کلمه جو
صفحه اصلی

widening

انگلیسی به فارسی

گسترده شدن، پهن کردن، گشاد کردن، عریض کردن


انگلیسی به انگلیسی

• broadening
broadening; extending, expanding

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تعویض - اضافه پهنا - پهن سازی

جملات نمونه

1. Widening the road would improve traffic flow.
[ترجمه ترگمان]عبور از این جاده جریان ترافیک را بهبود خواهد بخشید
[ترجمه گوگل]گسترش جاده باعث بهبود جریان ترافیک می شود

2. Wage differences in the two areas are widening.
[ترجمه ترگمان]تفاوت دست مزد در این دو حوزه افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]تفاوت های دستمزد در دو منطقه گسترش می یابد

3. It seems that the trade gap is widening .
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که شکاف تجاری در حال گسترش است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد شکاف تجاری در حال گسترش است

4. This road needs widening.
[ترجمه ترگمان] این جاده به گشاد شدن نیاز داره
[ترجمه گوگل]این جاده نیاز به گسترش دارد

5. Increased traffic necessitated widening the road.
[ترجمه ترگمان]افزایش ترافیک مستلزم افزایش جاده بود
[ترجمه گوگل]افزایش ترافیک باعث افزایش جاده شد

6. The council has put its road - widening scheme on ice until it has the money to pay for it.
[ترجمه ترگمان]این شورا طرحی گسترده بر روی یخ را تا زمانی که پول برای پرداخت آن را داشته باشد، قرار داده است
[ترجمه گوگل]این شورا طرح جاده ای خود را گسترش می دهد تا زمانی که پول برای پرداخت آن هزینه داشته باشد

7. The debate has succeeded only in widening rifts within the Church.
[ترجمه ترگمان]این بحث تنها در افزایش شکاف ها در کلیسا موفق بوده است
[ترجمه گوگل]این بحث تنها در گسترش کلیشه ها موفق بوده است

8. There is a widening split between senior managers and the rest of the workforce.
[ترجمه ترگمان]شکاف گسترده ای بین مدیران ارشد و بقیه نیروی کار وجود دارد
[ترجمه گوگل]تقسیمات گسترده ای بین مدیران ارشد و بقیه نیروی کار وجود دارد

9. The water rippled in widening circles round the fountain.
[ترجمه ترگمان]آب در دایره ای بزرگ دور فواره موج می زد
[ترجمه گوگل]آب از دور چشمه در رگه های گسترده گسترش یافته است

10. They're widening the road.
[ترجمه ترگمان]جاده را گشاد می کنند
[ترجمه گوگل]آنها راه را گسترش می دهند

11. Not only this system but that one needs widening out,too.
[ترجمه ترگمان]نه تنها این سیستم، بلکه این یکی هم باید گشاد بشه
[ترجمه گوگل]نه تنها این سیستم بلکه نیاز به گسترش آن نیز دارد

12. There is a widening gulf between the middle classes and the poorest sections of society.
[ترجمه ترگمان]یک شکاف بزرگ بین طبقات متوسط و فقیرترین بخش های جامعه وجود دارد
[ترجمه گوگل]خلیج مابین طبقه متوسط ​​و فقیرترین بخشهای جامعه وجود دارد

13. That is a patronising approach which would deny widening choice to many local authority tenants.
[ترجمه ترگمان]این یک رویکرد patronising است که حق دسترسی به بسیاری از tenants محلی را انکار می کند
[ترجمه گوگل]این یک رویکرد حامی است که انتخاب گسترده ای را برای بسیاری از مستاجرین محلی ممنوع می کند

14. Often they promise improvements at much greater cost, widening the gap between the possible and the affordable.
[ترجمه ترگمان]اغلب آن ها قول می دهند که به قیمت بسیار بیشتری پیشرفت کنند، شکاف بین امکان و مقرون به صرفه را افزایش دهند
[ترجمه گوگل]اغلب آنها پیشرفت هایی را در هزینه های بسیار بیشتر وعده داده اند، و شکاف میان امکان و مقرون به صرفه را افزایش می دهند

15. In America, there is a widening gap between the haves and the have-nots.
[ترجمه ترگمان]در آمریکا، یک شکاف بزرگ بین the و the وجود دارد
[ترجمه گوگل]در آمریکا، شکاف گسترده ای بین افراد و اشخاص وجود دارد

پیشنهاد کاربران

عریض کردن - پهن کردن - گشاد کردن

عریض سازی

تعریض. . . گسترش

انبساط

widening ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: گسترش معنایی
تعریف: افزایش وسعت معنایی واژه |||متـ . توسع معنایی

فراخ شدن


کلمات دیگر: