کلمه جو
صفحه اصلی

survey


معنی : براورد، ممیزی، بررسی، زمینه یابی، مطالعه مجمل، بردید، بازدید، نقشه برداری، پیمودن، ممیزی کردن، مساحی کردن، بررسی کردن، بازدید کردن
معانی دیگر : (بادقت) بررسی کردن، زمینه یابی کردن، همایش کردن، برنگریستن، رونگری کردن، برانداز کردن، برنگری کردن، نقشه برداری کردن، زمین پیمایی کردن، مساحت کردن، پیمایش کردن

انگلیسی به فارسی

پیمایش، زمینه یابی، بازدید کردن، ممیزی کردن،مساحی کردن، پیمودن، بررسی کردن، بازدید، ممیزی،براورد، نقشه برداری، بررسی، مطالعه مجمل، بردید


نظر سنجی، بررسی، نقشه برداری، ممیزی، زمینه یابی، بازدید، براورد، مطالعه مجمل، بردید، پیمودن، بازدید کردن، ممیزی کردن، مساحی کردن، بررسی کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: surveys
(1) تعریف: the act of determining the shape, area, and elevation of a piece of land.
مترادف: mapping

- They did a survey of the property.
[ترجمه ترگمان] آن ها بررسی ملک را انجام دادند
[ترجمه گوگل] آنها یک بررسی از املاک انجام دادند

(2) تعریف: the report, usu. in the form of a map or description, that results from such an act.

- We'll need to see the land survey before we make a decision.
[ترجمه ترگمان] قبل از تصمیم گیری باید بررسی زمین را ببینیم
[ترجمه گوگل] قبل از تصمیم گیری ما باید بررسی زمین را ببینیم

(3) تعریف: a comprehensive overview or general look.
مترادف: overview, review
مشابه: introduction, view

- The history course is a survey of the major events in European history.
[ترجمه ترگمان] دوره تاریخی یک بررسی از وقایع مهم در تاریخ اروپا است
[ترجمه گوگل] دوره تاریخی یک بررسی از رویدادهای مهم در تاریخ اروپا است

(4) تعریف: a sampling and examination of selected information, usually gathered from various individual people, that is often used to make a generalization about a larger body of information, such as the opinion of the population at large.
مترادف: canvass, poll, sampling

- They're conducting a phone survey of women over forty in order to get their opinions on political issues.
[ترجمه ترگمان] آن ها در حال انجام یک نظرسنجی تلفنی از زنان در طول چهل سال هستند تا نظر خود را در مورد مسائل سیاسی به دست آورند
[ترجمه گوگل] آنها در حال بررسی یک بررسی تلفن از زنان بیش از چهل نفر هستند تا نظراتشان را درباره موضوعات سیاسی بیان کنند
- The class survey showed that most students preferred to work in pairs rather than individually.
[ترجمه ترگمان] نظرسنجی کلاس نشان داد که اغلب دانشجویان ترجیح می دهند به جای انفرادی به صورت زوج کار کنند
[ترجمه گوگل] تحقیقات طبقاتی نشان داد که اکثر دانش آموزان ترجیح می دهند تا به تنهایی کار کنند
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: surveys, surveying, surveyed
(1) تعریف: to take an overall look at something.
مترادف: look over, scan
مشابه: behold, consider, observe, reconnoiter, regard, review, scout

- He stood on the cliff a while, surveying the landscape below.
[ترجمه ترگمان] مدتی روی صخره ایستاد و منظره پایین را تماشا کرد
[ترجمه گوگل] او در حالی که از صخره ایستاده بود، چشم انداز چشم انداز را در زیر قرار داد
- We surveyed the remaining tasks that had to be done.
[ترجمه ترگمان] ما کاره ای باقیمانده که باید انجام می شد را بررسی کردیم
[ترجمه گوگل] ما وظایف باقیمانده را که باید انجام شود بررسی کردیم

(2) تعریف: to examine in detail; scrutinize.
مترادف: examine, observe, scan, scrutinize, study
مشابه: appraise, contemplate, inspect, overlook, peruse, pore over, probe, regard, view, watch

- She surveyed his face for any signs of deceit.
[ترجمه ترگمان] به هر نشانه ای از فریب و نیرنگ، چهره خود را برانداز کرد
[ترجمه گوگل] او چهره اش را برای هر نشانه ای از فریب بررسی کرد
- I surveyed the application forms for any errors before sending them in.
[ترجمه ترگمان] فرم های درخواست برای هر خطایی را قبل از ارسال آن ها بررسی کردم
[ترجمه گوگل] قبل از فرستادن آنها، فرم های درخواست را برای هر گونه خطا بررسی کردم

(3) تعریف: to determine the shape, area, and elevation of (a piece of land) by mathematical measurements.
مترادف: map
مشابه: chart, delimit, demarcate, measure, pace

- They're surveying the land in preparation for building a new road.
[ترجمه ترگمان] آن ها زمین را برای تهیه یک جاده جدید مورد بررسی قرار دادند
[ترجمه گوگل] آنها زمین را در آماده سازی برای ساختن جاده جدید بررسی می کنند

(4) تعریف: to carry out a survey of; canvass.
مترادف: canvass

- They surveyed the neighborhood and found out that most people were against the zoning proposal.
[ترجمه ترگمان] آن ها منطقه را بررسی کردند و فهمیدند که اغلب مردم مخالف پیشنهاد منطقه بندی هستند
[ترجمه گوگل] آنها محله را بررسی کردند و متوجه شدند اکثر مردم علیه پیشنهاد منطقه بندی بودند
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to survey land.
مشابه: measure

• act of measuring and recording the characteristics of a plot of land; land survey report (often in the form of a map); review, overview; statistical study
look over, observe; examine carefully, study; measure and record the characteristics of a plot of land, map
if you survey something, you look carefully at the whole of it; a formal use.
to survey a building or piece of land means to examine it carefully in order to make a report or a plan of its structure and features.
to survey a group of people means to ask them for their opinions on a particular topic.
a survey is a detailed investigation of something, for example people's behaviour or opinions.
a survey is also an examination of an area of land or a house by a qualified surveyor in order to report on its condition and features.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] آمارگیری - نقشه بردار
[برق و الکترونیک] مراقبت
[زمین شناسی] بررسی ،پیمایش ،آمارگیری
[بهداشت] بررسی - سنجش
[ریاضیات] بررسی، مختصر، خلاصه، بررسی، نظر اجمالی، آمارگیری، نقشه برداری نمودن
[معدن] بررسی (عمومی اکتشاف)
[آمار] 1. بررسی 2. پیمایش 3. آمارگیری

مترادف و متضاد

براورد (اسم)
calculation, estimate, assessment, estimation, survey

ممیزی (اسم)
verification, survey, audit

بررسی (اسم)
study, deliberation, discussion, survey, check, handling, scrutiny, checking

زمینه یابی (اسم)
survey

مطالعه مجمل (اسم)
survey

بردید (اسم)
survey

بازدید (اسم)
visit, review, survey, inspection, revision

نقشه برداری (اسم)
survey, topography, mapping

پیمودن (فعل)
measure, pace, travel, run, mete, wing, scale, survey, traverse, wend, perambulate

ممیزی کردن (فعل)
verify, survey

مساحی کردن (فعل)
survey

بررسی کردن (فعل)
study, investigate, survey, check, peruse

بازدید کردن (فعل)
review, survey, gam, revisit, reconnoiter, reconnoitre

scrutiny, examination


Synonyms: analysis, aperçu, audit, check, compendium, critique, digest, inquiry, inspection, outline, overview, pandect, perlustration, perusal, précis, review, sample, scan, sketch, study, syllabus, view


Antonyms: ignorance, neglect, negligence


scrutinize, take stock of


Synonyms: appraise, assay, assess, canvass, case, check, check out, check over, check up, contemplate, estimate, evaluate, examine, give the once over, inspect, look over, look upon, measure, observe, overlook, oversee, plan, plot, prospect, rate, read, reconnoiter, research, review, scan, scope, set at, size, size up, stake out, study, summarize, superintend, supervise, test the waters, valuate, value, view


Antonyms: ignore, neglect


جملات نمونه

1. a survey of italian art
برنگری هنر ایتالیا

2. a survey of public opinion
زمینه یابی افکار عمومی

3. a survey of the drift of 20th century poetry
بررسی گرایش شعر سده ی بیستم

4. land survey
پیمایش زمین

5. this survey covers samples of public opinion
این بررسی شامل پیشمونه هایی از افکار عمومی است.

6. to survey a plot of land for building
قطعه زمینی را برای ساختمان پیمایش کردن

7. a spot survey
زمینه یابی سرسری

8. before taking action, we must carefully survey the situation
پیش از اقدام باید وضعیت را خوب بررسی کنیم.

9. he paused on the threshold to survey the hall
او در درگاه توقف کرد تا تالار را برانداز کند.

10. many of the people questioned in the survey were against divorce
بسیاری از مردمی که در نظرخواهی از آنها سوال شده بود مخالف طلاق بودند.

11. 'Nature' was the highest-ranked journal in the survey.
[ترجمه ترگمان]طبیعت در این نظرسنجی بالاترین رتبه را داشته است
[ترجمه گوگل]'طبیعت' مجلهی برتر در این بررسی بود

12. The survey used a random sample of two thousand people across England and Wales.
[ترجمه ترگمان]این نظرسنجی از یک نمونه تصادفی از دو هزار نفر در سراسر انگلستان و ولز استفاده کرد
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی نمونه ای تصادفی از دو هزار نفر در انگلستان و ولز را استفاده کرد

13. The council undertook a sample survey of primary schools in the county.
[ترجمه ترگمان]این شورا یک بررسی نمونه از مدارس ابتدایی در این استان را به عهده گرفت
[ترجمه گوگل]این شورا نمونه ای از مدارس ابتدایی در شهرستان را مورد بررسی قرار داد

14. We conducted a survey of parents in the village.
[ترجمه ترگمان]ما یک نظرسنجی از والدین در این روستا انجام دادیم
[ترجمه گوگل]ما یک نظرسنجی از والدین در روستا انجام دادیم

15. The findings of the survey puzzle me - they're not at all what I would have expected.
[ترجمه ترگمان]یافته های این تحقیق مرا گیج کرد - آن ها اصلا چیزی که انتظارش را داشتم را نداشتند
[ترجمه گوگل]یافته های این نظرسنجی پازل من - آنها در همه آنچه که من انتظار می رود نیست

16. The findings of the survey apply equally to adults and children.
[ترجمه ترگمان]یافته های این تحقیق به طور مساوی در مورد بزرگسالان و کودکان صدق می کند
[ترجمه گوگل]یافته های این نظرسنجی به طور مساوی به بزرگسالان و کودکان اعمال می شود

17. We are conducting a survey of consumer attitudes towards organic food.
[ترجمه ترگمان]ما بررسی نگرش های مصرف کننده نسبت به مواد غذایی ارگانیک را انجام می دهیم
[ترجمه گوگل]ما نظرسنجی از نگرش مصرف کنندگان نسبت به مواد غذایی ارگانیک انجام می دهیم

18. According to one survey, one woman in eight is infertile.
[ترجمه علی] بر اساس یک مطالعه ، از هر هشت زن یک زن نابارور است.
[ترجمه ترگمان]طبق یک نظرسنجی، یک زن در ۸ سال ناباروری است
[ترجمه گوگل]بر اساس یک نظرسنجی، یک زن در هشت نفر نابارور است

Before taking action, we must carefully survey the situation.

پیش از اقدام باید وضعیت را خوب بررسی کنیم.


The old lady surveyed me haughtily.

پیر‌زن باتکبر مرا برانداز کرد.


The author surveys contemporary American literature.

نویسنده ادبیات معاصر امریکا را بررسی می‌کند.


to survey a plot of land for building

قطعه زمینی را برای ساختمان پیمایش کردن


a survey of public opinion

زمینه‌یابی افکار عمومی


a survey of Italian art

برنگری هنر ایتالیا


land survey

پیمایش زمین


پیشنهاد کاربران

با دقت بررسی کردن

بازمانده

Thank you for your help with our survey

نظر سنجی عمومی

ارزیابی و نظرسنجی

نظر سنجی، نظر سنجی کردن

مقاله مروری

نظر سنجی

پرسشنامه نظر سنجی


تحقیق

به معنی نظرسنجی
نظرخواهی

survey ( مهندسی نقشه‏برداری )
واژه مصوب: برداشت 1
تعریف: فرایند تعیین موقعیت و وسعت و منحنی تراز یک منطقه که معمولاً برای تهیۀ نقشه انجام می شود

نظرخواهی

سازمان
مترادف
bureau

پرسشنامه ای که معمولا از گروه بزرگی از مردم ( افراد ) جهت فهمیدن نظرشان یا بررسی و پی بردن به عقاید و رفتار شان ، طراحی و پرسیده میشود.

پایش ، نظارت

نقشه برداری

در همه ی ترجمه ها میشه از کلمه آمار یا بررسی آماری برای این کلمه استفاده کرد

survey:بررسی کردن
survivor:بازمانده

طرح آماری

پرسیدنِ مجموعه ای از سوالات، از مجموعه ای از افراد با هدفی خاص

A set of questions that you ask larg number of people or organizations

پیمایش

پرسسنامه

Surveys
پرسشنامه

اسم
1. نظرسنجی
2. نقشه برداری، پیمایش
3. بررسی ساختمان قبل خرید ( از نظر عیب و ایراد )
4. بررسی، مطالعه

فعل
1. نظرسنجی کردن
2. بررسی کردن
3. بررسی کردن وضعیت ساختمان ( قبل از خرید )
4. مساحی کردن، نقشه برداری کردن

investigate

همه پرسی. نظرسنجی

بازدید، مساحت

برسی کردن، همایش کردن، مساحت کردن

سنجش آماری

بررسیدن، بازنگری، مطالعه مجدد

شناسایی

taking survey
شرکت در نظر سنجی

کنکاش

survey ( noun ) = poll ( noun )
به معناهای:نظرسنجی، همه پرسی، افکارسنجی، نظر خواهی، رای گیری، تحقیق

تخقیقات میدانی

تحقیق بررسی نظرسنجی

According to some sources, the water vole is one of the most rapidly declining creatures in Britain
and a new survey is now being carried out to determine how serious the threat of extinction really is


کلمات دیگر: