کلمه جو
صفحه اصلی

monotonously


بطور یک نواخت

انگلیسی به فارسی

یکنواختی


انگلیسی به انگلیسی

• in a monotonous way, tediously, unvaryingly

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] به طور یکنواخت

جملات نمونه

1. the electric fan whirred monotonously
بادزن برقی با صدای یکنواخت ور ور می کرد.

2. The rain dripped monotonously from the trees.
[ترجمه ترگمان]باران به طور یکنواخت از میان درختان می چکید
[ترجمه گوگل]باران به طور یکنواخت از درخت ها ریخت

3. The rain poured monotonously out of the grey sky.
[ترجمه ترگمان]باران به طور یکنواخت از آسمان خاکستری بیرون می ریخت
[ترجمه گوگل]باران به طور یکنواخت از آسمان خاکستری ریخت

4. As the clock ticked monotonously on the wall Mr Simons slowly and methodically cut up and ate his food.
[ترجمه ترگمان]همچنان که ساعت به طور یکنواخت روی دیوار تیک تاک می کرد، دکتر سیمونز به آرامی و با روش منظم غذا می خورد و غذایش را می خورد
[ترجمه گوگل]همانطور که ساعت به طور یکنواخت روی دیوار تکه تکه شد، آقای سیمونز به آرامی و به روشنی برش داده و غذا خورد

5. The lecturer phrased monotonously.
[ترجمه ترگمان]سخنران به طور یکنواخت پاسخ داد
[ترجمه گوگل]سخنران به صورت یکنواخت بیان شده است

6. All the buildings here look monotonously alike.
[ترجمه ترگمان]همه ساختمان های اینجا به طور یکنواخت شبیه هم هستند
[ترجمه گوگل]تمام ساختمان ها به طور یکنواخت به طور یکنواخت نگاه می کنند

7. As the boys steadily monotonously drove the raft toward mid - stream.
[ترجمه ترگمان]همان طور که بچه ها یکنواخت و یکنواخت کلک را به طرف نهر می راندند
[ترجمه گوگل]همانطور که پسران بهطور یکنواختی قایق را به سمت میانه جریان دادند

8. The windshield wipers swished back and forth monotonously.
[ترجمه ترگمان]The شیشه اتومبیل به طور یکنواخت به جلو و جلو حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]پاک کن شیشه جلو و عقب یکنواخت به عقب و جلو سوار شد

9. How monotonously alike all the great tyrantsand conquerors have been : how gloriously different are the saints.
[ترجمه ترگمان]این فاتحان بزرگ چقدر به هم شبیه بودند: چه قدر با شکوه و gloriously فرق دارند
[ترجمه گوگل]همانطور که به طور یکنواخت به طور کلی تمام فاتحان بزرگ و تسخیر شده است: چگونه شگفت انگیز متفاوت مقدسین است

10. The door had been forced open and partially ripped off its hinges, and it banged monotonously against the frame.
[ترجمه ترگمان]در به زور باز شد و از پاشنه آن جدا شد و به طور یکنواخت به قاب ضربه زد
[ترجمه گوگل]درب مجبور شده بود باز شود و تا حدی از لولا پاره شد و آن را به طور یکنواخت در برابر قاب ضربه زد

11. A dozen men and women clad in furs were polishing axes and broadswords monotonously, mindlessly.
[ترجمه ترگمان]ده مرد و مرد با لباس خز دار، تبر و تبر را برق می زدند
[ترجمه گوگل]دوازده مرد و زن که در خزهای پوشیدنی بودند، تمیز کردن محورها و کلمات کلیدی را یکنواخت و بی پروا کردند

12. In the bond-diluted BCM with the random crystal field in an applied field, the Curie temperature decreases monotonously with the increasing of the crystal field.
[ترجمه ترگمان]در ماژول کنترل بدنه به واسطه میدان کریستال تصادفی در یک میدان اعمال شده، دمای کوری به طور یکنواخت با افزایش میدان کریستال کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]در BCM رقیق شده با میدان کریستال تصادفی در یک زمینه کاربردی، دمای کوری به طور یکنواخت با افزایش میدان کریستال کاهش می یابد

13. The calculation results show that with the increase of the forward speed, the trim values of the throttle index increase monotonously, and the rudder angle changes small.
[ترجمه ترگمان]نتایج محاسبه نشان می دهد که با افزایش سرعت پیش رو، مقادیر اصلاح شده شاخص فشار گاز به طور یکنواخت افزایش می یابد و زاویه سکان کوچک تغییر می کند
[ترجمه گوگل]نتایج محاسبات نشان می دهد که با افزایش سرعت رو به جلو، مقادیر ترتیب شاخص گشتاور یکنواختی افزایش می یابد و زاویه فرمان کوچک می شود

14. Furthermore, the stationary diffusion rate increases with initial adopter rate, but the marginal effects of increasing initial adopters decreases monotonously .
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، نرخ نفوذ ایستا با نرخ اولیه پذیرنده افزایش می یابد، اما اثرات حاشیه ای افزایش پذیرندگان اولیه، به طور یکنواخت کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، نرخ انتشار ثابت با افزایش نرخ اولیه مصرف کننده افزایش می یابد، اما تأثیرات حاشیه ای افزایش دهنده های اولیه، یکنواختی کاهش می یابد


کلمات دیگر: