decided on.
[ترجمه ترگمان]طول و سمت یک طرف در نقطه اتصال ابتدا مشخص شده است
[ترجمه گوگل]طول و ضخامت یک طرف در هر نقطه اتصال برای اولین بار تعیین می شود

9. Azimuth resolution of meter wave radar can be improved by using super resolution spectrum estimation methods without extending the antenna aperture.
[ترجمه ترگمان]تفکیک پذیری رادار موج متر را می توان با استفاده از روش های تخمین طیف super بدون بسط دادن دیافراگم آنتن ها، بهبود بخشید
[ترجمه گوگل]با استفاده از روش های برآورد طیف فوق العاده رزولوشن رادار موج می توان بدون استفاده از دیافراگم آنتن، ارتعاش آزیموت رادار را به دست آورد

10. At different azimuth of the maximum LD and are increasing as growth process, and the increase of maximum LD is smaller than the increase of minimum LD.
[ترجمه ترگمان]در سمت مختلف حداکثر LD و در حال افزایش به عنوان فرآیند رشد، و افزایش حداکثر LD کم تر از افزایش حداقل LD است
[ترجمه گوگل]در آزیموت از حداکثر LD و به عنوان فرایند رشد افزایش می یابد و افزایش حداکثر LD کمتر از افزایش LD است

11. In this system the azimuth rate platform without azimuth stabilized loop, coordinate-resolver and azimuth syn chronzer is adopted.
[ترجمه ترگمان]در این سیستم، سکوی سرعت آزیموت بدون حلقه تثبیت آزیموت، مختصات - resolver و آزیموت حلقه chronzer در این سیستم اتخاذ می شود
[ترجمه گوگل]در این سیستم، پلت فرم نرخ Azimuth بدون حلقه stabilized loop، coordinate-resolver و azimuth chronzer به کار رفته است

12. Methods of error compensation for azimuth holding system in an INS ( inertial navigation system ) are presented.
[ترجمه ترگمان]روش های جبران خطا برای سیستم نگهداری آزیموت در یک سیستم پیمایش داخلی (سیستم پیمایش داخلی)ارائه شده است
[ترجمه گوگل]روش های غرامت خطا برای سیستم نگهداری آزیموت در INS (سیستم ناوبری ناشی) ارائه شده است

13. As a structural analysis technique, TOF-SARS is sensitive to short range order - ie individual interatomic spacings along azimuths.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک تکنیک آنالیز ساختاری، TOF - سارس به نظم کوتاه مدت محدود است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک روش تجزیه و تحلیل ساختاری، TOF-SARS نسبت به نظم کوتاه مدت حساس است - به عنوان مثال فاصله بین اتمی فرد در امتداد azimuths

14. A hydraulic fracture is generally expected to propagate in a vertical plane in a direction perpendicular to the minimum horizontal stress azimuth.
[ترجمه ترگمان]یک شکستگی هیدرولیکی به طور کلی انتظار می رود در یک صفحه عمودی در جهت عمود بر جهت حداقل فشار افقی منتشر شود
[ترجمه گوگل]به طور کلی انتظار می رود که یک شکست هیدرولیکی در یک سطح عمودی در جهت عمود بر حداقل وزنی افقی به وجود آید

15. In this paper, the mathematical formulas for estimating the hourly and daily radiation received on the plane of manual azimuth tracking and hour angle tracking are derived.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، فرمول های ریاضی برای تخمین the ساعتی و روزانه دریافت شده در صفحه ردیابی آزیموت دستی و ردیابی زاویه ساعت به دست می آیند
[ترجمه گوگل]در این مقاله، فرمول های ریاضی برای برآورد تابش ساعتی و روزانه دریافت شده در هواپیما ردیابی آزیموت دستی و ردیابی زاویه ساعت مشتق می شوند

پیشنهاد کاربران

زاویه عمودی

azimuth ( نجوم )
واژه مصوب: سمت
تعریف: زاویۀ هر نقطه بر روی صفحۀ افق از امتداد شمال که به صورت ساعت‏گَرد سنجیده می‏شود


کلمات دیگر: