کلمه جو
صفحه اصلی

disprove


معنی : رد کردن، تکذیب کردن، اثبات کذب چیزی را کردن
معانی دیگر : (نادرست بودن چیزی را اثبات کردن) رد کردن، نااستوانیدن، نافرنود کردن

انگلیسی به فارسی

ردکردن، اثبات کذب چیزی را کردن


رد کرد، رد کردن، تکذیب کردن، اثبات کذب چیزی را کردن


انگلیسی به انگلیسی

• refute, invalidate, discredit
if you disprove an idea or belief, you show that it is not true.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] رد کردن

مترادف و متضاد

رد کردن (فعل)
decline, gainsay, deny, disclaim, repudiate, disown, pass, disapprove, interdict, veto, rebuff, confute, repel, balk, rebut, baulk, reject, throw down, refuse, overrule, pass up, ignore, spurn, disaffirm, disorient, contradict, controvert, refute, disallow, disprove, impugn, disavow, discommend, hand off

تکذیب کردن (فعل)
deny, rebut, refute, disprove, impugn

اثبات کذب چیزی را کردن (فعل)
disprove

prove false


Synonyms: belie, blow sky high, blow up, break, confound, confute, contradict, contravene, controvert, deny, disconfirm, discredit, explode, expose, find unfounded, impugn, invalidate, knock bottom out of, knock props out, negate, negative, overthrow, overturn, poke holes in, puncture, rebut, refute, set aside, shoot, shoot holes in, tear down, throw out, traverse, weaken


Antonyms: credit, prove, validate


جملات نمونه

1. to prove or disprove a hypothesis
فرضیه ای را اثبات یا رد کردن

2. I defy anyone to disprove the defendant's statements.
[ترجمه ترگمان]من به هیچ کس اجازه نمی دهم که اظهارات متهم را رد کند
[ترجمه گوگل]من از کسی می خواهم که اظهارات متهم را رد کند

3. It took over two months to disprove the allegation.
[ترجمه ترگمان]دو ماه طول کشید تا این ادعا رد شود
[ترجمه گوگل]بیش از دو ماه طول کشید تا این ادعا را تکذیب کرد

4. Statistics disprove the myth that women are worse drivers than men.
[ترجمه ترگمان]آمار این افسانه را رد می کند که زنان رانندگان بدتری نسبت به مردان هستند
[ترجمه گوگل]آمار بر این باورند که زنان رانندگان بدتر از مردان هستند

5. The statistics to prove or disprove his hypothesis will take years to collect.
[ترجمه ترگمان]آمار اثبات یا رد کردن فرضیه او سال ها طول می کشد
[ترجمه گوگل]آمار برای اثبات یا رد فرضیه هایش سال ها را جمع آوری خواهد کرد

6. Evidence can thereby be admitted to prove or disprove the existence of the element which has been deemed jurisdictional.
[ترجمه ترگمان]شواهد را می توان به اثبات یا رد وجود عنصری که jurisdictional فرض شده است، تایید کرد
[ترجمه گوگل]بنابراین شواهد میتواند به اثبات یا رد وجود این عنصر محکوم شود

7. In fact, it tends to disprove the biological argument.
[ترجمه ترگمان]در واقع، این تمایل به رد استدلال بیولوژیکی دارد
[ترجمه گوگل]در حقیقت، این تمایل دارد که استدلال بیولوژیکی را رد کند

8. It is impossible to prove or disprove McIntosh's assertion.
[ترجمه ترگمان]اثبات یا رد ادعای مکینتاش ممکن نیست
[ترجمه گوگل]اثبات یا رد ادعا مکینتاش غیرممکن است

9. In order to confirm or disprove the phenomena, certain criteria have to be decided in order for the theory to have any value.
[ترجمه ترگمان]به منظور تایید یا رد این پدیده، معیارهای خاصی باید برای این نظریه انتخاب شوند تا هر ارزشی را داشته باشند
[ترجمه گوگل]به منظور تأیید یا رد پدیده، معیارهای خاصی باید تعیین شود تا تئوری بتواند ارزش داشته باشد

10. Do not agree? Then please first disprove my above proof published in 1992!
[ترجمه ترگمان]موافق نیستید؟ پس لطفا ابتدا مدرک فوق را که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد رد کنید!
[ترجمه گوگل]موافق نیستم؟ لطفا ابتدا مدارک فوق را در سال 1992 منتشر کنید

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

12. If there was ever a product to disprove the axiom "If you build it, they will come, " it's the Segway.
[ترجمه ترگمان]اگر یک محصول وجود داشته باشد که این اصل را رد کند \"اگر آن را بسازید، آن ها خواهند آمد\"
[ترجمه گوگل]اگر تا به حال یک محصول برای رد اصطلاحات 'اگر شما آن را ساخت، آنها خواهد آمد،' این Segway است

13. Their statement incorrect we disprove as follow.
[ترجمه ترگمان]اظهارات آن ها نادرست است، ما رد آن را رد می کنیم
[ترجمه گوگل]اظهارات آنها نادرست است و ما این را نقض می کنیم

14. Various experiments have failed to disprove the theory.
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها مختلفی نتوانسته اند تئوری را رد کنند
[ترجمه گوگل]آزمایش های مختلف به شکست این نظریه نایل شده اند

15. Agnosticism holds that you can neither prove nor disprove God's existence.
[ترجمه ترگمان]agnosticism نگه می دارد که تو نمی توانی وجود خدا را ثابت کنی و نه ثابت کنی
[ترجمه گوگل]آگنوستیک می گوید که شما نمیتوانید وجود خدا را اثبات یا نادیده بگیرید

The defendant's claims were disproved by the evidence.

مدارک جدید، ادعاهای متهم را نفی کرد.


پیشنهاد کاربران

به معنی انکار کردن یا رد کردن
He defied them to disprove his testimony.
او برای انکار شهادت خود از آنها سرپیچی کرد.



کلمات دیگر: