کلمه جو
صفحه اصلی

cinnamon


معنی : دارچین، رنگ زرد سبز
معانی دیگر : دارای دارچین، دارچینی، دار چین (پوست درونی درختان جنس cinnamomum از خانواده ی laurel - بومی جنوب شرقی آسیا)، پوست این درختان، درخت دارچین، رنگ دارچین، قهوه ای مایل به زرد، دارچین فام، ش دارچین

انگلیسی به فارسی

دارچین، دارخین، رنگ زرد سبز


دارچین، رنگ زرد سبز


انگلیسی به انگلیسی

• spice made from the bark of an east indian tree
tasting like cinnamon; reddish brown
cinnamon is a spice used for flavouring sweet food and curries.

اسم ( noun )
(1) تعریف: a spice made from the inner bark of any of several tropical Asian trees.

- The apple pie smelled of cinnamon.
[ترجمه ترگمان] پای سیب بوی دارچین می داد
[ترجمه گوگل] سیب سیب بذر دارچین است

(2) تعریف: a tree that bears this bark.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] 1- دار چین (پوست درونی درختان جنس Cinnamomum از خانواده ى laurel بومی جنوب شرقی آسیا) 2- پوست این درختان 3-درخت دارچین 4- رنگ دارچین، قهوه اى مایل به زرد، دارچین فام 5- داراى دارچین، دارچینی

مترادف و متضاد

دارچین (اسم)
cinnamon

رنگ زرد سبز (اسم)
cinnamon

جملات نمونه

1. cinnamon bread
نان دارچین دار

2. Ginger, nutmeg, cinnamon, pepper and cloves are common spices.
[ترجمه ترگمان]زنجبیل، جوز هندی، دارچین، فلفل و میخک نوعی ادویه معمولی هستند
[ترجمه گوگل]زنجبیل، ماکارونی، دارچین، فلفل و میخک دارای ادویه معمولی هستند

3. Cinnamon, ginger and cloves are all spices.
[ترجمه ترگمان]دارچین، زنجبیل و میخک همه ادویه هستند
[ترجمه گوگل]دارچین، زنجبیل و گیاهان همه ادویه ها هستند

4. Mix the cinnamon with the rest of the sugar.
[ترجمه ترگمان]دارچین را با بقیه شکر مخلوط کنید
[ترجمه گوگل]دارچین را با بقیه قند مخلوط کنید

5. Their bread is spiced with cinnamon.
[ترجمه ترگمان]نان آن ها با دارچین است
[ترجمه گوگل]نان آنها با دارچین تلخ است

6. They sell cinnamon rolls on steroids.
[ترجمه ترگمان]اونا دارچین رو به استروئید میفروشن
[ترجمه گوگل]آنها رول دارچین را روی استروئید ها می فروشند

7. Cinnamon is an excellent flavour enhancer.
[ترجمه ترگمان]دارچین عطر بسیار خوبی دارد
[ترجمه گوگل]دارچین یک عصاره دهنده عالی است

8. He spiced the biscuits with cinnamon.
[ترجمه ترگمان]بیسکوییت را با دارچین چرب کرد
[ترجمه گوگل]او بیسکویت را با دارچین ادویه کرد

9. Drinking ginger tea and cinnamon tea are traditional ways of keeping healthy in the winter, he says.
[ترجمه ترگمان]او می گوید نوشیدن چای زنجبیل و چای دارچین روش های سنتی حفظ سلامتی در زمستان هستند
[ترجمه گوگل]او می گوید، نوشیدن چای زنجبیل و چای دارچین، روش های سنتی نگهداری سالم در زمستان است

10. To make the cinnamon butter, beat the butter with the icing sugar and cinnamon and spread on to the split scones.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه کره دارچین را بسازیم، کره را با شکر و دارچین icing و به the تقسیم کنیم
[ترجمه گوگل]برای تهیه کیک دارچین، کره را با شکر آجری و دارچین ضرب و شتم داده و به اسکون ها تقسیم کنید

11. Stacks of cinnamon bread, bowls of butter and honey, glasses of buttermilk.
[ترجمه ترگمان]دسته های نان cinnamon، کاسه کره و عسل، لیوان آب buttermilk
[ترجمه گوگل]بشقاب نان دارچین، کاسه ای از کره و عسل، عینک پانسمان

12. Add reserved onions and walnuts with dash cinnamon and cook slowly, uncovered, adding water as needed, about 20 minutes.
[ترجمه ترگمان]پیاز و گردوی ذخیره شده را با دارچین dash اضافه کنید و به آرامی بپزید و آب را به آرامی اضافه کنید و در حدود ۲۰ دقیقه به آب اضافه کنید
[ترجمه گوگل]پیاز و گردو را با دارچین ترش اضافه کنید و به آرامی کپک بزنید و آب را به مدت 20 دقیقه اضافه کنید

13. Oatmeal is great, especially with walnuts, raisins and cinnamon.
[ترجمه ترگمان]بلغور خوب است، به خصوص با گردو، کشمش و دارچین
[ترجمه گوگل]بلغور جو دوسر، مخصوصا با گردو، کشمش و دارچین است

14. Sprinkle mace, cinnamon, dash salt, citron, orange peel, apricots, dates and sugar over yams.
[ترجمه ترگمان]mace، دارچین، نمک dash، citron، پوست پرتقال، زردآلو، خرما و شکر را روی سیب زمینی ها بریزید
[ترجمه گوگل]آب میوه، دارچین، نمک نمک، سیتروئن، پوست پرتقال، زردآلو، خرما و قند بیش از یام را بپزید

15. Cassia bark is the Oriental version of cinnamon and can be used as a dried bark or ground into powder form.
[ترجمه ترگمان]پوست درخت دارچین، نسخه شرقی دارچین است و می تواند به عنوان پوست خشک و یا خاک خشک به شکل پودر به کار رود
[ترجمه گوگل]پوست Cassia نسخه شرقی دارچین است و می تواند به عنوان یک پوست خشک یا زمین خشک به صورت پودر مورد استفاده قرار گیرد

cinnamon bread

نان دارچین دار


پیشنهاد کاربران

نوعی نژاد خرگوش

دارچین

My mother use a lot of cinnamon in her food


کلمات دیگر: