کلمه جو
صفحه اصلی

clarification


معنی : تصریح، وضوح، روشنی
معانی دیگر : روشنی، وضوح

انگلیسی به فارسی

روشنی، وضوح


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or process of clarifying.

- To be sure she understood his point, she asked for clarification.
[ترجمه ترگمان] برای این که مطمئن شود منظور او را درک می کند، به روشنی از او سوال کرد
[ترجمه گوگل] برای اطمینان از این که او نقطه او را درک کرد، او خواستار توضیح است

• explanation, making clear

دیکشنری تخصصی

[شیمی] تصفیه، روشنى، وضوح - تصفیه
[مهندسی گاز] ته نشین ن مودن رسوبات
[نساجی] روشنی - وضوح - شفافیت
[معدن] زلالسازی (جدایش)

مترادف و متضاد

تصریح (اسم)
affirmation, explanation, specification, stipulation, clarification, reiteration, gloss, definitude

وضوح (اسم)
light, clarification, lucidity, perspicuity, clarity

روشنی (اسم)
clarification, shine, irradiance, irradiancy, lucidity, perspicuity, clarity, expressiveness, glim

explanation


Synonyms: description, elucidation, exposition, illumination, interpretation, resolution, simplification, solution, unravelment, vivification


Antonyms: complication, misunderstanding, muddle


جملات نمونه

1. this matter needs further clarification
این موضوع نیاز به روشنگری (توضیح) بیشتر دارد.

2. Employers are seeking further clarification of the proposals.
[ترجمه ترگمان]کارفرمایان به دنبال شفاف سازی بیشتر پیشنهادها هستند
[ترجمه گوگل]کارفرمایان در جستجوی اصلاح بیشتر این پیشنهادات هستند

3. I am seeking clarification of the regulations.
[ترجمه ترگمان]من به دنبال شفاف سازی مقررات هستم
[ترجمه گوگل]من به دنبال روشن کردن مقررات هستم

4. The union has written to Zurich asking for clarification of the situation.
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه به زوریخ نامه نوشته است و خواستار شفاف سازی وضعیت شده است
[ترجمه گوگل]این اتحادیه به زوریخ خواسته است تا روشن شود که وضعیت چگونه است

5. I asked for clarification on the legal position.
[ترجمه ترگمان]من خواستار شفاف سازی در موضع قانونی شدم
[ترجمه گوگل]من برای روشن شدن موقعیت قانونی خواسته ام

6. Email us if you require further clarification on how to order.
[ترجمه ترگمان]اگر به توضیح بیشتر در مورد نحوه سفارش نیاز دارید، به ما ایمیل بفرستید
[ترجمه گوگل]اگر شما نیاز به توضیحات بیشتر در مورد نحوه سفارش دارید، به ما ایمیل بزنید

7. We need clarification from the Opposition about what their tax burden will be.
[ترجمه ترگمان]ما به شفاف سازی در مورد آنچه که بار مالیاتی آن ها خواهد بود، نیاز داریم
[ترجمه گوگل]ما باید از مخالفت در مورد میزان بار مالیاتی خود درمورد واکنش ها صحبت کنیم

8. If you ask for clarification then nine times out of ten you will get it.
[ترجمه ترگمان]اگر خواهان شفاف سازی باشید، نه بار از ساعت ده شما آن را دریافت خواهید کرد
[ترجمه گوگل]اگر شما برای روشن شدن بخواهید پس از نه بار از ده شما آن را دریافت خواهید کرد

9. The exemption you refer to certainly needs clarification.
[ترجمه ترگمان]معافیت شما به شفاف سازی نیاز دارد
[ترجمه گوگل]معافیت شما به طور قطع نیاز به توضیح دارد

10. On average in a meeting, seeking clarification and giving clarification amount to 44 percent of all the spoken behaviours.
[ترجمه ترگمان]به طور متوسط در یک جلسه، به دنبال شفاف سازی و دادن مقدار توضیح به ۴۴ درصد از تمام رفتارهای گفتاری است
[ترجمه گوگل]به طور متوسط ​​در جلسه، به دنبال روشن شدن و دادن ابهام به 44 درصد از همه رفتارهای گفتاری می پردازد

11. I would like some clarification on this issue so that I can pass it on.
[ترجمه ترگمان]من خواهان شفاف سازی در این موضوع هستم تا بتوانم از آن بگذرم
[ترجمه گوگل]من می خواهم برخی از توضیحات در این موضوع به طوری که من می توانم آن را تصویب

12. Mr. Kirkwood I am grateful for that helpful clarification.
[ترجمه ترگمان]آقای \"Kirkwood\"، من از این موضوع خیلی ممنونم
[ترجمه گوگل]آقای کرکودو من از این توضیح مفید تشکر می کنم

13. His concept of prayer, however, requires analysis and clarification in view of his expressed preference for an impersonal and formless Absolute.
[ترجمه ترگمان]با این حال، مفهوم نماز او نیازمند تحلیل و توضیح در مورد ترجیح بیان شده خود برای یک مطلق و بی شکل مطلق است
[ترجمه گوگل]با این حال، مفهوم او از دعا نیاز به تجزیه و تحلیل و روشن شدن دارد، زیرا او به ترجیح خود برای یک مطلق غیرممکن و بدون فرموله نیاز دارد

14. Filner insisted yesterday that the federal letter of clarification has solved the problem, and state legislators will revise state law.
[ترجمه ترگمان]Filner دیروز اصرار داشت که نامه دولت فدرال این مشکل را حل کرده است و قانونگذاران ایالتی قانون ایالتی را مورد بازبینی قرار خواهند داد
[ترجمه گوگل]فیلر روز گذشته تأکید کرد که نامه اصلاحیه فدرال این مشکل را حل کرده است و قانونگذاران ایالت قانون را اصلاح می کنند

15. I asked Mr Berge for clarification.
[ترجمه ترگمان]من از آقای Berge درخواست شفاف سازی کردم
[ترجمه گوگل]از آقای Berge برای روشن شدن خواسته شدم

پیشنهاد کاربران

حوضچه

توضیح

تبیین

تفسیر، شرح، تشریح

زلال سازی

پاکسازی


شفاف سازی

روشنگری

1. Still waiting for clarification on that.
هنوز منتظر شفاف سازی در مورد آن هستیم.
2. The EU contacted the Saudi authorities to seek clarification of the reasons for this ban.
اتحادیه اروپا با مقامات سعودی تماس گرفت تا علت این ممنوعیت را روشن کند.
3. The articles also consider how we can personally benefit from these clarifications.
در مقالات همچنین در نظر گرفته شده است که چگونه شخصاً می توانیم از این توضیحات بهره مند شویم.
4. The principle that the logical clarification of thoughts can be achieved only by analysis of the logical form of philosophical propositions.
این اصل که روشن سازی منطقی افکار تنها با تجزیه و تحلیل شکل منطقی گزاره های فلسفی حاصل می شود.
5. Third, an 11 page section of endnotes is included to explain abbreviations or items in the text that require further clarification.
سوم ، یک قسمت 11 صفحه ای از یادداشت های پایانی برای توضیح اختصارات یا مواردی در متن وجود دارد که نیاز به توضیحات بیشتر دارند.
6. If we do decide to seek further clarification, then we will do so without identifying you in any shape or form whatsoever.
اگر تصمیم گرفتیم که به دنبال توضیحات بیشتر باشیم ، این کار را بدون شناسایی شما در هر شکل و فرم انجام خواهیم داد.

Clarification= شفاف سازی، توضیحات واضح و روشن، روشن سازی ، زلال سازی

معانی دیگر>>>>>تصفیه سازی، پالایش،
چهره واقعی چیزی را نشان دادن جهت شفاف سازی >>>مثال↓↓↓↓↓↓
Why was clarification of justice needed in the first century C. E. ?
چرا نشان دادن چهره واقعی عدالت در قرن اول قبل از میلاد ضروری بود؟
معنای دیگر>>>>تبیین>> مثال↓↓↓↓↓↓
You have noted the clarification of Bible truths and have witnessed the progressive refinement of the visible part of God’s organization.
شما به تبیین حقایق کتاب مقدس اشاره کرده اید و شاهد اصلاح تدریجی قسمت قابل مشاهده شیوه اداره سازمان زمینی خدا بوده اید.

clarification ( مدیریت - مدیریت پروژه )
واژه مصوب: روشن سازی
تعریف: هرگونه ارتباط و تعامل فروشنده و خریدار کالا یا خدمات برای ابهام زدایی و توضیح جزئیات کار


کلمات دیگر: