کلمه جو
صفحه اصلی

when the time comes

انگلیسی به فارسی

وقتی زمانش برسه


انگلیسی به انگلیسی

• at the right moment, when the hour arrives

جملات نمونه

1. We'll sort that out when the time comes .
[ترجمه ترگمان]وقتی زمانش فرا برسد، آن را حل خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما زمانی که وقت می آید، مرتب سازی می کنیم

2. You'll feel differently about it when the time comes .
[ترجمه ترگمان]وقتی زمانش رسید تو احساس متفاوتی نسبت به این موضوع احساس می کنی
[ترجمه گوگل]زمانی که زمان می آید، در مورد آن احساس متفاوت می کنید

3. When the time comes, it can recoup any water loss and rehydrate very rapidly, although not by drinking.
[ترجمه ترگمان]زمانی که زمان به دست می آید، می تواند هر گونه تلفات آب را جبران کند و با این حال، با نوشیدن آن، خیلی سریع عمل می کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که زمان می آید، می تواند از دست دادن آب و از دست دادن آب بسیار سریع به دست آورد، هر چند نه توسط نوشیدن

4. So, when the time comes and you need to replace a part on your Toyota, buy the real thing.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، زمانی که زمان فرا می رسد و شما باید بخشی از تویوتا خود را تعویض کنید، یک چیز واقعی بخرید
[ترجمه گوگل]بنابراین، هنگامی که زمان می آید و شما نیاز به جایگزینی بخشی در تویوتا دارید، چیز واقعی را بخرید

5. But when the time comes, I shall express myself with as much seriousness and freedom of mind as possible.
[ترجمه ترگمان]اما وقتی زمانش برسد، خودم را با جدیت و freedom بیان خواهم کرد
[ترجمه گوگل]اما زمانی که زمان می آید، باید خودم را با جدیت و آزادی ذهنی که ممکن است بیان کنم

6. The tranquiliser and the bottle are poor comforters when the time comes to part for ever from those we love.
[ترجمه ترگمان]وقتی زمان برای همیشه از آن هایی که دوستشان داریم می رسد، The و بطری غذای ضعیفی هستند
[ترجمه گوگل]آرام آرام و بطری، آرامش بخش هستند، زمانی که زمان آن فرا رسیده است که از آن دسته ای که دوست داری بخواهیم

7. Oh, not now, but when the time comes - if it does come.
[ترجمه ترگمان]اوه، الان نه، اما وقتی زمانش برسه
[ترجمه گوگل]آه، نه حالا، اما زمانی که زمان می آید - اگر آن را می آید

8. Add half to each pile when the time comes, plus two more hickory chunks to each side.
[ترجمه ترگمان]وقتی که زمان به اضافه دو تکه نان دیگر به هر طرف اضافه می شود، نصف آن را به هر دسته اضافه کنید
[ترجمه گوگل]وقتی که زمان می آید، نصف هر شمع را اضافه کنید، به علاوه دو تکه کوچک دیگر به هر طرف

9. When the time comes for him to write his next report, Blue is forced to confront this dilemma.
[ترجمه ترگمان]وقتی زمان برای او فرا می رسد تا گزارش بعدی خود را بنویسد، آبی مجبور است با این معضل روبرو شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که وقت او برای نوشتن گزارش بعدی او می آید، آبی مجبور است با این معضل مقابله کند

10. We'll decide how to tell her when the time comes.
[ترجمه ترگمان]وقتی زمانش رسید تصمیم می گیریم که چطور بهش بگیم
[ترجمه گوگل]ما تصمیم می گیریم که چه زمانی به زمان او می رسد

11. At least they will have my testimony when the time comes.
[ترجمه ترگمان] حداقل وقتی زمانش برسه، شهادت منو می گیرن
[ترجمه گوگل]حداقل وقت آن رسیدن به شهادت من است

12. Termites and ants do it seasonally when the time comes for them to mate, disperse and set up new colonies.
[ترجمه ترگمان]مورچه ها و مورچه ها فصلی هستند که زمان برای آن ها برای جفت گیری، پراکنده کردن و تشکیل کلونی های جدید فصلی است
[ترجمه گوگل]موریانه ها و مورچه ها آن را به صورت فصلی انجام می دهند زمانی که زمان برای آنها می آید، پراکنده و راه اندازی مستعمرات جدید است

13. When the time comes to strike, Lepold gives the order and the people fight.
[ترجمه ترگمان]وقتی زمان حمله فرا می رسد، Lepold نظم و ترتیب را به مردم می دهد
[ترجمه گوگل]هنگامی که زمان به اعتصاب می رسد، لپولد دستور می دهد و مردم با آن مبارزه می کنند

14. This comes in useful when the time comes to mark the position of the mortises.
[ترجمه ترگمان]این مساله زمانی مفید است که زمان تعیین موقعیت of باشد
[ترجمه گوگل]این زمانی مفید است که وقت آن رسیده است که موقعیت ماتریس را مشخص کند

پیشنهاد کاربران

وقتش که برسه


کلمات دیگر: