کلمه جو
صفحه اصلی

windrow


معنی : دسته دسته کردن
معانی دیگر : توده ی کاه و خاشاک (که برای خشک کردن در معرض هوا قرار داده شده)، (به ویژه بته های گندم و جو و غیره) ردیف، برگ های خشک انباشته شده توسط باد، دسته ای علف که برای خشک کردن جمع شده است، علوفه را دسته دسته کردن

انگلیسی به فارسی

دسته ای علف که برای خشک کردن جمع شده است، (علوفه را) دسته دسته کردن


بادبادک، دسته دسته کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a row of hay or grain raked together to dry before being stacked.

(2) تعریف: a row of dry leaves, dust, or the like that has been deposited by wind.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: windrows, windrowing, windrowed
• : تعریف: to rake, sweep, or the like into windrows.

• row of hay raked together in order to dry quickly before stacking; row of leaves or hay blown together in a row by the wind

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ریسه

مترادف و متضاد

دسته دسته کردن (فعل)
sort, group, regiment, windrow

پیشنهاد کاربران

بادانباشت

windrow ( مهندسی محیط زیست و انرژی )
واژه مصوب: پشته پسماند
تعریف: مواد فسادپذیر انباشته شده در حجم زیاد

ردیف هایی که تراکتور در زمین ایجاد می کند برای کشت محصولات.


کلمات دیگر: