کلمه جو
صفحه اصلی

postponement


معنی : تاخیر، تعویق، تاخیر اندازی
معانی دیگر : موکول ببعد کردن

انگلیسی به فارسی

تاخیر اندازی، تعویق، موکول به بعد کردن


تعویق، تاخیر، تاخیر اندازی


انگلیسی به انگلیسی

• delay; stay, deferment; subordination
the postponement of an event is the act of arranging for it to take place later.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] تعویق

مترادف و متضاد

تاخیر (اسم)
suspension, stick, lag, cunctation, delay, reprieve, retardation, deferment, postponement, mora, tarriance

تعویق (اسم)
cunctation, prorogation, deferment, postponement, procrastination, supersedure, mora, put-off

تاخیر اندازی (اسم)
postponement

جملات نمونه

1. They are calling for a further postponement of the election date.
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار تعویق بیشتر تاریخ انتخابات شدند
[ترجمه گوگل]آنها خواستار تعویق بیشتر تاریخ انتخابات هستند

2. The postponement was due to a dispute over where the talks should be held.
[ترجمه ترگمان]این تعویق به دلیل اختلاف بر سر جایی بود که مذاکرات باید برگزار شود
[ترجمه گوگل]به تعویق افتادن به دلیل اختلاف بر سر جایی که مذاکرات باید برگزار شود

3. Riots led to the postponement of local elections.
[ترجمه ترگمان]شورش ها منجر به به تعویق افتادن انتخابات محلی شدند
[ترجمه گوگل]ناآرامی منجر به تعلیق انتخابات محلی شد

4. Rain caused the postponement of several race - meetings.
[ترجمه ترگمان]باران باعث به تعویق افتادن چندین مسابقه شد
[ترجمه گوگل]باران باعث تعویق چندین مسابقه شد

5. He compounded with his creditors for a postponement of payment.
[ترجمه ترگمان]او با طلبکاران خود برای به تعویق انداختن پول جمع شد
[ترجمه گوگل]او با طلبکارانش برای تعویق پرداخت پرداخت

6. The postponement of the film's sequel has held cinema-goers in eager anticipation for several months.
[ترجمه ترگمان]به تعویق افتادن فیلم، goers را به مدت چند ماه با اشتیاق برگزار کرد
[ترجمه گوگل]تعطیلات عکاسی این فیلم برای چندین ماه منتظر ماندگاری سینماگران بوده است

7. We were disappointed by yet another postponement of our trip.
[ترجمه ترگمان]ما تا به حال به تعویق دیگری از سفرمان ناامید شده بودیم
[ترجمه گوگل]ما با تعویق دیگر سفر ما ناامید شدیم

8. The postponement of difficult decisions left the government dangerously exposed to American influence.
[ترجمه ترگمان]تعویق تصمیمات دشوار دولت را به طور خطرناکی در معرض نفوذ آمریکا قرار داد
[ترجمه گوگل]به تعویق انداختن تصمیمات دشوار، دولت به شدت در معرض نفوذ آمریکا قرار گرفت

9. Pressure built yesterday for postponement of the ceremony.
[ترجمه ترگمان]فشار روز گذشته برای به تعویق انداختن مراسم برپا شد
[ترجمه گوگل]فشار روز گذشته برای تعویق مراسم ساخته شد

10. The death of one of the candidates forced postponement of the voting until 1 June.
[ترجمه ترگمان]مرگ یکی از نامزدها باعث به تعویق افتادن رای گیری تا اول ژوئن شد
[ترجمه گوگل]مرگ یکی از نامزدها باعث شد تا رأی گیری تا تاریخ 1 ژوئن به تعویق بیفتد

11. All he need fear is a general postponement of Britain's economic recovery.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که او نیاز دارد به تعویق افتادن اقتصاد بریتانیا است
[ترجمه گوگل]همه او به ترس نیاز دارد که به طور کلی بازپرداخت اقتصادی بریتانیا است

12. The postponement of his much touted hospital expansion plan had been the last straw.
[ترجمه ترگمان]تعویق طرح گسترش بیمارستان باعث شده بود که آخرین نقشه توسعه بیمارستان به پایان برسد
[ترجمه گوگل]استقرار طرح توسعه گسترده بیمارستان او آخرین قله بوده است

13. Postponement, says Kohl, is unacceptable, but so is relaxing the rules of entry.
[ترجمه ترگمان]Kohl می گوید، Postponement، غیرقابل قبول است، اما به همین دلیل در حال استراحت از قوانین ورود است
[ترجمه گوگل]Kohl می گوید Kohl، غیر قابل قبول است اما قوانین ورود را آرام می کند

14. The vacuum created by the postponement of the presidential elections led to a revival of campaigns for a revitalized democracy.
[ترجمه ترگمان]خلا ایجاد شده توسط تعویق انتخابات ریاست جمهوری منجر به احیای مبارزات برای یک دموکراسی زنده شد
[ترجمه گوگل]خلاء ناشی از تعلیق انتخابات ریاست جمهوری موجب احیای کمپین های دموکراسی شد

15. It would only have needed one postponement at the school's shale pitch to have wrecked Errol's big opportunity!
[ترجمه ترگمان]تنها به یک تعویق افتادن در قیر شیل در مدرسه نیاز داشت تا فرصت بزرگ ارول را خرد کند!
[ترجمه گوگل]این فقط یک تعویق در زمین شیل برای مدرسه لازم است تا فرصت بزرگی از Errol را خراب کند!

پیشنهاد کاربران

مثال. The sigh of the people of Hell is
mostly because of the postpoement of repenting=بیشتر فریاد جهنمیان از به تاخیر انداختن توبه است


کلمات دیگر: