کلمه جو
صفحه اصلی

sill


معنی : پایه، سده، سیل، آستان در، تیر پایه، آستان، طوفان یا گرداب شدید، گسله بستری
معانی دیگر : (نجاری و بنایی)، (سنگ چین یا الوار که دیوار یا ساختمان بر آن بنا شده) زیر بنا، زیرساز، بنلاد، (در) درگاه، تخته ی جلوی در، پله ی جلوی در، (پنجره) تاقچه ی جلو پنجره، تخته ی زیر پنجره، cill : استانه، استانه در، دارای استانه یاپایه نمودن

انگلیسی به فارسی

( cill =) استانه، پایه، تیر پایه، استانه در، دارای استانه یا پایه نمودن


پایه، طوفان یا گرداب شدید، آستان، آستان در، سده، سیل، تیر پایه، گسله بستری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: sill-like (adj.)
(1) تعریف: a horizontal strip or block serving as the foundation for a window or door frame.
مشابه: ledge, threshold

(2) تعریف: a heavy, horizontal timber or beam that serves as a load-bearing support for the wall of a building.

• horizontal piece beneath a window; threshold, doorsill, horizontal piece at the base of a doorway; horizontal foundational element (i.e. beam, block, etc.)
a sill is a ledge at the bottom of a window.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] آستانه - آبپایه - قرنیز کف پنجره - کف درگاه - کف درگاه - چینه آذرین
[زمین شناسی] سیل - سنگ آذرین نفوذی نسبتا افقی است که در میان سنگ دربرگیرنده خود بطور موازی قرار گرفته است
[معدن] آستانه (زمین آمار) - سیل (سنگ شناسی)
[آمار] اِزاره
[آب و خاک] آستانه، آب پایه،سکو

مترادف و متضاد

پایه (اسم)
base, stand, stock, measure, leg, ground, pile, status, prop, mark, degree, grade, basis, stalk, root, stage, mount, rank, stratum, buttress, stanchion, foundation, bedrock, radix, fulcrum, headstock, outrigger, cantilever, sill, column, pillar, phase, footpath, fundament, groundsel, groundwork, mounting, pediment, principium, thallus

سده (اسم)
projection, obstruction, prominence, centenary, century, centennial, sill, oppilation

سیل (اسم)
sill, flood, spate, torrent, flux, deluge, overflow, mudflow

آستان در (اسم)
sill, doorstep

تیر پایه (اسم)
skid, sill, ground sill

آستان (اسم)
sill, limen, threshold

طوفان یا گرداب شدید (اسم)
sill

گسله بستری (اسم)
sill

جملات نمونه

1. A cat was basking on the window sill.
[ترجمه ترگمان]یک گربه روی درگاه پنجره نشسته بود
[ترجمه گوگل]یک گربه در آستانه پنجره قرار گرفت

2. The Royal Airforce sill remained dangerously short of bombers.
[ترجمه ترگمان]چارچوب سلطنتی Airforce سلطنتی هنوز به طور خطرناکی از بمب گذاران باقی مانده است
[ترجمه گوگل]بالگرد Royal Airforce به طور خطرناکی از بمب افکن ها باقی مانده بود

3. He fell from the window sill and put his shoulder out.
[ترجمه ترگمان]از پنجره به زمین افتاد و شانه هایش را بیرون انداخت
[ترجمه گوگل]او از زیر آوار سقوط کرد و شانه اش را بیرون آورد

4. Whitlock was perched on the sill of the room's only window.
[ترجمه ترگمان]ویت لاک روی لبه پنجره اتاق نشسته بود
[ترجمه گوگل]Whitlock در سقف پنجره تنها اتاق قرار داشت

5. If you used a hardwood sill, you could fix draught-strip to it instead of the door.
[ترجمه ترگمان]اگر از درگاه چوبی استفاده می کردید، می توانید به جای در آن را به آن چسب بزنید
[ترجمه گوگل]اگر شما از آجری چوب سخت استفاده می کنید، می توانید به جای درب، پیش نویس نوار را اصلاح کنید

6. One moment he was there on the sill, and then suddenly he was gone.
[ترجمه ترگمان]یک لحظه او روی درگاه پنجره نشسته بود و بعد ناگهان ناپدید شد
[ترجمه گوگل]یک لحظه او آنجا بود و پس از آن ناگهان رفته بود

7. Outside, a wood dove burbled on my sill.
[ترجمه ترگمان]بیرون، یک کبوتر جنگلی روی درگاه پنجره من فرود آمد
[ترجمه گوگل]در بیرون، یک کوه چوب بر روی کف من سرازیر شد

8. She sat out on the sill to wash the windows, lowering the sash to her thighs.
[ترجمه ترگمان]روی لبه پنجره نشست تا پنجره ها را بشوید، و کمربند را تا ران خود پایین آورد
[ترجمه گوگل]او در آستانه نشسته بود تا پنجره ها را بشوید، کمربند را به ران هایش می انداخت

9. Things are sill being sorted out.
[ترجمه ترگمان]همه چیز در حال مرتب شدن است
[ترجمه گوگل]چیزهایی هستند که آستانه مرتب شده اند

10. Not far from her, on the stone sill, perched a redbreast, picking up the crumbs she had scattered.
[ترجمه ترگمان]نه چندان دور از او، روی درگاه سنگی، روی درگاه سنگی نشسته بود و خرده های نان را که پراکنده بودند جمع می کرد
[ترجمه گوگل]نه چندان دور از او، در آستانه سنگ، یک قرمز سبز را دراز کرده بود، درختی را که پراکنده شده بود برداشت

11. It is hoped the fight sill still be filmed and be picked up by one of the other satellite companies.
[ترجمه ترگمان]امید می رود که چارچوب مبارزه با مقاومت همچنان فیلم برداری شود و توسط یکی از دیگر شرکت های ماهواره ای برداشته شود
[ترجمه گوگل]امیدوار است که مبارزه با تروریسم همچنان فیلم برداری شود و توسط یکی دیگر از شرکت های ماهواره ای برداشته شود

12. I reached under the sill, lifted it, and spread the curtains.
[ترجمه ترگمان]دستم را دراز کردم، آن را بلند کردم و پرده ها را باز کردم
[ترجمه گوگل]من زیر پایه رسیده ام، آن را برداشتم و پرده ها را گسترش دادم

13. Sam thrust his leg over the sill.
[ترجمه ترگمان]سام پایش را روی درگاه پنجره گذاشت
[ترجمه گوگل]سم پا را بر روی آستانه قرار داد

14. This extra special "Bon Voyage" comes to you to say hope you sill enjoy your trip in every kind of way.
[ترجمه ترگمان]این سفر ویژه به شما برای گفتن این است که می توانید از سفر خود به هر نحوی لذت ببرید
[ترجمه گوگل]این فوق العاده ویژه 'Bon Voyage' به شما می گوید که امیدوار باشید که از هر سفر به سفر خود لذت ببرید

15. A thin, glistening thread of moisture ran along the rough concrete sill.
[ترجمه ترگمان]یک رشته باریک و درخشان از رطوبت، روی درگاه دراز و ناهمواری دیده می شد
[ترجمه گوگل]یک رشته نازک و درخشان از رطوبت در امتداد سقف بتنی خشن اجرا شد

پیشنهاد کاربران

با این وجود

sill ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: آذرین‏لایه
تعریف: تودۀ نفوذی آذرین و تخت که موازی با ساختار صفحه‏ای سنگ های پیرامون خود قرار گرفته باشد


کلمات دیگر: