کلمه جو
صفحه اصلی

biological


معنی : زیستی، معرفت الحیات، بدست آمده از تسیزشناسی عملی
معانی دیگر : وابسته به زیست شناسی، زیست شناختی، وابسته به گیاهان و جانداران، وابسته به نهاد هرچیز جاندار

انگلیسی به فارسی

زیستی


بیولوژیکی، زیستی، معرفت الحیات، بدست آمده از تسيزشناسی عملی، وابسته بعلم حیات یا زندگی شناسی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: biologic (adj.), biologically (adv.)
• : تعریف: of or pertaining to biology.

- Many studies have explored the biological differences between males and females.
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مطالعات، تفاوت های بیولوژیکی بین مردان و زنان را بررسی کرده اند
[ترجمه گوگل] بسیاری از مطالعات، تفاوت های بیولوژیکی بین مردان و زنان را مورد بررسی قرار داده اند

• of biology, of the study of life
a biological process, system, or product is connected with or produced by natural processes in plants, animals, and other living things.
biological studies and discoveries are connected with research in biology.
biological weapons and biological warfare involve the use of organisms which damage living things.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] 1- وابسته به زیست شناسی، زیست شناختی، وابسته به گیاهان و جانداران 2- وابسته به نهاد هرچیز جاندار 3- فراورده ى زیست شناسی عملی (biologic هم می گویند)

مترادف و متضاد

زیستی (صفت)
biologic, biological

معرفت الحیات (صفت)
biologic, biological

بدست آمده از تسیزشناسی عملی (صفت)
biological

concerning life


Synonyms: organic, life, living


جملات نمونه

1. For women, the "biological clock" governs the time for having children.
[ترجمه ترگمان]برای زنان، \"ساعت زیستی\" بر زمان بچه دار شدن حکومت می کند
[ترجمه گوگل]برای زنان، 'ساعت زیستی' زمان برای داشتن فرزندان را تعیین می کند

2. Most young women feel a biological need to procreate.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان جوان نیاز بیولوژیکی به procreate دارند
[ترجمه گوگل]بیشتر زنان جوان احساس نیاز بیولوژیکی به تولد دارند

3. Many biological processes are controlled by hormones.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از فرآیندهای زیستی توسط هورمون ها کنترل می شوند
[ترجمه گوگل]بسیاری از فرآیندهای بیولوژیکی توسط هورمون ها کنترل می شوند

4. Having suffered grievously from biological weapons attacks in the past, China supports work that helps comprehensively to strengthen the effectiveness of the convention. It has actively participated in the work of drawing up a Protocol of the Ad Hoc Group of States Parties to the BWC established in 199 and has made contributions to the progress of the negotiations on the Protocol.
[ترجمه ترگمان]چین که در گذشته از حملات سلاح های بیولوژیکی به شدت آسیب دیده است، از کار پشتیبانی می کند که به طور جامع به تقویت اثربخشی کنوانسیون کمک می کند این حزب به طور فعال در تلاش برای ایجاد یک پروتکل خاص از کشورهای طرف قرارداد حاضر در ۱۹۹ راس شرکت کرده است و به پیشرفت مذاکرات در این پروتکل پرداخته است
[ترجمه گوگل]چین به شدت از حملات سلاح های بیولوژیکی در گذشته رنج می برد، چین از کارهایی حمایت می کند که به طور جامع برای تقویت کارآیی این کنوانسیون کمک می کند این سازمان به طور فعال در کار تشکیل پروتکل گروه ویژه ای از کشورهای عضو BWC تاسیس شده در سال 199 شرکت کرده و به پیشرفت مذاکرات پروتکل کمک کرده است

5. Immunology is a branch of biological science.
[ترجمه ترگمان]Immunology شاخه ای از علوم زیستی است
[ترجمه گوگل]ایمونولوژی شاخه ای از علم بیولوژیکی است

6. Depression is both biological and psychological.
[ترجمه ترگمان]افسردگی هم زیست شناختی و هم روان شناختی است
[ترجمه گوگل]افسردگی هم بیولوژیکی و هم روانشناسی است

7. In biological terminology life is divided into two groups: plants and animals.
[ترجمه ترگمان]در فرهنگ لغت بیولوژیکی به دو گروه تقسیم می شود: گیاهان و حیوانات
[ترجمه گوگل]در اصطلاحات بیولوژیکی زندگی به دو گروه گیاهان و حیوانات تقسیم می شود

8. Darwin eventually put forward a model of biological evolution.
[ترجمه ترگمان]داروین در نهایت مدلی از تکامل زیستی را مطرح کرد
[ترجمه گوگل]داروین در نهایت یک مدل تکامل بیولوژیکی را ارائه داد

9. Biological research has often been a precursor to medical breakthroughs which benefit patients.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات زیستی اغلب به عنوان منادی دستاوردهای پزشکی بوده که به نفع بیماران است
[ترجمه گوگل]تحقیقات بیولوژیکی اغلب پیشرو در پیشرفت های پزشکی است که برای بیماران مفید است

10. The living organisms somehow concentrated the minerals by biological processes.
[ترجمه ترگمان]موجودات زنده به گونه ای مواد معدنی را از طریق فرایندهای بیولوژیکی متمرکز می کنند
[ترجمه گوگل]موجودات زنده به نحوی مواد معدنی را با فرآیندهای بیولوژیکی متمرکز می کنند

11. She decided to search for her biological mother after her adoptive parents died.
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت پس از مرگ پدر و مادرش به دنبال مادر تنی اش بگردد
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت مادر مادر بیولوژیک خود را پس از مرگ پدر و مادرش درگذشت

12. Breathing and sleeping are examples of biological rhythms in humans.
[ترجمه ترگمان]تنفس و خواب نمونه هایی از ریتم های زیستی انسان هستند
[ترجمه گوگل]تنفس و خوابیدن نمونه هایی از ریتم های بیولوژیکی در انسان است

13. Genes are those tiny bits of biological information swapped in sexual reproduction.
[ترجمه ترگمان]ژن ها تکه های کوچکی از اطلاعات بیولوژیکی هستند که با تولید مثل جنسی مبادله می شوند
[ترجمه گوگل]ژنها آن دسته از اطلاعات کوچک زیستی است که در تولید مثل جنسی تغییر می کنند

14. Long-haul flights can seriously disrupt your biological clock.
[ترجمه ترگمان]پروازهای طولانی مدت می تواند به طور جدی ساعت زیستی شما را مختل کند
[ترجمه گوگل]پرواز های طولانی می تواند به طور جدی ساعت زیستی شما را مختل کند

15. It is a question of interest to biological science.
[ترجمه ترگمان]این موضوع مورد علاقه به علوم زیستی است
[ترجمه گوگل]این موضوع به علم زیست شناسی علاقه مند است

پیشنهاد کاربران

خونی مثلا : their biological به معنی هم خونی هایشان ( یا برادر ، خواهر ، پدر و . . . خونی )

زیست شناختی


کلمات دیگر: