کلمه جو
صفحه اصلی

clod


معنی : خاک، کلوخ، لخته، دلمه
معانی دیگر : کلوخه، گل خشکیده، آدم احمق، بی شعور، پخمه، هالو

انگلیسی به فارسی

کلوخ، خاک، لخته، دلمه


کلوچه، کلوخ، لخته، خاک، دلمه


انگلیسی به انگلیسی

• lump of earth; stupid or dense person
a clod is a large lump of earth.

اسم ( noun )
مشتقات: cloddish (adj.), cloddy (adj.), cloddishly (adv.), cloddishness (n.)
(1) تعریف: a lump of earth or clay.
مترادف: clump, lump
مشابه: chunk, glob, gob, hunk, mass, sod, wad

(2) تعریف: a dull, stupid person; blockhead.
مترادف: blockhead, dolt, lummox, oaf
مشابه: ass, dope, dullard, dunce, dunderhead, idiot, jerk, knucklehead, lout, moron, nincompoop, numskull

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] کلوخ، کلوخک، کلوخ گل خشک شده، خاک بهم چسبیده و سخت شده . (خاک شناسی): تجمع ذرات خاک که بطور مصنوعی تشکیل شده است. مقایسه شود با: خاک واحد. (معدن کاری / استخراج): یک اصطلاح معدنکاری/ استخراج برای شیل مستحکم شده به مقدار کم یا ضعیف و نرم (یا به رس سخت خاکی) خصوصاً شیلی که در رابطه نزدیک با زغال سنگ یا بلافاصله در بالای یک رگه زغال سنگ یافت می شود. چون در هنگام کار، این شیل به کلوخه تبدیل می شود، بدین نام خوانده می شود.
[خاک شناسی] کلوخه

مترادف و متضاد

خاک (اسم)
country, ground, land, earth, soil, grave, tomb, territory, clod, dirt, dust, glebe

کلوخ (اسم)
clod

لخته (اسم)
lobe, clod, flocculation, thrombus, coagulum

دلمه (اسم)
congelation, clod, flocculation, coagulum, gelatine, jelly, gelatin, gel, posset

stupid person


Synonyms: blockhead, boor, chump, clown, dimwit, dolt, dope, dumbbell, dummy, dunce, fool, imbecile, lame-brain, lout, oaf, simpleton


جملات نمونه

1. a clod thrower must be answered with stones
کلوخ انداز را پاداش سنگ است

2. Their hooves threw up clods of earth as they galloped across the field.
[ترجمه ترگمان]وقتی چهار نعل از میدان عبور کردند، hooves از کلوخ ها بالا رفتند
[ترجمه گوگل]کوچه های آنها کمی زمین را به زمین کشیدند

3. My boots were caked in big clods of wet earth.
[ترجمه ترگمان]چکمه های من در کلوخ ها بزرگ از خاک خیس پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]چکمه های من در کلبه های بزرگ زمین مرطوب بود

4. Was Cullam a complete clod or did he realise how macabre his words had been?
[ترجمه ترگمان]آیا او فهمیده بود که کلمات او چقدر وحشتناک بوده است یا نه؟
[ترجمه گوگل]آیا کولام یک کلم بود یا او متوجه شد که چقدر مغرور کلماتش بوده است؟

5. They are about as strong as dried clods of mud.
[ترجمه ترگمان]آن ها تقریبا به اندازه clods خشک گل هستند
[ترجمه گوگل]آنها تقریبا مانند کچل های خشک شده از گل ها هستند

6. He picked up a dirt clod and flung it toward the window.
[ترجمه ترگمان]کلوخ کثافت را برداشت و آن را به سوی پنجره پرت کرد
[ترجمه گوگل]او یک لکه خاکی را برداشت و آن را به سمت پنجره انداخت

7. Even a computer clod like me can find it, or stumble on it by accident.
[ترجمه ترگمان]حتی یک تکه کلوخ هم مثل من می تواند آن را پیدا کند یا با تصادف به آن برخورد کند
[ترجمه گوگل]حتی یک کامپیوتر مانند من می تواند آن را پیدا کند، یا به طور تصادفی به آن برخورد

8. I like looking at the clods of earth hitting their faces, covering their chests, hiding them, completing something.
[ترجمه ترگمان]دوست دارم کلوخ ها را بر چهره آن ها نگاه کنم، سینه آن ها را پوشانده و آن ها را پنهان کنم، آن ها را پنهان کنم، چیزی را به اتمام برسانم
[ترجمه گوگل]من دوست دارم به دنباله های زمین از روی چهره های خود، جلوی سینه های خود، پنهان کردن آنها، تکمیل چیزی را داشته باشم

9. Gods, how those clods had wailed when they had seen his proud lion-masked visage!
[ترجمه ترگمان]خدایان که چهره proud او را دیده بودند ناله و زاری می کردند!
[ترجمه گوگل]خدایان، آن دسته از افرادی که در هنگام غسل و غضبش شیر را دیدند، عذاب می کشیدند!

10. His plimsolls were now caked in heavy clods of wet earth and his jersey was already wet from his soaked mackintosh.
[ترجمه ترگمان]اکنون plimsolls در کلوخ ها سنگین از خاک خیس پوشیده شده بود و جرسی از آن بارانی از بارانی خیس پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر در جبهه های سنگین زمین مرطوب جاسازی شده بود و جرسی او از مرطوب کننده مکزیکی خود خیس شده بود

11. Don't be such a clod!
[ترجمه ترگمان]بچه بازی در نیار!
[ترجمه گوگل]چنین نیست!

12. Mary shivered and turned away as the first clods of earth thudded on to the coffin.
[ترجمه ترگمان]مری لرزید و چون اولین کلوخ ها را بر روی تابوت کوبید، از او دور شد
[ترجمه گوگل]مری لرزید و دور گردید به عنوان اولین لکه های زمین به تابوت افتاد

13. It should also produce less clods and thus minimise lifting damage.
[ترجمه ترگمان]همچنین باید شن کمتری تولید کند و در نتیجه آسیب بلند کردن را به حداقل برساند
[ترجمه گوگل]همچنین باید تولید کمتری داشته باشد و در نتیجه آسیب بالایی را به حداقل برساند

14. She picked up a clod of earth on the mountain, and insisted it was a treasure.
[ترجمه ترگمان]یک تکه زمین روی کوه برداشت و اصرار کرد که آن گنج است
[ترجمه گوگل]او یک کوه زمین را در کوه برداشت و اصرار داشت که این یک گنج است

a clod thrower must be answered with stones

کلوخ‌انداز را پاداش سنگ است


پیشنهاد کاربران

در دامپزشکی: توده ای تکان پذیر در جلوی سینه و زیر گردن گاو


کلمات دیگر: