کلمه جو
صفحه اصلی

bloom


معنی : شکوفه، گل دادنی، شکوفه کردن، بکمال و زیبایی رسیدن، طلوع کردن
معانی دیگر : مجموع گل های یک گیاه، گل، غنچه، گل دادن، شکفتن، غنچه کردن، شکوفیدن، شکوفایی، عنفوان، شکوفا شدن، باز شدن، به اوج رسیدن، هنگام شکفتن، از سلامتی و رنگ و آب برخوردار بودن، (قدیمی) شکوفا کردن، گرد خاکستر فامی که روی برخی میوه ها (مثل آلو و انگور) و برگ ها دیده می شود، گرده، توده ای از جلبلک ها و خزه ها (بر سطح دریا و دریاچه و تالاب)، (فلزکاری) شمش آهن آماده ی چکش خواری، لخته آهن، لاشه

انگلیسی به فارسی

شکوفه، شکوفه کردن، گل‌دادنی، به کمال و زیبایی رسیدن


شکوفه، گل دادنی، شکوفه کردن، بکمال و زیبایی رسیدن، طلوع کردن


انگلیسی به انگلیسی

• flower; flowering; glow, radiance; pollen
sprout and grow; produce blossoms; glow, radiate
a bloom is the flower on a plant.
when a plant or tree blooms, it produces flowers. when a flower blooms, the flower bud opens.
see also blooming.

اسم ( noun )
(1) تعریف: a flower; blossom.
مترادف: blossom, flower, inflorescence
مشابه: bud

- A cactus may be a tough plant, but its blooms are delicate and beautiful.
[ترجمه ترگمان] یک کاکتوس ممکن است گیاه سفت و سخت باشد، اما شکوفه های آن ظریف و زیبا هستند
[ترجمه گوگل] کاکتوس ممکن است یک گیاه سخت باشد اما شکوفه های آن ظریف و زیبا هستند

(2) تعریف: the state or time of being in blossom.
مترادف: blossom, efflorescence, flower, inflorescence
مشابه: bud

- Let's take some pictures while the tulips are in bloom.
[ترجمه ترگمان] بیایید چند عکس بگیریم در حالی که لاله لاله در شکوفه هستند
[ترجمه گوگل] اجازه دهید چند عکس بگیریم در حالی که لاله ها در شکوفه هستند

(3) تعریف: the state or time of being in peak condition; prime.
مترادف: efflorescence, flower, heyday, prime
مشابه: climax, flush, peak, summit, zenith

- These years saw the bloom of his creative genius.
[ترجمه ترگمان] این سال ها شاهد شکوفایی نبوغ خلاق او بود
[ترجمه گوگل] این سالها شاهد شکوفایی از نابغه خلاق بود

(4) تعریف: a fresh glow or rosiness of the cheeks.
مترادف: flush, rosiness
مشابه: glow

- It was good to see the bloom back in her cheeks after weeks of illness.
[ترجمه ترگمان] خیلی خوب بود که بعد از چند هفته بیماری، طراوت گل را در گونه هایش ببینم
[ترجمه گوگل] پس از چند هفته از بیماری، شکم دوباره در گونه هایش دیده شد

(5) تعریف: in botany, a delicate coating on the surface of some leaves and fruits that resembles powder.

- Bloom can be found on the surface of the plum.
[ترجمه ترگمان] شکوفه را می توان در سطح آلو یافت
[ترجمه گوگل] بلوم می تواند بر روی سطح آلو یافت شود
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: blooms, blooming, bloomed
(1) تعریف: to produce flowers.
مترادف: blossom, flower
متضاد: wither
مشابه: bud, burgeon, flourish, germinate, grow, pullulate, sprout

- The daffodils are blooming, and the tulips will follow.
[ترجمه ترگمان] نرگس زرد شاداب هستند و لاله از آن ها پیروی خواهد کرد
[ترجمه گوگل] عنکبوت شکوفه می کند و لاله ها دنبال خواهند کرد

(2) تعریف: to flourish.
مترادف: blossom, burgeon, flourish, flower
مشابه: grow, mature

- New ideas were blooming during these liberal times.
[ترجمه ترگمان] ایده های جدید در طی این زمان های آزاد شکوفا می شدند
[ترجمه گوگل] ایده های جدید در طول این دوره های لیبرال شکوفا شدند

(3) تعریف: to be in a healthy, vigorous condition.
مترادف: flourish, thrive
مشابه: luxuriate, prosper

- Having fully recovered from the illness, the child is now blooming.
[ترجمه ترگمان] کودک پس از بهبودی کامل از این بیماری، اکنون در حال شکوفه دادن است
[ترجمه گوگل] پس از به طور کامل از بیماری بهبود می یابد، کودک در حال گل دهی است

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] شمشال
[زمین شناسی] جان پناه
[نساجی] تیره کردن - مات سازی- رنگ سفید کرمی پنبه - رنگ خاکستری مایل به قهوه ای پارچه کرکدار - کدر شدن رنگ
[خاک شناسی] شکوفایی
[پلیمر] شکفته شدن(لاستیک)، کدر شدن(رنگ)، شوره

مترادف و متضاد

شکوفه (اسم)
chrysalis, bloom, blossom, flower, bud, flower bud

گل دادنی (اسم)
bloom

شکوفه کردن (فعل)
bloom, bud, effloresce

بکمال و زیبایی رسیدن (فعل)
bloom

طلوع کردن (فعل)
rise, appear, arise, bloom

flower


Synonyms: blossom, blossoming, bud, efflorescence, floret, flourishing, flower, floweret, opening


flower; flourish


Synonyms: bear fruit, be in flower, blossom, blow, bud, burgeon, burst, develop, effloresce, fare well, fructify, germinate, grow, open, prosper, sprout, succeed, tassel out, thrive, wax


Antonyms: shrink, shrivel, wither


جملات نمونه

The flowers have not bloomed yet.

گل‌ها هنوز نشکفته‌اند.


1. be in (full) bloom
شکوفا بودن،پرگل بودن،پرغنچه بودن

2. she was in the bloom of her youth
او در شکوفایی (اوج) جوانی بود.

3. fruit trees were in full bloom
درختان میوه غرق در شکوفه بودند.

4. it is uncommon for these flowers to bloom this early
شکفتن به این زودی برای این گل ها غیر عادی است.

5. i don't know why this bush does not bloom
نمی دانم چرا این بته گل نمی دهد.

6. once again spring will come and flowers will bloom
باز هم بهار خواهد آمد و گل ها خواهند شکفت.

7. Marriaage is the bloom or blight of all men's happiness.
[ترجمه (،؛_؛،)] ازدواج گل دهی یا بدبختی همه مردهاست
[ترجمه ترگمان]Marriaage، شکوفه و مصیبت همه مردان است
[ترجمه گوگل]عروسی شکوفه یا سستی شادی همه مردان است

8. The plant produced a single white bloom.
[ترجمه ترگمان]گیاه یک شکوفه سفید هم تولید می کرد
[ترجمه گوگل]این گیاه یک شکوفه ی سفید را تولید کرد

9. The lilies are in full bloom.
[ترجمه ترگمان]گله ای سوسن کاملا غنچه کرده اند
[ترجمه گوگل]نیلوفرهای در شکوفه کامل هستند

10. These flowers will bloom all through the summer.
[ترجمه ترگمان]این گل ها در سراسر تابستان شکوفه خواهند کرد
[ترجمه گوگل]این گلها از طریق تابستان پرورش می یابند

11. The roses bloom every few days.
[ترجمه ترگمان]گل های سرخ در هر چند روز شکوفه می کنند
[ترجمه گوگل]گلهای رز هر چند روزه

12. Their frequent rows took the bloom off their marriage.
[ترجمه ترگمان]ردیف های مکرر آن ها شکوفه marriage را از بین می برد
[ترجمه گوگل]ردای مکرر آنها ازدواج خود را از بین بردند

13. She had a healthy bloom in her cheeks.
[ترجمه ترگمان]گونه هایش گل انداخته بود
[ترجمه گوگل]او شکم سالم خود را در گونه اش داشت

14. Harry carefully picked the bloom.
[ترجمه ترگمان]هری با دقت گل را انتخاب کرد
[ترجمه گوگل]هری دقت کرد شکوفه را برداشت

15. The roses are in full bloom.
[ترجمه ترگمان]گل های سرخ در حال شکوفه دادن هستند
[ترجمه گوگل]گلها در شکوفه کامل هستند

the fragrance of wild blooms

رایحه‌ی گل‌های وحشی


I don't know why this bush does not bloom.

نمی‌دانم چرا این بته گل نمی‌دهد.


She was in the bloom of her youth.

او در شکوفایی (اوج) جوانی بود.


His talents bloomed late.

استعدادهای او دیر شکوفا شد.


Fruit trees were in full bloom.

درختان میوه غرق در شکوفه بودند.


اصطلاحات

be in (full) bloom

شکوفا بودن، پرگل بودن، پرغنچه بودن


پیشنهاد کاربران

از سلامتی رنگ وآب برخوردار بودن

نفوذ کردن

produce flowers
شکفتن

شکوفا شدن، شکفتن

these flowers will bloom all through the summer
این گل ها تمام تابستان را شکوفه میدهند🔜

شکوفه کردن، گل دادن، شکوفه

شادمان

flourish

A January thaw might trick the plant into thinking spring has arrived and cause it to open some blooms
آب شدن برف ها در ماه ژانویه ممکنه. . .

شکفتن
شکوفه دادن



کلمات دیگر: