کلمه جو
صفحه اصلی

thailand


کشور تایلند (پایتخت: بانکوک bangkok - مخفف: 514000 - thai کیلومتر مربع)

انگلیسی به فارسی

کشور تایلند (پایتخت: بانکوک Bangkok - مخفف: 514000 - Thai کیلومتر مربع)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a Southeast Asian country in Indochina between Myanmar, Laos, and Cambodia.

• country in southeastern asia
the kingdom of thailand is a country in south-east asia. in 1939 it changed its name from siam to thailand. king bhumibol became head of state in 1946. the military became the main political power in the late 1940s. in 1992, following the violent suppression of pro-democracy demonstrations, the military promised to withdraw from the government and chuan leekpai, of the democrat party (dp), was elected prime minister. thailand is the second largest tungsten producer and the third largest tin producer in the world. it also exports rice and textiles. tourism is an important industry. opium and cannabis are illegally produced. it is a member of the association of south east asian nations.

جملات نمونه

1. She'd always wanted to go to Thailand.
[ترجمه ترگمان]اون همیشه می خواست بره تایلند
[ترجمه گوگل]او همیشه می خواست به تایلند برود

2. The growing number of people seeking refuge in Thailand is beginning to concern Western aid agencies.
[ترجمه ترگمان]شمار فزاینده مردمی که به تایلند پناه می برند آغاز به نگرانی آژانس های کمک رسانی غربی است
[ترجمه گوگل]تعداد روزافزون افرادی که به تایلند پناه می برند شروع به نگرانی در مورد سازمان های کمک رسانی غربی می کنند

3. Thailand has become the tourist mecca of Asia.
[ترجمه ترگمان]تایلند به مکان توریستی آسیا تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]تایلند مکه توریستی آسیا شده است

4. Multinationals have made large investments in Thailand.
[ترجمه ترگمان]چند ملیتی ها سرمایه گذاری های بزرگی در تایلند انجام داده اند
[ترجمه گوگل]شرکت های چند ملیتی سرمایه گذاری های زیادی در تایلند انجام داده اند

5. Thailand is at its most vibrant during the New Year celebrations.
[ترجمه ترگمان]تایلند در طی جشن های سال نو بسیار پر جنب و جوش است
[ترجمه گوگل]تایلند در جشن های سال نو بسیار پر جنب و جوش است

6. The last offensive drove thousands of people into Thailand.
[ترجمه ترگمان]آخرین تهاجم هزاران نفر را به تایلند برد
[ترجمه گوگل]آخرین اتهام هزاران نفر را به تایلند برد

7. Jo flew out to Thailand to finalize the details of the deal.
[ترجمه ترگمان]جو به سوی تایلند پرواز کرد تا جزئیات معامله را نهایی کند
[ترجمه گوگل]او به تایلند پرواز کرد تا اطلاعات جزئیات این قرارداد را نهایی کند

8. He visited Thailand and Singapore to tout for investment.
[ترجمه ترگمان]او از تایلند و سنگاپور دیدن کرد تا به دنبال سرمایه گذاری باشد
[ترجمه گوگل]او از تایلند و سنگاپور برای سرمایه گذاری بازدید کرد

9. Basil is a native of Thailand and India.
[ترجمه ترگمان]باسیل یکی از بومیان تایلند و هند است
[ترجمه گوگل]ریحان بومی تایلند و هند است

10. They escaped across the border into Thailand.
[ترجمه ترگمان]آن ها از مرز به تایلند فرار کردند
[ترجمه گوگل]آنها از مرز به تایلند فرار کردند

11. I had two weeks' holiday in Thailand last year.
[ترجمه ترگمان]من سال گذشته دو هفته مرخصی در تایلند داشتم
[ترجمه گوگل]من دو هفته تعطیلات در تایلند در سال گذشته داشتم

12. The borders of Thailand, Laos and Burma all converge at this point.
[ترجمه ترگمان]مرزه ای تایلند، لائوس و برمه در این نقطه به هم می رسند
[ترجمه گوگل]مرزهای تایلند، لائوس و برمه همه در این نقطه همگرا هستند

13. Football fever has always been widespread in Thailand, but this year perhaps more than ever before.
[ترجمه ترگمان]تب فوتبال در تایلند شایع است، اما امسال شاید بیش از هر زمان دیگری باشد
[ترجمه گوگل]تب تب فوتبال همیشه در تایلند گسترده شده است، اما امسال احتمالا بیشتر از همیشه است

14. The case of Thailand illustrates why family planning programs have been so successful in many countries.
[ترجمه ترگمان]مورد تایلند نشان می دهد که چرا برنامه های برنامه ریزی خانواده در بسیاری از کشورها اینقدر موفق بوده اند
[ترجمه گوگل]مورد تایلند نشان می دهد که چرا برنامه های برنامه ریزی در بسیاری از کشورها بسیار موفق بوده است


کلمات دیگر: