کلمه جو
صفحه اصلی

compasses


پرگار علوم نظامى : پرگار

انگلیسی به فارسی

قطب نما، پرگار، حیطه، حوزه، دایره، گرد، تدبیر کردن، نقشه کشیدن، اختراع کردن، دور زدن، مدار چیزی راکامل نمودن، جهت کردن، محصور کردن، محدود کردن، درک کردن، با قطب نما تعیین کردن


انگلیسی به انگلیسی

• instrument for drawing circles and measuring, calipers

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] پرگار

جملات نمونه

1. the legs of a pair of compasses
پایه ها (یا دسته های) پرگار

2. If the compasses feet moving, forever also cannot draw a circle.
[ترجمه ترگمان]اگر compasses حرکت کنند، برای همیشه نمی توانند دایره ای بکشند
[ترجمه گوگل]اگر قطب نما در حرکت است، برای همیشه هم نمی تواند یک دایره را بسازد

3. Use your compasses to draw a circle.
[ترجمه ترگمان]از قطب نما استفاده کن تا یک دایره بکش
[ترجمه گوگل]برای رسم یک دایره از قطبهای خود استفاده کنید

4. He used compasses to describe a circle.
[ترجمه ترگمان]از قطب نما استفاده می کرد تا یک دایره را توصیف کند
[ترجمه گوگل]او برای توصیف یک دایره از قطبهای استفاده کرد

5. True magnetic north, as measured by compasses, is several hundred miles to the east.
[ترجمه ترگمان]قطب مغناطیسی واقعی، همان طور که با قطب نما اندازه گیری شده، در چند صد مایلی شرق قرار دارد
[ترجمه گوگل]شمال مغناطیسی واقعی، که توسط قطب های اندازه گیری شده است، چند صد مایل به شرق است

6. With straightedge and compasses, divide a segment of a into 2 parts.
[ترجمه ترگمان]با straightedge و compasses، یک بخش از یک بخش را به ۲ قسمت تقسیم کنید
[ترجمه گوگل]با کمان و قطب نما، بخش یک را به 2 قسمت تقسیم کنید

7. Allusive Netease violates compasses and blizzard to establish joint - stock company.
[ترجمه ترگمان]allusive Netease compasses و بوران برای تاسیس یک شرکت مشترک سهام را نقض می کند
[ترجمه گوگل]Netease Allusive نقض قطار و blizzard برای ایجاد سهام شرکت

8. GREENLAND was discovered without the use of magnetic compasses.
[ترجمه ترگمان]greenland بدون استفاده از قطب نما کشف شد
[ترجمه گوگل]GREENLAND بدون استفاده از قطب های مغناطیسی کشف شد

9. Netease a regular corporation violate impossibly compasses, blizzard also won't the law.
[ترجمه ترگمان]این طور است که یک شرکت معمولی به طور عجیبی قطب نما را نقض می کند، و این قانون نیز قانون را بر عهده نخواهد گذاشت
[ترجمه گوگل]Netease یک شرکت معمولی نقض غیر قابل درک compasses، حباب نیز قانون نیست

10. I am calibrating radio direction finder or adjusting compasses.
[ترجمه ترگمان]من دارم یه سیگنال رادیویی رو می گیرم پیدا می کنم و compasses رو تنظیم می کنم
[ترجمه گوگل]من کالیبراسیون مسیر یاب رادیو و یا تنظیم قطب نما

11. Although violate compasses management castigatory strength is greater, but for quite sizable increase, a lot of Internet bars are met risk danger in desperation, break the law manage.
[ترجمه ترگمان]اگر چه شکستن قدرت compasses management قدرت بیشتر است، اما برای افزایش قابل توجهی، بسیاری از باره ای اینترنتی با خطر خطر مواجه شده اند، و قانون شکنی را از بین می برند
[ترجمه گوگل]هرچند قدرت محرکهای مدیریتی را نقض می کند، اما بیشتر برای افزایش قابل توجه، بسیاری از نوارهای اینترنتی در معرض خطر قرار گرفتن در معرض خطر هستند و قانون را کنترل می کنند

12. Now, use your compasses to measure the attitude of the two limbs of the anticline.
[ترجمه ترگمان]اکنون از compasses برای اندازه گیری رفتار دو شاخه از تاقدیس استفاده کنید
[ترجمه گوگل]اکنون از قطبهای خود برای اندازه گیری نگرش دو قسمت انتهایی استفاده کنید

13. Compasses one of main fields an issue is industrial histology research.
[ترجمه ترگمان]Compasses یکی از زمینه های اصلی، تحقیق histology صنعتی است
[ترجمه گوگل]یکی از مهمترین مسائل مربوط به تحقیقات هیستولوژی صنعتی است

14. It is easy to describe a circle if you have a pair of compasses.
[ترجمه ترگمان]اگر یک جفت قطب نما داری برایم آسان است که یک دایره توصیف کنی
[ترجمه گوگل]اگر یک جفت قطب نما دارید، توصیف یک دایره آسان است

پیشنهاد کاربران

پرگار


کلمات دیگر: